eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
50 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
❣از هویزه تا شلمچه با شهید گازرپور سال 48 در آبادان به دنیا آمد و بعد از نقل مكان خانواده اش به اهواز، در محله آسیاآباد این شهر دوران رشد و بالندگی اش را سپری كرد. او كه از كودكی به قرائت قرآن علاقه داشت، خیلی زود تبدیل به یكی از موفق ترین قاریان شهر اهواز شد. با وجود سن كمی كه داشت، قرائت محزونش بسیاری از اساتید و قاریان تراز اول كشوری را تحت تأثیر قرار می داد. علی كه پس از شروع جنگ تحمیلی با تشویق حاج صادق آهنگران اقدام به نوحه خوانی و اجرای مراسم دعا در میان رزمندگان می كرد، عاقبت در عملیات كربلای5 آسمانی شد. متن زیر ماحصل گفت و گوی ما با محمد مشكات "گازرپور" برادر شهید است كه پیش رو دارید. ۵
❣قاری بدون استاد علی پسر اول خانواده بود و از كودكی سوار ترك دوچرخه پدرمان می شد و همراهش به مسجد می رفت. همان جا هم قرآن را یاد گرفته بود. البته هیچ وقت هیچ كس حتی ما كه خانواده اش بودیم نفهمیدیم او چطور قرآن را یاد گرفته است. در واقع استاد مشخصی نداشت. اما در سبك و سیاق مرحوم منشاوی می خواند و با آوای محزونی كه داشت، در هر محفل و مجلسی كه بودیم، همه را تحت تأثیر قرار می داد.  علی در 17 سالگی به شهادت رسید. یعنی به سن جوانی هم نرسید و تمام مسابقاتش را در مقطع دانش آموزی شركت كرده بود. به جرئت می توانم بگویم در هر مسابقه ای كه شركت می كرد جزو نفرات برتر بود. در استان خوزستان بارها صاحب عناوین مختلفی شده بود. یادم است یكبار همراه او در یكی از مسابقاتش شركت كردم. هر كسی بالا می رفت، علی با تبحری كه به مسئله قرائت داشت، قبل از اعلام داوران می گفت این حریف را اوت می كنم. این یكی هم اوت است و. . . اتفاقاً همین طور كه می گفت شد و در آن مسابقه بسیار برتر از دیگر شركت كنندگان نشان داد و مقام اول را كسب كرد.
❣ مداحی در هویزه برادرم كلاً صدای خوبی داشت. وقتی كه جنگ شروع شد او هنوز یك نوجوان 11 ساله بود. منتها شهرمان اهواز در اوایل جنگ مورد حمله دشمن قرار گرفت و تا آستانه سقوط هم پیش رفت. این شرایط و كه مرتب در شهر تشییع می شدند باعث شد صدایش را به طرف مداحی پیش ببرد. بعضی از دوستانش می گفتند وقتی كه خرمشهر آزاد شد و رزمندگان توانستند هویزه را هم از دسترس دشمن خارج سازند و به جنازه و یارانش دست پیدا كنند، به آن منطقه رفته و بالای سر مزار این شهدا مداحی كرده بود. گویا همان جا حاج صادق آهنگران صدای ایشان را می شنود و تشویقش می كند كه مداحی را ادامه بدهد. كم كم كار به جایی رسید كه در شهرمان بین این مسجد و آن مسجد بر سر دعوا می شد و هر كدام دوست داشتند را برای اجرای مراسم ادعیه و مداحی به هیئات خودشان ببرند. اغلب پنج شنبه ها هم اتومبیلی از جبهه به در منزلمان می آمد و را به مناطق جنگی می برد تا برای رزمنده ها دعا و سایر ادعیه را اجرا كند.  تا سال ها پس از شروع دفاع مقدس سنش برای اعزام به جبهه قد نمی داد، اما چون فاصله اهواز با مناطق جنگی كم بود، رزمنده ها دنبالش می آمدند تا چند ساعت او را برای اجرای مراسم ببرند و بازگردانند. او همیشه در حسرت پوشیدن رخت رزم بود تا اینكه وقتی به سن 17- 16 سالگی رسید، معطل نكرد و خودش هم رزمنده شد.
❣ در حسرت شهادت تا سال ها پس از شروع دفاع مقدس سنش برای اعزام به جبهه قد نمی داد، اما چون فاصله اهواز با مناطق جنگی كم بود، رزمنده ها دنبالش می آمدند تا چند ساعت او را برای اجرای مراسم ببرند و بازگردانند. او همیشه در حسرت پوشیدن رخت رزم بود تا اینكه وقتی به سن 17- 16 سالگی رسید، معطل نكرد و خودش هم رزمنده شد. به نظر من قبل از شهادتش در آتش عشق الهی سوخته بود. او قبل از اینكه سنش به جبهه برسد، خودش را با مداحی و اجرای مراسم دعا در جمع رزمندگان جا انداخته و شوق شهادت را در وجودش پرورش داده بود. بنابراین به محض اینكه سنش به جبهه رسید، درنگ نكرد و عازم شد. برادرم عاقبت در 17 سالگی و حین عملیات كربلای5 در شملچه به شهادت رسید. او در خانواده ما یگانه بود و همیشه از او به عنوان یك برادر بزرگ تر كه خیلی چیزها از او آموختم، یاد می كنم.