🍃🌸
🍀 #خاطرات_همسرداری
🍀 هر چی از پشتِ درِ آشپزخونه خواهش کردم فایده نداشت.
در رو بسته بود و میگفت: «چیزی نیست الآن تموم می شه».
🍀 وقتی اومد بیرون دیدم آشپزخونه رو مرتب کرده، کفِ آشپزخونه رو شسته، ظرف ها رو چیده سرِ جاشون، روی اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل.
🍀 گفتم: «با این کارها منو خجالت زده می کنی». می گفت: «فقط خواستم کمکی کرده باشم».
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
📝 داستانِشهدا
#یڪروایتعاشقانہ🌱
هر چے از پشت درِ آشپزخونہ
خواهش کردم ، فایده نداشت.
درو بسته بود و مےگفت :
چیزے نیست ، الان تموم میشہ.
وقتے اومد بیرون
دیدم آشپزخونہ رو مرتب کرده،
ڪف آشپزخونہ رو شستہ،
ظرفهارو چیده سر جاشون ،
روے اجاق گاز و تمیز کرده و خلاصہ
آشپزخونہ شده مثل یہ دستہ گل.
گفتم : با این کارا
منو خجالت زده میکنے
گفت : فقط خواستم کمکے
کرده باشم...
📚منبع: خدا میخواست زنده بمانے
#شهید_علے_صیآد_شیرازی
❁ #اَلّلهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ ❁
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
معرفی کتاب نامه بی پایان 🌱
بریده ای از کتاب:
با دست راست اشاره کردم به سمت مخالف محل شلیک تیر. دویدیم به سمت یال تپه. آنقدر دویدیم که به بالای ارتفاع رسیدیم. دو بالگرد ۲۱۴ و دو بالگرد کبرا توی آسمان پیدا شدند و در فاصلهٔ پانصد متری ما روی یال مقابل فرود آمدند. از دور پیدا بود اولین کسی که از بالگرد پیاده شد، وزیر دفاع، دکتر مصطفی چمران است. اما آتش رگبار دشمن به سمت بالگردها سنگین بود. حدود بیست دقیقه جنگ سختی درگرفت. بالگرد ستوان عابدی بلند شد، اما چند ثانیه بعد به حالت سقوط درآمد و تعادلش را از دست داد. همینکه به کوه رسید، چشمهایم را بستم که انفجار آن را نبینم، اما با صدای صلوات چشمهایم را باز کردم. بالگرد صحیحوسالم بود. این اتفاق باعث شد نجات ما ناتمام بماند. ظاهراً ستوان عابدی تیر خورده بود و به همین دلیل بالگردها به پرواز درآمدند.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_علی_صیاد_شیرازی 🕊🌱
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