سوریه زیاد می رفتم. آخرین بار که مجید را دیدم، یک کاغذ داد دستم. گذاشته بود توی پاکت و چسب زده بود.
گفت” بیاندازش داخل ضریح حضرت زینب سلام الله علیها. خیلی سفارش کن. حاجت بزرگی دارم.”
وقتی برگشتم خبر شهادتش را دادند.
حاجت بزرگش چه زود برآورده شده بود.
📚مجموعه یادگاران
#شهید_مجید_پازوکی
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
~🕊
🌴#برگی_از_خاطرات✨
● از بچه هاے گردان تفحص بود.
همراه علے محمودوند.
ڪاروان۱۰۰۰ تایے شهدا رو عازم مشهد الرضا علیه السلام ڪرده بودند،مشڪل اینجا بود عده اے بنا گذاشتند بر سر و صدا کردن به خاطر نبودن ۱۳ تا از پیکر مقدس این شهدا..
●قول داد و گفت هرجورے شده من این ۱۳ تا شهید رو میارم.رفت شلمچه و شروع ڪرد زارے بالاے یکے از ڪانال ها..
آخرش ڪه داشت برگشت گفت:
شهدا داریم ڪاروان مے بریم مشهد الرضا(؏) ۱۳تا جاهم خالے داریم.هرکے مے آد بسم الله….
وقتۍاومد توے کانال،۱۳تا دست از زیر خاڪ زده بود بیرون:))
لبیڪ...
#شهید_مجید_پازوکے❤️🕊
#شهدای_تفحص
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
می گفت آدم ها سه دسته اند:
ـ خام
ـ پخته
ـ سوخته.
خام ها که هیچ.
پخته ها هم عقل معیشت دارند و دنبال کار و زندگی حلال اند.
سوخته ها عاشق اند. چیزهای بالاتری می بیینند و می سوزند، توی همان عشق.
خودش هم سوخته بود در عشق به اباعبدالله .....
#شهید_مجید_پازوکی
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