#شهدای_دفاع_مقدس🌹
📝 شهــادت در سجده:
می گفت:« دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم.»
یکی از دوستانش می گفت: در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی بر خاک گذاشته است. فکر کردم نماز می خواند؛ اما دیدم هوا کاملا روشن است و وقت نماز گذشته، همه تجهیزات نظامی را هم با خود داشت.✨
جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم.
دستم را که روی کتف او گذاشتم به پهلو افتاد. دیدم گلوله ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده، ارام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت.🕊
صورتش را که دیدم زانوهایم سست شدو به زمین نشستم و با خودم گفتم:« این که یوسف شریف است.»🍃
#شهید_یوسف_شریف💛
✨«دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم»✨
یکی از دوستانش می گفت:
در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است .
#فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم #هوا کاملاَ روشن است و #وقت نماز #گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت
جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو افتاد .
دیدم گلو له ای از #پشت به او اصابت کرده و به #قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت .
صورتش را که دیدم زا نوهایم سست شد به زمین نشستم
با خودم گفتم : «این که یوسف شریف است»😔
#شهید_یوسف_شریف🌹
#شهید_کرمانی #دفاع_مقدس
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
🥀می گفت « دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم »
🥀یکی از دوستانش می گفت : در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت .
🥀جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو افتاد . دیدم گلولهای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت .
🥀صورتش را که دیدم زانوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : «این که یوسف شریف است
#شهید_یوسف_شریف
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
✍ سالروز میلادِ مردی از تبارِ سجده شهید یوسف شریف یوسفِ صادقِ خدا که سرانجام در سجدهی عاشقی به معراج رفت.
💢سجادهنشینی ز ازل عاشق جانان شد یوسف ز دل شب به سوی نور روان شد...
🔹در چهارمین روز مرداد نسیمی لطیف از آسمان وزید و خدا دستی از نور در دل خاک فرو برد تا گوهری از جنس بندگی را از دل زمین برگیرد.
🔸یوسف آمد بینقش در قاب دنیا با نگاهی که از شبهای نیایش باز میآمد و دلی که سالها پیش بر آستان خداوند جا گذاشته بود گمنام آمد گمنام زیست و در همان بینشانی به بلندترین قلهی شناختهشدن رسید.
🔸لبیکِ ایّاک نعبد را با تمام هستی خویش سر داد قد کشید در سایهسار بندگی قدسی شد در مدار خلوتِ عارفانه...
🔹در آغوشِ حضور با تسبیحی از نور و نگاهی که از باران وضو گرفته بود ره به جادهای زد که مختص به دلدادگان است و آنگاه که وقتِ دیدار رسید فرشتهها به قامتش غبطه خوردند.
🔸آرزویش این بود کاش شهادتم در سجده باشد و خدا همانگونه که خواست او را پذیرفت در نهایتِ بندگی در حضیضِ خاک در اوجِ خدا شدن
و خدا چه زیبا لبیک گفت به تمنّایش
در واپسین لحظه پیشانیاش را همانجا گذاشت که سالها با اشک و نذر خاک را بوسیده بود.
🔹یوسف شریف دلنشینِ نگاهِ ازلی و محبوبِ نگاهِ خدا دست ما را نیز بگیر آنجا که دیدهای نیست جز دیدهی او...
🔸الهی ای محبوبِ گمنامانِ شبنشین دل ما را نیز در پناه خلوتت ببر آنجا که نامی نیست جز نام او
و نگاهی نیست جز نگاه او...
#شهید_یوسف_شریف