🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#هفدهم_مرداد
#روز_خبرنگار
و یاد و خاطره
#شهدای_خبرنگار
گرامی باد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
#داستان_دنباله_دار
🌷 #هرچی_تو_بخوای
🌷 قسمت #بیست_وسه
دوباره سکوت شد.گفتم:
_البته هنوز راه زیادی در پیش دارید.
-چطور؟
-هنوز دکمه یقه تونو نبستین.😏
اولش متوجه منظورم نشد.یه کم فکر کرد بعد آروم خندید.😅گفت:
_بعد از اینکه جواب منفی دادید، پدرومادرم چند بار خواستن بیان با شما و خانواده تون صحبت کنن،اما من هر بار مانعشون شدم.الان هم به من نگفتن قراره بیایم منزل شما،وگرنه من مزاحم نمیشدم.در هر حال نظر شما برای من قابل احترامه.
دکمه آیفون زده شد و در باز شد...
مریم و ضحی تو چارچوب در ظاهر شدن و بلافاصله محمد اومد.
از دیدن ما توی حیاط خشکشون زد. محمد به من بعد به سهیل نگاه کرد.یه کم بادقت بهش نگاه کرد،بعد لبخند زد و رفت سهیل رو بغل کرد.🤗🤗
سهیل هم از دیدن محمد خوشحال شد،گفت:
_من آدم بدقولی نیستم.پدرومادرم بدون اطلاع من قرار گذاشتن و منو تو عمل انجام شده قرار دادن.الان هم قرار نیست اتفاقی بیفته،این دیدار فقط یه عیادت ساده ست.😊
محمد تعارفش کرد برن داخل.
سهیل هم بدون هیچ مقاومتی و بدون اینکه به من #نگاه کنه قبول کرد و رفتن داخل.
من و مریم و ضحی هم پشت سرشون رفتیم داخل.محمد و مریم یه کم زود اومدن،هنوز یه سؤالم مونده بود.محمد به سهیل گفت:
_شما که میخواستید برگردید خارج و اونجا زندگی کنید،چی شد؟
چه جالب،دقیقا سؤال من بود.
سهیل گفت:
_رفته بودم.دو ماه طول کشید تا کارهای فارغ التحصیلی رو انجام دادم.الان دو هفته ست برگشتم.😊
با خودم گفتم عجب!..
پس این همه تغییرات تازه خارج ازکشور اتفاق افتاده.😟😊
خانم صادقی گفت:
_یه هفته بعد از اینکه شما جواب زهراجان رو به ما گفتید،سهیل رفت. خیلی تو فکر بود.گفت شاید برگردم،شاید هم همونجا بمونم و زندگی کنم.بعد دو ماه گفت برمیگردم.ما هم وقتی توی فرودگاه دیدیمش مثل الان شما خیلی تعجب کردیم.
💭باخودم گفتم.. اگه همه ی بنده ها بفهمن چه خدای خوب و مهربونی✨ داریم خیلی زود دنیا گلستان میشه.
وقتی خداحافظی کردن و رفتن،منم رفتم توی اتاقم...
دلم میخواست با خدای خوبم صحبت کنم.💖بعد نمازم سرسجاده نشسته بودم که محمد اجازه گرفت و اومد تو اتاقم. فقط نگاهم میکرد.گفتم:
_چیشده داداش؟😟
-بعد دیدن سهیل چیزی تغییر کرده؟😊
-آره..ایمان زهرا قوی تر شده.😌
-فقط همین؟😉
-منظورتو واضح بگو.😕
-نمیخوای درمورد پیشنهاد ازدواجش تجدید نظر کنی؟ اگه این سهیل سه ماه پیش میومد خاستگاری بهت میگفتم همونیه که تو میخوای.😊
ساکت نگاهش کردم.گفت:
_سهیل #واقعاتغییرکرده.کافیه یه اشاره کنیم،با جون و دل دوباره میادخاستگاری. آرزوشه با تو ازدواج کنه.
-خوشحالم سهیل راهشو پیدا کرده.ولی تو قلب من چیزی تغییر نکرده.😊
محمد دیگه چیزی نگفت و رفت.
چند روز بعد رفتم بهشت زهرا(س)... قطعه ی سرداران بی پلاک،🇮🇷🌷تو حال خودم بودم،..
گاهی کتاب📙 میخوندم،گاهی قرآن،✨ گاهی دعا،🌟گاهی فکر.💭
میخواستم سرمزار عمو و دایی شهیدم هم برم...
چند قدم رفتم که کسی گفت:
_ببخشید خانم روشن!
سرمو چرخوندم.گفت:
_سلام.
امین بود... گفتم:
_سلام
-میتونم چند دقیقه وقت تون رو بگیرم؟😔
یه کم فکر کردم.سرش پایین بود و مستأصل به نظر میومد.گفتم:
_در چه مورد؟
-درمورد حانیه.😔
حانیه یکی از بهترین دوستام بود.بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:
_باشه.فقط مختصر و مفید بفرمایید.
یه جایی همونجا نشستیم،با بیشترین فاصله.در حدی که بتونم صداش رو بشنوم.گفت:
_احتمالا حانیه بهتون گفته که من میخوام برم سوریه.😔
-یه چیزایی گفته.
-پس حالشو دیدید.😔
-حالش خیلی بد بود.معلوم بود هرکاری کرده که منصرفتون کنه... ازاینکه اینقدر خوب میدونستم راضی بود انگار،احتمالا برای اینکه نیاز نمیدید زیاد توضیح بده.
-ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه...😔
ادامه دارد..
