💠 قرار شبانه
روایت است که :
هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند .
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از #شهید_بهرام_علی_تاجیک🌷
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
فایل صوتی قرائت دعای فرج
با نوای علی فانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
🌧️🍃
*📝 شوخی نداره ⚠️
*مادر بزرگ شهید جهاد مغنیه میگفت:*
*مدت طولانی بعد شهادتش*
*اومد به خوابم*
- *بهش گفتم:چرا دیر کردی؟*
*منتظرت بودم!*
- *گفت: طول کشید تا از بازرسی ها*
*رد شدیم.*
- *گفتم :چه بازرسی؟!*
- *گفت:بیشتر از همه سر*
*بازرسی نماز وایستادیم...*
*بیشتر از هم*
*درباره نمازصبح میپرسیدن*‼️
⛔ *رفیق! نماز ، حتی با شهید هم شوخی ندارد!*
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
https___vesal.co_FTP_files_tracks_15_track_ijtisJpHAacnUcRvwEvPOuhKwVRc0z_320.mp3
4.91M
『 ♡ #بہ_وقت_روضھ 🎧 ♡ 』
روضہ وهب 💔
#محرم 🖤
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
Mohammad Hossein Pooyanfar - Khosha Dardi (128).mp3
9.83M
『 ♡ #بہ_وقت_مداحے 🎧 ♡ 』
حےعلےالحسیـــــن ؏
#محمدحسینپویانفࢪ🎙
#محرم
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
4496087080.mp3
4.26M
🎧 #زمینه زیبا و احساسی🖤
🎵 دنیا به چه دردی میخوره
🎵 وقتی نمیتونم برم حرم زیارت
🎤 کربلایی #حمید_علیمی
❤️ #اللهم_ارزقنا_کربلا🖤
🏴 #یا_اباعبدالله_الحسین (ع)🖤
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
هیچ تیری
بر پیکر شهید
اصابت نمیکند
مگر آنکه ،
اول از قلب مادرش
گذشته باشد ...
یعنی اول
"قلبِ مادر شهید"
شهید می شود ....
#شهید_نوراله_عابدی
#صبحتون_شهدایی🌷
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #شنبه برابر است با :
🗓 6 شهریور 1400ه.ش
🗓 19 محرم 1443ه.ق
🗓 28 آگوست 2021 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_رب_العالمین
ای پروردگار جهانیان
#ختم_قرآن
🔸صفحه ۱۷۶
🔸جزء ۹
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و #مقام_معظم_رهبری
وهدیه به روح #امام_راحل #و_شهدا
و #شهید_نوراله_عابدی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
رستمی: مدالم را به مردم و رهبری تقدیم میکنم
🔹مدال طلایم را به مردم ایران، رهبر انقلاب و شهید مدافع حرم حسن عبداللهزاده تقدیم میکنم. برای این مدال سختیهای زیادی کشیدم و خوشحالم که نخستین مدال طلای کاروان ایران را کسب کردم.
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱
🖤دورامو زدم...دوباره برگشتم
🖤تا سینهزن تو هیئتت باشم
🎙کربلایی محمدحسين پویانفر
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
💠 قرار شبانه
روایت است که :
هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند .
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از #شهید_نور_اله_عابدی🌷
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
فایل صوتی قرائت دعای فرج
با نوای علی فانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
4_6021742778344540248.mp3
9.15M
#نماهنگ_اربعین
😭نمانده چیزی به قیام آخر...
یک یا حسین دیگر...
✊لبیک یا مهدی✊
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅✅✅ دلیل ارادت تمام وکمال سردار شهید سلیمانی ره به رهبری شیعه .... حتما ببینید
اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای الی ظهور الحجه
به برکت صلوات برمحمدوال محمد
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
دلم شکسته_۲۰۲۱_۰۸_۲۹_۱۱_۴۹_۳۳_۵۷۷.mp3
10.2M
°•🌱
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
دلم شکسته...💔
کربلایی محمدحسین #پویانفر
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
✍کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید
سینه اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید
#صبحتون_شهدایی
#شهید_عباسعلی_آتشگاهی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #یکشنبه برابر است با :
🗓 7 شهریور 1400ه.ش
🗓 20 محرم 1443ه.ق
🗓 29 آگوست 2021 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_ذل_الجلال_والاکرام
ای صاحب شکوه و بزرگواری
#ختم_قرآن
🔸صفحه ۱۷۷
🔸جزء ۹
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و #مقام_معظم_رهبری
وهدیه به روح #امام_راحل #و_شهدا
و #شهید_عباسعلی_آتشگاهی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
YadamBoodi.mp3
4.21M
『 ♡ #بہ_وقت_مداحے 🎧 ♡ 』
تنها بودم یادم بودی هر جا من از پا افتادم بودی
#امام_حسین ♥️
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
💠 قرار شبانه
روایت است که :
هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند .
