eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
49 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂پیدا شده! ای شهید گمنام! نام آوری‌‏ات زبانزد عام... 🍂از نام و نشان فراتری تو... گمنام منم، اسیر یک نام... 🍃 پنجشنبه و‌‌ یاد ‌شهدا با ذکر صلوات🍃 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🍂پیدا شده! ای شهید گمنام! نام آوری‌‏ات زبانزد عام... 🍂از نام و نشان فراتری تو... گمنام منم، اسیر یک نام... 🍃 پنجشنبه و‌‌ یاد ‌شهدا با ذکر صلوات🍃 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🍂پیدا شده! ای شهید گمنام! نام آوری‌‏ات زبانزد عام... 🍂از نام و نشان فراتری تو... گمنام منم، اسیر یک نام... 🍃 پنجشنبه و‌‌ یاد ‌شهدا با ذکر صلوات🍃 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌱هنگام سپیده بود وقتی می‌رفت از عشق چه دیده بود وقتی می‌رفت؟ 🌱با این‌که به تن پیرهن خاکی داشت از خاک بریده بود وقتی می‌رفت... 🍃 پنجشنبه و‌‌ یاد ‌شهدا با ذکر صلوات🍃 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🍏نوروز وصالتان حسینے بادا 🍎نیڪویے حالتان حسینے بادا 🍏در وسعٺ کُلُّ‌خیر فے بابِ حسین 🍎سرتاسر سالتان حسینے بادا ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🤲 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
دانی که چرا ماه خداست💚 یا آنکه چرا حساب این ماه جداست؟ یا آنکه چرا باب کرم مفتوح است؟ زیرا که تولد حسن عشق خداست💚 ای کوی تو قبله ی مراد ادرکنی🙏 ای داد رس روز معاد ادرکنی🙏 ای گشته زفرط جود و احسان وعطا مشهور و ملقب به مجتبی ادرکنی🙏  🌱میلاد با سعادت کریم اهل بیت،امام حسن مجتبی علیه السلام را به محضر مولایمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شیعیان جهان تبریک میگوییم💐 🌹 🤲🌷 👇 @saghebin
حضرت امیرالمومنین امام علی(علیه السلام): هر کس بعد از نماز صبح ۱۱ مرتبه سوره توحید را قبل از طلوع آفتاب بخواند آن روز مرتکب گناه نمی‌شود حتی اگر شیطان به سوی او طمع کند.  ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277 🤲🌷 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
✼ *✨﷽✨*✼ 🌹🍃 🌹🍃 می رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام 🌹🍃 دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام 🌹🍃 می نویسم که "شب تار سحر می گردد" 🌹🍃 یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد... 👤سید حمید رضا برقعی 🤲 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای شهید محسن فخری زاده را می‌شنوید 🔹انتشار به مناسبت سالگرد شهادت دانشمند برجسته هسته‌ای و دفاعی، سردار محسن فخری‌زاده 🌸🌺🌸🌺 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
سلام امام زمانم سلام پدر مهربانم هر روز بہ رسم نوڪرے از ما تو را سلام اے مانده در میان قائلہ تنها، تو را سلام ما هر چہ خوب و بد، بہ درِ خانہ‌ے توییم از نوڪران مُنتظر آقا تو را ســلام 🌸
حضرت امیرالمومنین امام علی(علیه السلام): هر کس بعد از نماز صبح ۱۱ مرتبه سوره توحید را قبل از طلوع آفتاب بخواند آن روز مرتکب گناه نمی‌شود حتی اگر شیطان به سوی او طمع کند.  ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277 🌴🥀🌴 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام نزدیڪِ دل جامانده‌ها گرفٺ یڪ بینوا براے خودش رَبَّنا گرفٺ هر ڪس رسید، سوال ڪرد زائرے؟ از این سوال ، دل پُر خون ما گرفٺ ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🤲🌷 🌴💎🌴 اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم
