گردش چرخ ببین روی به دلبر زده ام
دست بر زینت دامان پیمبر زده ام
دختر شیرم و شیرم اثر شیر دهد
ذکر لالایی من جرعت شمشیر دهد
سالها پیش که با حکم رسول متعال
نهی فرمود خداوند زنان را ز قتال
به تو سوگند که جانم به لبم آمده بود
تب این حکم خدا، روی تبم آمده بود
تا خداوند دو شمشیر زنم بفرستد
دو علی زاده، دو سیمین بدنم بفرستد
حالیا سیم تنانم دو کفن پوش تو اند
سائل گرمی یک لحظه ی آغوش تو اند
دو غلامند به دربار علی اکبر تو
دو اسیرند به چشمان علی اصغر تو
دو علی طینت و جعفر صفت و همزه نسب
دو نبی صولت و زهرا دل و عباس ادب
دو ملک جلوه و قدیس رخ نورانی
دو فدک ارث و دو تسبیه دل عرفانی
به کمر کرده حمایل علوی تیغ و نیام
هر دو بر عشق تو مایل به کمال و به تمام
سرمه از خاک کف پای تو برداشته ام
زشفابخشی این خاک خبر داشته ام
قصه کوتاه ذبیح تو دو طفلان منند
تحفه مور به دربار سلیمان منند
#طفلان_حضرتزینبس