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از #شهید_عباسعلی_آتشگاهی🌷
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
فایل صوتی قرائت دعای فرج
با نوای علی فانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
27.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏯ #شور
🎶 دوباره برگردم
🎤 #حاج_مهدی_رسولی
⚫️ #محرم
◼️ #یاحسین
••✾◆✾••🖤••✾◆✾••
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
✍شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم
#صبحتون_شهدایی
#شهید_براتعلی_سبیانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #دوشنبه برابر است با :
🗓 8 شهریور 1400ه.ش
🗓 21 محرم 1443ه.ق
🗓 30 آگوست 2021 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_قاضی_الحاجات
ای برآورنده حاجت ها
#ختم_قرآن
🔸صفحه ۱۷۸
🔸جزء ۹
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و #مقام_معظم_رهبری
وهدیه به روح #امام_راحل #و_شهدا
و #شهید_براتعلی_سبیانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
#داستان_دنباله_دار
🌷 #هرچی_تو_بخوای
🌷 قسمت #سی_ویکم
محمد گفت:چی نه؟🤔
گفتم:
_قبلنا نورانی تر بودی.😄دلتو خوش نکن،لامپ هات خراب شدن.😝
محمد لبخند زد.☺️
-بادمجونی دیگه،😁اونم از نوع بم.. نوچ..آفت نداری.🙁😁
همه لبخند زدن.😊😊😊
-مال مرغوبی نیستی داداش.😐☝️(به مریم اشاره کردم)بیخ ریش صاحبت میمونی داداش.😁😉
همه خندیدن...😁😃😄😀
محمد هم که فضا رو مناسب دید شوخی میکرد.
ساعت سه و نیم🕞 بود و لحظه به لحظه به رفتن محمد نزدیکتر میشد و قلب همه مون فشرده تر...
دیگه نتونستم تحمل کنم.رفتم توی اتاقم تا نماز بخونم.😞😣✨
بعد نماز میخواستم برم سجده که محمد گفت:
_قبول باشه..برای منم دعا کن.
اومد جلوم نشست.ازدیدن اشکهام جا خورد.😭
ابروهاش رفت تو هم.سریع اشکهامو پاک کردم.گفت:
_حواسم بهت بود...بزرگ شدی.😊
نگاهش نمیکردم...
اگه نگاهش میکردم اشکهام😭 سرازیر میشد و محمد ناراحت میشد.ولی دلم میخواست این ساعت های آخر نگاهش کنم.گفت:
_چرا به من نگاه نمیکنی؟😊
-آخه...اشکهام..😔😢
زیر چونه مو و گرفت و سرمو آورد بالا
-به من نگاه کن.اشکهاتم اومد اشکالی نداره.😊
نگاهش میکردم و اشکهام بی اختیار میریخت.😭
-فکر کنم اونقدر بزرگ شدی که بتونم روت حساب کنم....حواست به مریم وضحی باشه.بیشتر ازقبل.مخصوصا مریم...بارداره.☺️
ازتعجب چشمهام گرد شد.گفتم:
_زن باردارتو میذاری و میری؟ اون به تو نیاز داره نه من.😳😥
-خوش گذرانی که نمیرم.😊
از حرفم شرمنده شدم.چند ثانیه سکوت کرد.بلند شد و رفت سمت در...
برگشتم سمتش.اونم برگشت و گفت:
_ممنون.امروز باشوخی های تو خداحافظی بهتر از دفعات قبل بود.😊
-محمد
-جانم؟
با بغض گفتم:برمیگردی دیگه؟😢
-آره بابا.بادمجون بم آفت نداره.😁 چراغهامم خاموش کردم،نور بالا نزنم تا حوریه ها اغفالم نکنن. 😂😜
بعد بلند خندید.
اومد نزدیک.سرمو گذاشتم رو شونه ش و آروم گریه میکردم.😣😢
مریم در زد...
از بغل محمد رفتم کنار و اشکهامو پاک کردم.محمد گفت:
_بفرمایید
مریم درو بازکرد و گفت:
_محمد،مامان کارت داره.😒
-باشه.الان میام.☺️
به مریم نگاه کردم....
چقدر خودشو کنترل میکرد تا گریه نکنه. محمد کلا به گریه کردن همه حساس بود و به گریه های مریم حساس تر،اصلا طاقت دیدن اشکهاشو نداشت.