💚🌷 ❣ سلامتی ارمغانِ سلام است! و تـــو جلوه‌ی تمام و کمالِ سلام! سَلامِ بر سلام؛ نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پرده‌ات نیز، دلگرمند سلام بر تـــو حضرت صاحب دلم؛💗
سلام امام زمانم✋🌸 به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون و مکان چشم به راه... سال‌ها می‌رود و حرف دل من این است تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟ 🌷🌷
شهیدان سعید ومجید رضایی نیری شهید مجید رضایی : بیست و هفتم دی 1343، در شهرستان کرج به دنیا آمد. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. او کارگر کارخانه چیت سازی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یازدهم مهر 1361، با سمت تخریب چی در سومار بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. مزار وی در امامزاده محمد زادگاهش قرار دارد  قسمتی ازوصیتنامه شهید برادران عزیزم! دوست دارم که در سنگر خود که مدرسه است بکوشید و قدم های خود را بجز برای خدا و دین خدا بکار نبرید و فردی تحصیل کرده و مفید برای اسلام و انقلاب باشید و آنگونه باشید که خدا می خواهد. مبادا اسلحه من و دیگر مجاهدان که راهمان راه خداست بر زمین بماند و در ضمن قدر پدر و مادر را بدانید که خیلی برای من و تو زحمت کشیده اند و دِین بزرگی بر گردن من و تو دارند، بیشتر از آنچه که فکرش را کنید. قدر پدر و مادر را بدانید که بهترین یاور شما در زندگی می باشند و در ضمن از قول من از پدر بخواهید اگر من خطاهایی کرده ام مرا ببخشند که محتاج بخشش و دعا هستم. خدا نگه دار همگی شما مجید رضایی: شهید سعید رضایی به جبهه و جنگ اهمیت فوق العاده ای می داد و با شهادت برادرش و چند تن از دوستانش از جمله مهدی عشیری، مسئولیت بیشتری را در خود احساس می کرد و همیشه در پی موقعیت مناسبی بود تا سلاح برادر برگیرد و خود را به جبهه رساند، تا اینکه در تاریخ 20/11/1365 به جبهه های حق علیه باطل اعزام گشت و در گروهان فتح، گردان علی اکبر و در عملیات کربلای5 در جبهه شلمچه در حالی که دشمن زبون را با سلاح (آرپی جی) به عقب می راند، سینه مملو از عشق به معبودش آماج گلوله دژخیمان پست و کافر بعثی قرار گرفت و به جوار رحمت حق پیوست. قسمتی ازوصیتنامه شهید: از بدن و جامه، روح و اندیشه، حق سرشتی و پاک باختگی خویش کسب شرافت کرده است و بدن او یک جسد است؛ یعنی جسدی که حکم روح بر بدن او جاری شده و از هرگونه زشتی و ناپاکی مبرّاست. حکم شهید، یک حکم نورانی و مقدس است. من به عنوان یک وصیت باید بگویم وحدت کلمه را حفظ کنید زیرا بدون وحدت، ادامه انقلاب میسر نیست. پدر و مادر عزیزم؛ در عزای من گریه و زاری نکنید چون شهادت، افتخار نزدیکی به خدای بزرگ است و به شما برادران عزیزم سفارش می کنم که از مکتب اسلام و امام امت پیروی کنید و زینب وار راه مرا ادامه دهید. در پایان از شما پدر و مادر عزیزم که برایم زحمت کشیده اید و تمامی دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم و همه شما را به خداوند بزرگ می سپارم. هرگز از یاد خدا غافل نشوید. بارالها جوانان رزمنده ما پیروزی را از تو می دانند و به قدرت خود مغرور نیستند. به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته سعید رضایی1365/11/8 پیکر پاکش در تاریخ 22/12/1365 بعد از نماز جمعه توسط مردم حزب الله کرج تشییع و در گلزار شهدای امام زاده محمد در کنار برادر شهیدش مجید، به خاک سپرده شد شادی روحشان الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالگرد شهادت شهید‌ غیرت شهید حمید رضا الداغی.... انسان یکی از سه زوایای غیرت را باید داشته باشد؛ یا غیرت دینی، یا غیرت انسانی یا غیرت ملی... ... شادی‌روح‌شهدا‌صلوات ْ ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
