💚
ای از شروع صبح ازل انتخاب من
کی میرسم به لحظهی در بَر کشیدنت ...
💚💚💚
#السلام_علیک_یا_امیرالمؤمنین
ابوشعشاء با هیبت و قد و قامت بلند،
شمشیر سنگین را در دست تکان داد و
فریاد کشید:
- آهای علی! جنگجویانت همینها هستند؟
اینان که مثل برگ خزانزده جلوی پای من
بر زمین میریزند. شنیدهام مرد میدان و
جنگی. دوست داری مزهٔ شمشیر مرا بچشی
قبل از اینکه به دیار باقی بشتابی؟
معاویه با خشم و غضب مشت روی زانو
کوبید و غرید:
«- این مردک احمق، مست است یا مجنون
که برای علی رجزخوانی میکند؟ نمیداند
اگر علی پا به میدان نبرد بگذارد، خود و
دودمانش به خاک ذلت و مرگ پیچیده
میشوند؟»
- کتاب «برادر من تویی»
#السلام_علیک_یا_امیرالمؤمنین