eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
398 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
54 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
بخشی از وصیت نامه شهـید حمید امانی: خواهران و برادران پیام من این است که تقوا در کارهایتان داشته باشید در راه راست حرکت کنید و از خـون شهیدانی که هدفشان اسلام بوده است، دفاع کنید و لحظه ای، ولایت فقیه را در حیات خویش به فراموشی نسپارید. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
شهید سیدمهدی جلادتی ۲ آذر ماه سال ۱۳۷۸، در شب ولادت حضرت صاحب‌الزمان، چشم به جهانِ فانی گشود. وی اصالتا اهل گلپایگان بود ولی در تهران به‌دنیا آمد و بزرگ شد. شهید جلادتی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در بسیج مسجدِ حضرت میثم، واقع در منطقه ۱۴ تهران، گذراند و از مکتب حضرت روح‌الله(ره) کسب فیض کرد.با اوج‌ گرفتن درگیری‌ها در منطقه غرب آسیا، علم شدن پرچم مبارزه با تروریسم‌ جهانی و راهی شدن خیل عظیم مدافعان حرم برای دفاع از ناموس شیعه و جمهوری اسلامی ایران، شهید جلادتی و بسیاری از دوستان وی به کار نظامی علاقه‌مند شدند آماده رفتن شدند نهایتا شهید جلادتی در تاریخ ۱۳ فروردین ماه ۱۴۰۳، در روز شهادت امیرالمومنین(علیه السلام)، در حالی که تنها دو روز به پایان ماموریت وی باقی مانده بود، در حمله هوایی رژیم صهونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق به شهادت رسید.
آخر این هفته چهلمین روز از شهادت شهید سردار زاهدی است از همین جهت تیم برای گرامی داشت شهید زاهدی و تمام شهدای که در مسیر آزاد سازی قدس شریف به شهادت رسیده اند قصد دارد در گلزار شهدای اصفهان مراسم برای زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا برگزار نماید از تمام دلباختگان شهدا دعوت می کنیم تا در این مراسم ما را همراهی کنند 📍مکان: اصفهان، گلزار شهدا 🗓تاریخ: چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه 🕰 ساعت: ۱۷:۳۰
خانواده ی شهید سید رضی به همراه خانواده ی 12 شهید دیگر که در راه آزاد سازی قدس شریف به شهادت رسیده اند به مناسبت چهلم روز شهادت سردار زاهدی و عرض تسلیت به خانواده ی ایشان در منزل این شهید حضور پیدا کردند به مناسبت چهلم شهید زاهدی و دیگر شهدای کنسولگری ایران در دمشق قرار است در روز های چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه ساعت 17:30 در گلزار شهدای اصفهان مراسم ویژه ای با حضور خانواده های شهدا برگزار گردد. از تمام محبین و دوستداران شهدا دعوت به عمل می‌آید که با حضورشان در این مراسم به استقبال خانواده‌های شهدا بیایند. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
شهید مدافع‌حرم حمید محمدرضایی جانباز قهرمان مدافع‌حرم برادر شهید نقل می‌کند: سعادتی بود تا سال۱۳۹۰ من هم جزو نیرو‌های ایشان در تپّه‌ی جاسوسان باشم. او در کارش جدّی بود و هیچ فرقی بین قوم و خویش و سایر نیرو‌ها قائل نمی‌شد. حتی کار‌های سخت و حضور در محور‌های خطرناک را به نزدیکانش می‌سپرد. خودش هم فرمانده‌ی سنگرنشینی نبود. اول خودش به دل خطر می‌رفت و بعد از نیرو‌ها می‌خواست دنبالش بروند. او با فرماندهی نیروهای خود موفق شد تا تپه جاسوسان را از لوث وجود تروریستهای پژاک پاکسازی کنند. فرمانده‌حمید کنار جدّیّت در کار، بیرون از مأموریت با نیروهایش بسیار دوستانه برخورد می‌کرد و رابطه‌ی صمیمانه‌ای بین او و بچه‌ها برقرار بود. حاج حمید در چند مرحله مجروح شده بود. ۴۰درصد جانبازی از زمان دفاع مقدس به یادگار داشت. عمده‌ی جانبازی‌اش از ناحیه چشم بود. سال۱۳۸۸ هم در جریان فتنه مجروح شد. یکبار دیگر هم در سال۱۳۹۰ وقتی فرماندهی یک محور در منطقه جاسوسان سردشت را برعهده داشت، هنگام درگیری با گروهک پژاک از ناحیه گوش دچار موج‌گرفتگی شد و ۱۵درصد جانبازی یافت.