داشتیم می رفتیم ماموریت که اذان گفتند، از راننده خواست که ترمز کند، با همان لباس های نظامی کنار جاده شروع به نماز خواندن کرد، در کارش خبره بود ولی به این پست و مقام ها دل نبسته بود و همیشه می گفت: این میزها به کسی وفا نمی کنه باید از خودمون خاطره خوب به جا بزاریم. شب بیست و چهارم ماه رمضان برای دستگیری اشرار مسلح می رفتیم آن ها چون مخبر داشتند حرکات ما را زیر نظر داشتند، با اشرار درگیر شدیم تعدادشان زیاد بود و مثل باران تیر بر سر ما می ریخت، تا صبح این درگیری ادامه داشت تا اینکه اشرار مجبور به تسلیم شدند.در این عملیات منصور به شهادت رسید. شهید منصور توحیدی از نیروهای مرزبانی ناجا بیستم تیرماه 1394 در میرجاوه برجک 16 دهانه شنزی در درگیری با اشرار مسلح به شهادت رسید. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
«بعد از شهادت دوستش «سیدکریم حسینی»، کمتر به خانه می‌آمد. وقتی هم می‌آمد، فقط از شهادت حرف می‌زد. زمانی که بچه‌هایم «سجاد و جواد» به سمتش می‌رفتند، می گفت: کریم دیگر نیست که حسن و حسین خود را بغل کند. من چطور شما را در آغوش بگیرم؟» راوی همسر شهید ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی غیرت داشتند ثاقب و ثابت شهابی نشاط، دوقلوهایی بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند. دوقلوهای پرورشگاهی بهزیستی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح زندگینامه شهدا مهجور مانده‌است. غریب‌تر اینکه نام "ثابت" به واسطه پرورشگاهی بودن و قوانین خاص آن زمان، در پیچ و خم‌های اداری بنیاد شهید این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان شهید دفاع مقدس ثبت نشده است. وقتی به آنها گفتند که شما که پدر و مادر ندارید و پرورشگاهی هستید برای چی آمده‌اید جبهه؟ گفتند: ما پدر و مادر نداریم؛ شرف که داریم، غیرت که داریم. این دو برادر تا روز آخر جنگ حضور داشتند و بارها مجروح شدند و سرانجام ثاقب سال ۱۳۷۷ در اثر استنشاق گازهای شیمیایی شهید شده و ثابت هم به همین شکل در سال ۱۳۸۵ بعد از تحمل رنج‌های بسیار به شهادت رسید. جالب بود که این دو بعد از جنگ در پرورشگاه هم حضور داشتند و به بچه‌های بی سرپرست خدمت می‌کردند.
ارتشی بود و بعد از عقد باید برای گذراندن دوره به اهواز می رفت، بنا بود بعد از دوره اش به تهران بیاید و مراسم عروسی را برگزار کنیم. دلم طاقت نمی‌آورد گفتم: من می‌روم اهواز، پدرم قبول نمی‌کرد؛ میگفت بدون رسم و رسوم؟ جلوی مردم خوبیت ندارد فامیل ها چه می‌گویند، گفتم: جشن که گرفتیم چند بار لباس عروس وخنچه و چراغایی؟ مادر شوهرم گفت: خودم عروسم را می‌ برم اصلا چه کسی مطمئن تر از مادر شوهر؟ اینطور شد که با اصرار من و حمایت مادر شوهرم زندگیمان بدون عروسی رسمی شروع شد. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
