.✅ خاطره ای از خواهر زاده شهید رجایی:
شب عید بود، وارد مغازه شیرینی فروشی شدیم تا مقداری آجیل و شیرینی بخریم، من چند تا پسته و بادوم برداشتم تا بخورم، دایی مچم رو گرفت و گفت:
آقا یوسف چه میکنی؟ برندار!
مغازه دار گفت: عیبی نداره آقا، بزار بخوره نوش جونش! این رسمه.
◀️ دایی گفت: رسم بدیه!
بعد رو به من کرد و گفت:
اگه پسته و بادوم دوست داری از هر کدوم ۱۰۰ گرم بخر ولی به مال مردم ناخنک نزن، چون حرامه.
مغازه دار هم روش نمیشه بگه دست نزن.
📚 گنجینه معارف، ج ۱، ص ۳۴۹
#مقابله_بامشکلات
#ناامیدی
#حق_الناس