eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
392 دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
11.1هزار ویدیو
63 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔰درنخستین روزهای بهار ۱۳۶۶ فرزندی پا به عرصه ی حیات گذاشت که هیچ کس نمی دانست قرار است در بیست و سومین بهار زندگی اش حماسه ای عاشورایی شود و به ندای هل من ناصر اربابش حسین بن علی (ع) لبیک گوید و به خیل شقایق های خونین بال ملحق شود . قبل از به دنیا آمدن , نامش انتخاب شده بود , شبی در خواب ندایی آمد که نام محمد است و چه زیبا که در روز حضرت محمد (ص) به دنیا آمد . محمد فرزندم بود و او را در بدترین شرایط مالی بزرگ کردم , در زمانی که لب به سخن گفتن گشود کلمه ای که به او آموختم نام مبارک (ع) بود . در دوران جنگ که جنازه های مطهر را به شهر بازمی گرداندند محمد را به بغل می گرفتم و با سر بند لبیک یا خمینی که بر سرش می بستم او را به مراسم تشییع و وداع با شهدا می بردم . از همان دوران او را با شهدا آشنا کرده بودم و محمدم را سرباز آقا (عج) می نامیدم . هنوز به سن بلوغ نرسیده نماز و روزه اش ترک نمی شد , در چهره ی معصوم او ایمان و صداقت و پاکی موج می زد ؛ مطمئن بودم که روزی در راه اسلام شهید خواهدشد 🔰علاقه وافری به داشت عجیب بود به ظاهر با ما زندگی می کرد ولی دلش در جای دیگری پر می کشید و حال و هوایش با ما فرق داشت آنقدر عکس و خاطره از شهدا در و در خانه چسبانده بود و من همیشه می گفتم محمدجان شما این خانه را با گلزار شهدا اشتباه گرفته ای , مخصوصا علاقه زیادی به شهید همت داشت حتی مرا به مزار شهیدهمت هم برد او می خواست مرا کم کم آماده کند ولی من غافل بودم به خدا قسم مثل شهید همت شهید شد , خداوند هر چه را که زیبا باشد برای خودش بر می دارد از محمد هم چشمان و صورت زیبایش را برای خود برداشت محمد دل ما را برد و خدا هم دل محمد را . او آرزو می کرد که ای کاش چند سال زودتر به دنیا می آمد تا هشت سال دفاع مقدس را درک می کرد جزء سربازان امام خمینی ( ره ) می بود و با دشمن سینه به سینه می جنگید و شربت شیرین شهادت را می نوشید ؛ عاشق شهادت بود و خود را شرمنده شهدا می دانست زمان جنگ بچه بود اما هر دفعه که حرف جبهه می شد می گفت یادش بخیر جبهه , یادش بخیر شبهای عملیات , یادش بخیر صدای تیر و خمپاره و … . گفتم محمد جان تو که جبهه نبودی , تو که با شهدا نبودی چرا این حرف ها را می زنی ؟ می گفت مادرجان من عاشق شهادت و شهدا هستم , عاشق جبهه و سنگر و خاکریزم برای همین اینطور حرف می زنم ؛ می گفتم پسرم در این زمانه شهید شدن خیلی سخته ولی او می گفت اگر خدا بخواهد می توان به شهادت نائل آمد ؛ گوئی که او می دانست و ندایی شنیده بود اما من غافل بودم .یکم دی ماه هزارو سیصدو هشتادوهشت خدمت سربازی را به پایان رسانید و دوباره عزم و رفتن به خوزستان را کرد هر چه تلاش کردم منصرفش کنم نتوانستم . هنگام رفتن اصرار عجیبی داشت که از من حلالیت بطلبد و بارها میگفت حاجتی دارم , از خدا و جدت بخواه که حاجتم روا شود ؛ من هم رو به 🔰آسمان کردم و گفتم خدایا منو شرمنده محمدم نکن را روا کن .دهم بهمن ماه ۱۳۸۸ بود که به پادگان میشداغ اعزام شد ؛ پنجاه و چهار روز به زائران کربلای ایران خدمت کرد و شش روز قبل از این که مأموریتش به اتمام برسد خود را به آقا (عج) معرفی کرد و دعوت حق را لبیک گفت و خود را در میان جمع شهدا قرار داد .