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
#داستان_دنباله_دار
🌷 #هرچی_تو_بخوای
🌷 قسمت #بیست_وچهار
_ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه که آروم بشه؟😔
-یعنی برای شما آرام شدنش مهمه؟رضایتش مهم نیست؟
-خیلی دوست دارم راضی هم باشه،ولی میدونم راضی شدنی نیست.😔فعلا میخوام آروم بشه.حال بدش و بی قراریش همه رو ناراحت میکنه.😔
-به نظرم بهترین کسی که میتونه آرومش کنه مادر شماست.وقتی ببینه مادر شما با وجود مادر بودن راضیه،اونم حداقل آروم میشه.
-فکر کردم حانیه از زندگی ما براتون گفته!!
-نه،دلیلی نداشت از زندگی شما چیزی بگه.😐
-آخه گفته بود...
حرفشو ادامه نداد.یک دقیقه ای سکوت کرد.بعد گفت:
_پدر من قبل از اینکه من به دنیا بیام شهید شد.مادرم هم بخاطر علاقه ی زیادش به پدرم و سن کم و حال بدش، موقع زایمان از دنیا رفت.
خیلی جا خوردم...😟😥
به نظر نمیومد اینقدر توی زندگیش سختی کشیده باشه.
-از همون موقع من با خاله و شوهرخاله م، که دوست وهمرزم پدرم هم بوده، زندگی میکنم...اونا حتی به من بیشتر توجه میکردن تا بچه های خودشون.الان هم خاله م قلبا راضی نیست،اما به ظاهر راضی شده.میترسم ناآرامی های حانیه نظرشو عوض کنه.
گذشته ش خیلی ذهنمو درگیر کرد.
ناراحت و متأسف یا با عقده تعریف نمیکرد.👌 معلوم بود از صمیم قلب راضی شده به ✨رضای خدا و زندگیشو پذیرفته.✨
گفتم:
من چکار میتونم بکنم؟
-حانیه گفت برادر شما هم چند بار رفتن سوریه،درسته؟
-درسته..خیلی سخته آقای رضاپور.من میفهمم حانیه چه حالی داره.😒
با خواهش گفت:لطفا کمکم کنید.😒🙏
-کی عازم میشید؟
-دو هفته ی دیگه.
-بهتر بود دیرتر میگفتید بهشون.
-میخواستم،ولی حانیه اتفاقی فهمید.
بلند شدم و گفتم:
_من هرکاری بتونم انجام میدم.الان هم اگه دیگه حرفی نیست من برم.
امین هم بلند شد و خوشحال گفت:
_ممنونم،خیلی لطف میکنید.🙂
خداحافظی کردم و رفتم...
توی راه به امین و زندگیش فکر میکردم. تو تک تک جملاتش دنبال جواب سؤالاتم بودم.
👣شهادت آرزوی من هم بود...
ولی مطمئن نبودم وقتی اون لحظه برسه جان شیرینم رو تقدیم کنم.😒اون روز تو درگیری با اون دو تا نامرد با خودم گفتم حاضرم بمیرم اما حجابم حفظ بشه، جونمو میدم ولی دست نامحرم بهم نخوره. ولی درواقع من از ایمانم👉 و از خودم👉 دفاع میکردم.😞
اما امثال محمد و امین از اسلام👉 و از مردم مظلوم یه کشور دیگه👉 دفاع میکردن.
✨این #ایمان_قوی_تری میخواد.✨
💭این ایمان قوی تر رو چطور به دست بیارم؟
💭اون چیزی که بهشون یقین میده کارشون درسته و ارزش جون دادن داره چیه؟
ایمان #مراتبی داره و من تو مرتبه ی پایین گیر کرده بودم...🙁😔
ادامه دارد..
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
💠 قرار شبانه
روایت است که :
هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند .
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از #شهید_قبله_علی_عزیزی🌷
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
4_6025990732928518067.ogg
زمان:
حجم:
525.4K
فایل صوتی قرائت دعای فرج
با نوای علی فانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
✍شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #دوشنبه برابر است با :
🗓 18 مرداد 1400ه.ش
🗓 29 ذی الحجه 1442ه.ق
🗓 9 آگوست 2021 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_قاضی_الحاجات
ای برآورنده حاجت ها
#ختم_قرآن
🔸صفحه ۱۶۱
🔸جزء ۸
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و #مقام_معظم_رهبرے
وهدیه به روح #امام_راحل #و_شهدا
و #شهید_ابولفضل_بادرستان
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
بسم رب الشهداء و الصدیقین
🌹 *۱۸ مردادماه روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم گرامی باد*🌹
مقام معظم رهبری(مدظله العالی):
شهدای دفاع از حرم اگر نبودند، ما باید حالا با عناصر فتنه گر خبیثِ دشمنِ اهل بیت و دشمن مردم شیعه، در شهرهای ایران می جنگیدیم.
🌹مجتبی ابراهیمی
🌹مجید سلمانیان
🌹 گل محمد تقوایی
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو و روحشان شاد...
🌹نثار ارواح طیبه شهدا صلوات...
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
#تسلیت
برای شادی مرحوم صلوات و فاتحه قرائت فرمایید.
ستاد یادواره شهدا شهر مشکین دشت
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔قصهے تو
ڪربوبلا رو داد نشونم...
❣یه بی حیا از بدنت سَـرو بُریده
شکرخدا، خواهرت اون روز و ندیده😭
🎞#سالگرد_شهادت #شهید_حججی_گرامی_باد🌷
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
...
ڪم ڪم سياهے عَلَمت ديده ميشود
آثـار خيـــمہ هاي غمت ديده ميشود
افتاده سينہام به تپش هاي انتظار
از روي تَلِّ دل حرمت ديده ميشود
•| #ماھ_عزای_ارباب 💔 |•
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
51.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴میخونم برات بازم
🌴از عشق تو بی تابم حسین
🎤 #سید_رضا_نریمانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