شهید محسن دریانوش در ۲۲ مهر ۱۳۵۹ به دنیا آمد. خانواده‌ای مذهبی و ریشه‌دار که اهل روستای یانچشمه از توابع شهرستان بِن هستند و برای زندگی به شهر نجف‌آباد اصفهان نقل مکان کردند. پدر نام خانوادگی خود را از بهارلویی به دریانوش تغییر داد، نامی که حکایت از عشق به دریا و آسمان داشت. شهید دریانوش که از کودکی رویای پرواز در آسمان‌ها را در سر می‌پروراند، با عزمی راسخ و اراده‌ای آهنین، به رویای خود جامه عمل پوشاند. او همواره در صدر جدول تحصیلی قرار داشت، پس از اتمام تحصیلات، در سال ۱۳۷۸ وارد خدمت نیروی هوایی ارتش شد. او که شاگرد اول دوره خلبانی بود به دلیل توانایی و مهارت چشمگیر در پرواز، در جمع خلبانان آشیانه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و در طول خدمت خود ۱۴۵۰ ساعت پرواز را به ثبت رساند. امیر خلبان محسن دریانوش، پدری جانباز دارد و همسرش فرزند شهید است. عموی او، شهید سیف الله بهارلویی، نیز در زمان جنگ تحمیلی به شهادت رسید. تولد پوریا و پویا دوقلوهای شهید دریانوش در سال ۱۳۸۹ از شیرین ترین اتفاقات زندگی‌اش بود. نوجوانانی کلاس هفتمی که حالا در اوج بهت و ناباوری پرواز ابدی پدر را نظاره می‌کنند. او پس از مدتی خدمت در شیراز به تهران رفت. ولی هیچگاه مردم زادگاهش را فراموش نکرد و پس از اتمام سفر رئیس مجلس به شهرستان فریدن، از او خواست به یانچشمه روستای زادگاهش بروند و این‌طور محمدباقر قالیباف را در سفری پیش‌بینی نشده به روستایی در چهارمحال و بختیاری برد تا صدای مردم روستا را زودتر به گوش مسئولین برساند و مردم ساده و بی‌تکلف و صمیمانه از دردها و مشکلاتشان برای رئیس مجلس بگویند. محسن دریانوش، نمادی از اراده، پشتکار، مهربانی و شجاعت بود. در نهایت، این شهید بزرگوار پس از سالها خدمت، در سانحه سقوط بالگرد رئیس‌جمهور به شهادت رسید. پیکر پاک او پس از تشییع در پایگاه هشتم شکاری اصفهان در گلزار شهدای نجف آباد اصفهان، روی دستان مردم قدرشناس این شهر از میدان امام (باغ ملی) به سمت جنت الشهدای نجف‌آباد با شکوه خاصی تشییع و در کنار دیگر شهدای راه خدمت آرام گرفت و برای همیشه پرواز کرد و آسمانی شد. روحش شاد
فکه دیگر جای من نیست! یکی از روزها ڪه شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی ڪه داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی رویش بریزند. کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم. ناخنهای بیل ڪه در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه شدیم ڪه سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم. درست همانجایی ڪه می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید پیدا کردیم. بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند: بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودشو نشون بده...  . عباس در روز۷محرم مصادف با 5/3/1375 همچون مولایش ابوالفضل العباس(علیه السلام) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یك (فكه) در حین تفحص شهدا به شهادت رسید.
11 شهیدی که منسوب به یک پدر هستند؛ مرحوم «حاج غلام حسین اسحاقی 1 فرزند، 5 نوه و 5 نتیجه دلم می خواهد بدنم مثل شهید بهشتی بسوزد شهید حاج حمزه اسحاقی- او در تعاونی سپاه بود. بعد از چند نوبت که به جبهه رفت، یک بار به او گفتند باید شما در قم بمانید و یک گروه دیگر بروند. اما وقتی با اصرار او برای اعزام مواجه شدند، قرعه کشی کردند اما به نامش در نیامد. وی که برای رفتن به جبهه خیلی مصمم بود قرعه را از کسی که به نامش درآمده بود خرید و به این ترتیب عازم جبهه شد. می گفت دلم می خواهد بدنم مثل شهید بهشتی بسوزد و به آرزویش رسید. در جزیره مجنون هلی کوپترش را زده بودند. هلی کوپترش در نیزار افتاده و در آنجا