eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
398 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
54 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
اسماعیل (ع) و ماجرای کربلا؛ در روایت است که اسماعیل (ع) گوسفندان خود را در اطراف شط فرات به چرا می فرستاد. روزی چوپان به ایشان اطلاع داد که گوسفندان، از آب شط استفاده نمی کنند. اسماعیل (ع) از محضر پروردگار متعال علت را جویا شد. پس جبرئیل (ع) بر ایشان نازل شده و گفت: «يَا إِسْمَاعِيلُ سَلْ غَنَمَكَ فَإِنَّهَا تُجِيبُكَ عَنْ سَبَبِ ذَلِكَ» ای اسماعیل! علت را از گوسفندانت بپرس، آنها خود به تو خواهند گفت! اسماعیل (ع) از گوسفندها علت را پرسید. پس آنها به زبان فصیح پاسخ دادند: «قَدْ بَلَغَنَا أَنَّ وَلَدَكَ الْحُسَيْنَ (ع) سِبْطَ مُحَمَّدٍ يُقْتَلُ هُنَا عَطْشَاناً فَنَحْنُ لَا نَشْرَبُ مِنْ هَذِهِ الْمَشْرَعَةِ حَزَناً عَلَيْهِ» به ما رسیده است که فرزند تو حسین؛ نوه محمد، در اینجا با لب تشنه کشته خواهد شد. پس ما به جهت حزن بر او از این آب نمی نوشیم. بحار الانوار، ج 44، ص 243.
‍ این بار قلمِ دل عزم وصف نوجوان رهبری کرده که چه زیبا وار‌ ، بند بند وجودیش را در مسلخگاه قربانی نمود . حسین فهمیده، که از تمام بندرگاهای‌ دنیایی دست کشید و جان خود را فدای جانانش کرد درست است، بزرگی قصه فهمیده را همه شنیده ایم، شاید بارها و بارها، اما باید زبان به اعتراف بگشایم که قاموس لغات و واژه ها یارای آن را ندارد تا بزرگی او را کند. دقیق که مینگری، میبینی که نوجوان قصه ی ما چه زیبا توانست در آغازین ثانیه های نوجوانیش اسوه انسان کاملی را برای به تصویر بکشاند بدرستی، او چه زیبا توانست این عالم فانی را به چَشمِ روح، بشناسد و بر تمام آمال دنیویش پشت پا بزند. آری فهمیده‌ چه زیرکانه دام های را شناخت و آنها را به زانو دراورد. ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۸ آبان ۱۳۵۹ 🥀مزار شهید : شهدای بهشت زهرا(س)
‍ همسرشون تعریف میکردن که .. زمستان سال 64در تهران زندگی میکردیم. برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستد از آن محدوده عبور کنند. او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلو متری برایش زجر آور بود . از او خواستم با برود که نپذیرفت. گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد! گفت اگر خواستی همین طور پیاده میروم وگرنه نمی روم. او کیسه 25کیلویی برنج را روی دوشش نهاد ویک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد، اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند.
🦋 توفیقی بود در روز عرفه، روز معرفت، روز زدودن قلب از غبار عصیان و روز خدا ، دستان ما به کتاب دعای مرد خدا حاج حسین بصیر که در هنگام در جیب لباسش بوده و ترکشی هم به آن اصابت کرده و کلاهی که در زمان حج سال ۱۳۶۳ بر روی سر مبارکش بوده متبرک شد. . 🍃سربلندی آرامش امیدواری و عطر وبرکت عید را برای شمادوستان عزیز آرزو مندیم. زندگیتان به زیبایی وپاکی چشمه زمزم باشد. .