eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
391 دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
11.2هزار ویدیو
64 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
ارادت خاصی داشتیم به شهدای گمنام و غواص؛ مخصوصا مادران شهدا. وقتی مادری را در کنار مزار شهیدی می‌دیدیم می‌رفتیم جلو و التماس دعا می‌گفتیم. محسن از آن‌ها درخواست می‌کرد که در حقمان دعا کنند. یکی از مادران شهید گفت: الهی خدا یکی مثل خودتون رو نصیبتون کنه! این دعا تلنگری شد برایمان. محسن گفت: نه حاج خانم! بگو یکی بهتر از خودمون رو نصیب کنه. از آنجا تلاش کردیم برای بهتر شدن.. 📚به نقل از دوست شهید، کتاب سربلند
موقع خداحافظی دستی زدم روی شانه‌اش: زود این ستاره‌ها را زیاد کن که سرهنگ بشی گفت: ممد آدم باید ستاره‌هاش برای خدا زیاد باشه ستاره‌ی سر شونه میاد و میره!
۱۶ مرداد سالگرد اسارت شهید محسن حججی😭 به نام شهیدی که عباس وار جنگید زینب گونه اسیر شد حسینی وار شهید شد سلام بر ارباب بی سر برشی از کتاب سربلند برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم.سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟حاج سعید تند، تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کردکه این کار ما نبوده وباید ازکسانی که او رابرده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده، جواب می‌دادوحاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد،نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود..!»... می شود اسیر شدوبا یک نگاه دشمن را از پای درآورد،از این چشمان چیزی جز غرور نمیبارد
می‌خواست برود سرڪار از پله‌های آپارتمان، تندتند پایین می‌آمد! آنقدر عجله داشت ڪه پله ها را دوتا يکی رد می‌ڪرد! جلوی در خانه ڪه رسید، بهش سلام ڪردم‌ گفتم: آرام‌تر فوقش یک دقیقه دیرتر میرسـی سرِڪارٺ! سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت علی‌آقا! همین یڪ دقیقه یک دقیقه‌ها شهادٺ آدم را یڪ روز به یک روز به عقب می اندازد!
♦️روز خرید عروسی سر ظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آب هویج بستنی پیدایش شد. گفت: رفته نماز اول وقت بخواند. ♦️موقع انتخاب حلقه هم گفت:من‌طلا دست نمیکنم. برای مرد حرامه. همه ی بازار را زیر پا گذاشتیم تا ست طلا و پلاتین پیدا کنیم.
🕊زندگی به سبک شهدا ♦️حال معنوی عجیبی داشت. بهم گفت: «از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم اونهم اینکه تو راه امام حسین و مثل امام حسین شهید بشم.» ♦️بهش گفتم محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین شهید بشه خیلی زجرآوره!» گفت: «به خودِ امام رضا قسم که من حاضرم، خیلی لذت داره.»
🔺️ان‌شاءالله شهادتم صدق گفتارم را گواهی می‌دهد شک نکنید و مطمئن باشید راه ولایت همان راه علی‌ست رهبر بر حق فقط سید‌علی‌ست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