آتش گرفته بود؛ پیکرش به طور کامل سوخته بود. شهید اسماعیل صادقی معاون لشکر ۱۷علی ابن ابیطالب بود شهید اسماعیل صادقی- نوه برادرم بود. از وقتی از روستا آوردنش. برادر بزرگترش حاج علی صادقی آمد و گفت فعلا پیش شما بماند تا جایی برایش پیدا کنیم. آن موقع کار من نصب دار قالی در منازل بود. در آن مدت که پیش ما بود، همراه من برای نصب دار قالی می آمد. یادم هست وقتی جایی نوار مداحی پخش می شد به او میگفتم تو که نمی توانی کار بکنی پس بشین و شعر آنها را بنویس و او آن ها را می نوشت. وقتی مهدی زین الدین به شهادت رسید از آنجا پیغام داد که خانواده شهید زین الدین در قم غریبند. مردم را خبر کنید تا تشییع جنازه اش خلوت نباشد. چهلم شهید زین الدین بود که از جبهه برگشت و آمد منزل ما. همسرم به او گفت: «اسماعیل، دیدی زین الدین هم رفت؟» او جواب داد: زن عمو خدا گل ها می چیند من دیگر آماده شهادت هستم خاطرم هست یک مرتبه از جبهه برگشته بود. با او سوار موتور بودیم به من می گفت اگر جنگ تمام شود چطور می تونم در این شهر زندگی کنم و از حال و هوای جبهه به حال و هوای شهر بیایم. همه فکر و ذکرش جبهه بود. ایشان در آخرین اعزامش به دایی اش گفته بوده من دیگر آماده شهادت هستم. چرا که همه کارهایم را کرده ام. همین طور هم شد؛ رفت و دیگر برنگشت.  خدایا این قربانی را از ما قبول کن شهید محمد اسحاقی- وقتی جنازه اش را از جبهه آوردند، صورتش بدجوری صدمه دیده بود و ما نگران بودیم از اینکه مادرش او را در با آن وضع ببیند. وقتی قرار شد مادرش را برای ملاقات با جنازه فرزندش ببریم به او گفتم خودداری کنید. نکند بی تابی کنید که دل منافقین شاد شود. باورش برایم مشکل بود؛ این مادر وقتی با جنازه فرزندش مواجه شد حتی یک قطره اشک هم نریخت! با اینکه علاقه بسیار زیادی به او داشت. فقط مدام می گفت: «خدایا این قربانی را از ما قبول کن.» بابا جان، قرعه نینداز شهید غلامرضا اسحاقی- وقتی وارد منزل می شدم جلوی پای من می ایستاد و تا زمانی که نمی نشستم همان طور می ایستاد! هرچقدر هم طول می کشید نمی نشست! 16 سالش بود که شهید شد. از 14 سالگی می خواست به جبهه برود اما او را نمی بردند، به همین خاطر شناسنامه اش را دستکاری کرد. آن موقع ما مزرعه ای داشتیم که همیشه باید یک نفر می ماند و از آن مراقبت می کرد. یک بار به او گفتم این دفعه تو بمان و من به جبهه می روم. قبول نکرد. گفتم پس قرعه می اندازم تا معلوم شود. گفت: «بابا جان، قرعه نینداز؛ چون اگر قرعه به نام من نیفتد باید به آن تن دهم. خواهش می کنم قرعه نکش و بگذار من به جبهه بروم.» 16 رکعت در مقابل 2 رکعت نماز! از حاج حسن درباره راز این توفیق پرسیدیم. توفیق وجود این همه شهید در خانواده اسحاقی. سرش را خدا بهتر می داند. مرحوم پدرم نمازشان را با حال و هوای خاصی می خواندند. اهل شب زنده داری بودند. معمولا نماز صبحشان همراه با تعقیباتشان از اذان تا طلوع آفتاب طول می کشید. تا آفتاب طلوع نمی کرد از سر سجاده بلند نمی شدند. یک بار می خواستم ببینم همراه با نماز صبحشان می توانم چند رکعت نماز بخوانم، دیدم با دو رکعت نماز ایشان من 16 رکعت نماز خواندم! خیلی اهل رعایت و مراقبه بودند. خیلی به فکر مردم بودند و به آنها خدمت می کردند.  شادی روحشان الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
تسبیح زمین و آسمان یا مهدی ذکر همه‌ی فرشتگان یا مهدی حالا که رسیده روز بیعت با عشق لبیک بگو: از دل و جان یا مهدی 🌟تعجیل در ظهورشان 🌟 🌺 (عجل الله)🌺 🌺✨