مریم هم خیلی خوب محمد رو درک میکرد و پیش اون گریه نمیکرد.باهم رفتن بیرون.
محمد برگشت سمت من و گفت:
_یادت نره چی گفتم.
گفتم:_باشه
-راستی تا برنگشتم به کسی نگو مریم بارداره.😊
-چشم😞
-ولی خودت حواست بهش باشه ها.حالش زیاد خوب نیست.حتی خانواده ش هم نمیدونن.
-چشم داداش.اصلا تا شما بیای میرم خونه ی شما میمونم، خوبه؟😕😒
لبخندی زد و رفت بیرون...☺️
دیگه پاهام تحمل ایستادن نداشتن.روی صندلی نشستم و به مریم فکر میکردم.
ساعت نزدیک پنج بود... 😧🕔
ادامه دارد..
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
#داستان_دنباله_دار
🌷 #هرچی_تو_بخوای
🌷 قسمت #سی_ودوم
ساعت نزدیک پنج بود...😧🕔
هربار با ماشین دوستش میرفت.همه همینجا،تو خونه باهاش خداحافظی میکردیم و هیچ جا برای بدرقه ش نمیرفتیم.😞😣
رفتم تو هال.همه باهاش خداحافظی کرده بودن و داشت با ضحی صحبت میکرد...
هیچکس متوجه من نبود.ضحی گفت:
_عمه تو نمیخوای بابامو بوس کنی؟☹️👧🏻
تازه همه متوجه شدن که من تا الان نبودم...
لبخند زدم و قیافه مو یه جوری چندش آور کردم و گفتم:
_ایش..نه عمه جون..آخه بابای تو هم بوس کردن داره؟😬
همه باتعجب نگاهم کردن.محمد خندید😁 و گفت:
_ولش کن بابا،عمه بدسلیقه س.😜😁
ضحی اولش از حرفم ناراحت شد ولی وقتی دید باباش میخنده،خندید و گفت:
_اصلا نمیخواد بابامو بوس کنی،☹️فقط خودم میخوام بوسش کنم.😘😍
بعد صورت محمد رو چند بار محکم بوسید...
همه از حرف و حرکت ضحی خندیدن. بخاطر همین هم ضحی راحت تر از باباش جدا شد.
همه روی ایوان ایستاده بودیم...
همیشه آخرین نفری که با محمد خداحافظی میکرد مریم بود که تا جلوی در باهاش میرفت.
محمد باهاش صحبت میکرد.همیشه برای بار آخر برمیگشت سمت همه و دست تکون میداد،ولی امروز برنگشت.آخرش اشکهاش صورتش رو خیس کرده بود.😢رفت بیرون و درو بست...
ضحی بغل من بود.سریع رفتم تو خونه و با بچه ها مشغول بازی شدیم.ولی قلبم داشت می ایستاد.😣
اون روز خیلی سخت گذشت...
اما #روزهای_سخت_تری در راه بود. روزهایی که هر روزش به اندازه ی چند ماه میگذشت.محمد بار سنگینی روی دوش من گذاشته بود.😣
اون شب مریم و ضحی پیش ما موندن.تنها کسی که خوابش برد ضحی بود.
اون شب با تمام دلتنگی ها و دلشوره ها و طولانی بودنش بالاخره تموم شد.صبح پدر مریم اومد دنبالشون و بردنشون خونه شون.
با حانیه تماس گرفتم،جواب نداد.رفتم پیش مامانم.داشت نماز میخوند و گریه میکرد.😢✨
گرچه دقیقا درکش نمیکردم ولی عمق نگرانیش رو میتونستم حدس بزنم.بابا هم خونه نمونده بود.به قول مامان بره سرکار بهتره براش.
رفتم آشپزخونه.کلی کار مونده بود.مرتب کردن آشپزخونه تموم شد و غذا هم درست کردم.بابا هم اومد...
دوباره با حانیه تماس گرفتم.دیگه داشتم قطع میکردم که با گریه گفت:
_زهرا،امین رفت.😭😫
گریه ش شدت گرفت و گوشی قطع شد...
حالا که بابا خونه بود و مامان تنها نبود میتونستم برم پیش حانیه.