ساعت نُه صبح روز چهارشنبه چهار زنگ دروازه به صدا در آمد ؛ به من گفتند که با آقا محمد کار داریم ؛ گفتم آقا محمد به راهیان نور رفته , از من پرسیدند آقا محمد چکاره هستند ؟ گفتنم یک بسیجی مخلص چطور مگه ؟ گفتند با داداش بزرگتر محمد کار داریم , به خدای احد و واحد فهمیدم محمد به مراد دلش رسیده به سر گرفتم از خدا خواستم خدایا دست محمدم قطع بشه یا قطع نخاع بشه یک عمر کنیزی این عزیزم را می کنم فقط آن چهره معصومش برایم بماند ولی نه این طور نبود خداوند بیشتر از من محمد را دوست داشت , او عاشق خدا بود و خدا هم عاشق او . از خدا خواستم شهادت محمدم را قسمتم کرده , شفاعتش را هم نصیبم بگرداند . روز تولدم خداوند پیکر پاک محمد را به من هدیه داد و شب تولدش به خاک سپرده شد , آنقدرتشییع جنازه عظیم و با شکوه بود و مردم بر سر و سینه می زدند.. ✍به نقل ازمادربزرگوارشهید
🌹 🌷 در ۱۴ مرداد سال ۱۳۴۳ در شهرستان قزوین به دنیا آمد و تا دوم راهنمایی در قزوین تحصیل کرد و سپس در کارخانه ای مشغول به کار شد، وی از سوی در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت و در دهم اسفند ماه سال ۱۳۶۵ و در سن ۲۲ سالگی بر اثر اصابت ترکش در عملیات در شلمچه به شهادت رسید. در وصیت نام این شهید آمده است: «مجالس من به اسم باشد و چون همه ما از خاک هستیم و به خاک هم برمی گردیم و روی سنگ قبرم هم نوشته شود : مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال و برای شناختن من فقط از عکس استفاده شود و نه از اسم، از شما   داشته و آرزو دارم در آخرین لحظه زندگی از دنیا بروم.»🌷 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌷 میبدی 25 بهمن 1340 در محله بشنیغان شهرستان میبد به دنیا آمد و تا پایان دوره متوسطه در تحصیل کرد. پدرش محمدحسین بود و مادرش طاهره نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان با سمت نجف اشرف راهی جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام 22 تیر 1361 در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جای ماند تا 15 خرداد 1375 پس از در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. نیز به شهادت رسیده است.🌷 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🌷 در ۲۰ آبان ماه سال ۱۳۴۶ هجری شمسی در شهرستان اندیمشک متولد شد. شهید قربانی در سن ۱۴ سالگی در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و به عضویت لشکر هفت، ولی عصر خوزستان درآمد و در دفاع از میهن اسلامی به نائل و پس از پایان جنگ تحمیلی در تیپ سوم لشکر هفت، ولی عصر در سمت‌هایی همچون فرماندهی توپخانه و مسئول خدمات کارکنان منشا خدمات فراوانی بود. این شهید گرانقدر در موضوع ورزش به ویژه نقش بسزایی داشت از جمله ریاست هیات فوتبال اندیمشک و تاسیس مدرسه فوتبال یادآوران دوکوهه اندیمشک که درآن ورزشکارانی رشد یافتند که امروز در سطح ملی مشغول بازی هستند. ریاست بانک انصار شهرستان دزفول و استان خوزستان و نیز قائم مقام حراست شهرداری اهواز از دیگر مسئولیت‌های شهید علی محمد قربانی است. سردار شهید قربانی در پی حمله گروه‌های تکفیری -صهونیستی و برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه اعزام شد و نقش بسزایی در شکستن محاصره شهر‌های نُبُل و الزهراء داشت. سرانجام این فرمانده و مدافع حرم در ۲۶ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ هجری شمسی مزد مجاهدت‌های خود را گرفت و به سوی معبود خویش پرواز کرد و پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای اندیمشک به خاک سپرده شد .🌷