فکه دیگر جای من نیست! یکی از روزها ڪه شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی ڪه داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی رویش بریزند. کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم. ناخنهای بیل ڪه در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه شدیم ڪه سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم. درست همانجایی ڪه می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید پیدا کردیم. بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند: بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودشو نشون بده...  . عباس در روز۷محرم مصادف با 5/3/1375 همچون مولایش ابوالفضل العباس(علیه السلام) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یك (فكه) در حین تفحص شهدا به شهادت رسید.
فرازے ازوصیتنامہ اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهمگ شما هم من را با خوشی یاد کنید. همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید. خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید. همه شما را به جان حضرت زهرا(س) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم.. نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود. شهیدمدافع حرم سجاد زبرجدی سالروزولادت:۱۳۷۰/۱۱/۱۹ سالروزشهادت : ۷مهر۱۳۹۵
چشم هایت ... سرآغازِ عشق است عشقے بی پایان ... ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۰۱/۱۲ ◻️محل ولادت: شهرضا_اصفهان ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ ◻️محل شهادت: جزیره مجنون ◻️عملیات : خیبر فرازی از وصیتنامه شهید جوانان چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامی ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقی ، نه غربی ،ای کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود می آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک می ماليدند. من زندگي را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علی وار شهيد شدن، حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاری‌ترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد می زند و خواهد زد.
همش میگفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم (سلام الله) ست. شب سوم محرم باهم حرم بی بی جان بودیم، روضه و عزاداری که تمام شد، گفت: عجب شبی بود امشب، انگار خود حضرت رقیه (سلام الله) بین بود... و تک بیت گر دخترکی پیش پدر ناز کند… را زمزمه میکرد و با خانم درد دل می کرد. الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد و عاقبت بخیرشد.......🕊 به مناسبت سالروز تولد شهید نوید_صفری 📅تاریخ تولد : ۱۶ تیر ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶ .دیرالروز سوریه 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳
سالگرد شهادت شهید رضا پاکپور🕊 در سال 1342 دیده به جهان گشود. شهید رضا پاکپور از شهدای روستاي دهسد از توابع بخش قره‌چاي خنداب استان مرکزی ، روستاي دهسد داراي 17 شهيد مي‌باشد كه پاسدار شهيد رضا پاكپور در سال 61 در عمليات رمضان به درجه رفيع شهادت نايل شده و در گلزار مطهر این روستا به خاک سپرده شده است. کلام شهید : مبادا کوتاهی کنید که این حکومت اسلامی از بین برود و تا بخواهیم چنین انقلابی پیش بیاوریم، باید خیلی شهید بدهیم. این انقلاب امانتی ست از جانب شهدا. مبادا خیانت کنید که کوتاهی و کنار کشیدن و کار نکردن برای انقلاب همان خیانت به امانت است و خداوند می فرماید:« هر کس از ذکر من دوری کند برای او زندگی سختی در پیش است و در آخرت هم کور محشور می شود.» و سلام بر تو ای پدر عزیز، می خواهم وقتی خبر شهادت من رسید، دو رکعت نماز شکر به جای آوری و سفارشم را به دیگر دوستان حزب اللهیم که سخنی را که امام علی (ع)می فرماید: “که یک ساعت فکر کردن بهتر است از هفتاد ساعت عبادت” و یک لحظه فکر کردن سرنوشت انسان را عوض می کند و او را در راهی که رضای خدا در آن است راهنمایی می کند. سالروزشهادت...🕊🌸
امروز ۱۴ مرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" دو خواسته ای که حبیب الله از خدا خواست حبیب الله از نیروهای حفاظت اطلاعات بود و نیازی نبود وارد خط مقدم جنگ شود اما اینطور که بعدا برای ما گفتند او وارد میدان نبرد می شد و دلش طاقت نمی آورد عقب بماند. حتی مجروح هم شده بود راضی به برگشتن نمی شده. او عاشق شهادت بود. اوایل ازدواج یکبار مرا به امامزاده ابراهیم آمل برد و آنجا گفت که دو خواسته از خدا داشته، یکی ازدواج با من بوده که رسیده یکی هم شهادت که خدا هنوز روزی اش نکرده است. یادش گرامی وراهش پررهرو
۱۶ مرداد سالگرد اسارت شهید محسن حججی😭 به نام شهیدی که عباس وار جنگید زینب گونه اسیر شد حسینی وار شهید شد سلام بر ارباب بی سر برشی از کتاب سربلند برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم.سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟حاج سعید تند، تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کردکه این کار ما نبوده وباید ازکسانی که او رابرده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده، جواب می‌دادوحاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد،نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود..!»... می شود اسیر شدوبا یک نگاه دشمن را از پای درآورد،از این چشمان چیزی جز غرور نمیبارد