مامان حانیه هم حال خوبی نداشت. آرامبخش خورده بود و خواب بود.حانیه روی تخت دراز کشیده بود و سرم به دستش بود.😣🛌
کاملا واضح بود چقدر حالش بده.شکسته شده بود.تا منو دید دوباره با صدای بلند گریه کرد.بغلش😭😫 کردم.آرومتر که شد گفتم:
_از امام حسین(ع)خواستی که برگرده؟
نگاهی تو چشمهام کرد و گفت:
_کاش اونقدر خودخواه بودم که میتونستم...😭
نتونست حرفشو ادامه بده.آروم تو گوشش قرآن میخوندم.چه سعادتی که قرآن رو حفظم.✨💖
خیلی وقتها کمکم میکرد #آروم بشم یا مثلا تو اتوبوس،مترو و خیابان و جاهای دیگه که نمیشد از رو قرآن خوند،من میتونستم از حفظ قرآن بخونم.😇👌
آروم شد و خوابید.
دو ساعتی بود که خوابیده بود.یه دفعه با جیغ از خواب پرید...
سریع بغلش کردم.معلوم بود کابوس دیده.با صدای بلند امین رو صدا میکرد و گریه میکرد.خواهرش بهش آرامبخش داد.به هر زحمتی بود دوباره خوابید. مامانم تماس گرفت📲 وگفت:
_کجایی؟😕
-هنوز پیش حانیه هستم.کاری داری مامان جان؟
-مریم رفته خونه خودشون.امشب میتونی بری پیشش؟😒
-آره.حتما میرم.😊
-زهرا
-جانم مامان
-خودت خوبی؟😒
-خوبم قربونت برم.نگران من نباش. رسیدم پیش مریم باهات تماس میگیرم. خداحافظ.😍
-مراقب خودت باش.خداحافظ.😊
امروز به تنها کسی که فکر نمیکردم خودم بودم.حانیه خواب بود.خداحافظی کردم و رفتم پیش مریم و ضحی.تابستان بود.بستنی خریدم.🍦ضحی تا منو با بستنی دید پرید بغلم.محمد معمولا سه روز یکبار زنگ میزد.هربار زنگ میزد تا دو روز حال مریم خوب بود و تا دو روز ضحی بهونه میگرفت.دیگه از بار سوم که زنگ میزد صداشو ضبط میکردیم و ضحی روزی چندبار گوش میداد.😊
دو ماه از رفتن محمد میگذشت.کلاس های دانشگاه هم شروع شده بود.من یا دانشگاه بودم،یا خونه خودمون یا خونه محمد.وقتم خیلی پر بود.
حتی گاهی وقت کم میاوردم.دفتر بسیج و باشگاه هم دیگه نمیرفتم.😣
یه روز ریحانه گفت:
_کم پیدایی؟😅
اوضاعم رو که بهش گفتم،گفت:_کمک نمیخوای؟😥
گفتم:
_آره.از حانیه بی خبرم.بهش سر بزن.😊
دانشگاه نمیومد.خبری هم ازش نداشتم.گاهی تلفنی باهاش صحبت میکردم.
روزها خیلی طولانی به نظر میومد.برای همه مون ماه ها گذشته بود انگار...
محمد تو آخرین تماسش گفته بود دو هفته دیگه میاد.همه مون از خوشحالی گریه مون گرفته بود. ولی دو هفته هم خیلی طولانی بود...
اما بالاخره روز موعود رسید....😍☺️
ادامه دارد..
نویسنده:بانو مهدی یار منتظر قائم
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
💠 قرار شبانه
روایت است که :
هر زمان جوانی دعای فرج مهدی (عج) را زمزمه کند، همزمان امام زمان دستهای مبارکشان را به سوی آسمان بلند می کنند و برای آن جوان دعا می فرمایند .
پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از #شهید_براتعلی_سبیانی🌷
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
فایل صوتی قرائت دعای فرج
با نوای علی فانی
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
هدایت شده از ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
__-_---♥️ ♥️ ♥️---_-
سلام_امام_زمانم
چہ زیباسٺ آغاز یڪ صبح شیرین
بہ نام سلام علے آل یاسین
سلامے ڪہ بوے خوش یار دارد
دلٺ را پر از عشق دلدار دارد
چہ زیباسٺ آغاز هرروز خود را
سلام علے آل یاسین بگوییم
اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
صبحتون_مهدوے
#ستاد_یادواره_شهدا_شهر_مشکین_دشت
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حاج قاسم سلیمانی: خدایا شهدای ما را، و
امام شهیدان ما را، مقامشان عالی است؛ متعالی
بگردان. به خانواده های معظم شهدای ما صبر
اجر عطا بفرما، آنها را در چشم و دل ما عزیز و
گرانقدر قرار بده.
#سلام_بر_شهدا
#سلام_بر_مردان_بی_ادعا
#سردار_دلها
#ستاد_یادواره_شهدا_شهر_مشکین_دشت
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
-تعریفمنازعشق؛همانبودکهگفتم...
"در بندِکسیباش...کهدر بندِحسیناست"
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht