💢 #اشک_های_زهرایی
.
دکتر مسرور روایت می کند: سال 1363 بود. من و شهید بهداشت با تویوتای گردان، به طرف خط مقدم حرکت کردیم. دخترم تازه به دنیا آمده بود، در بین مسیر از من پرسید:
حاجی! برای دخترت چه اسمی انتخاب کردی؟
گفتم: کوثر
چشمان ناصر با شنیدن نام «کوثر» پر از اشک شد و مخفیانه گریه می کرد. گریه های مخفیانه اش پس از لحظاتی، آشکار شد و در حالی که زمزمه «یا زهرا، یا زهرا ...» بر لب داشت، مدام اشک می ریخت و گاهی هم با هق هق می گفت:
- حاجی! چه اسم قشنگی!
و با مظلومیت خاصی برای خانم فاطمه زهرا(س) مرثیه می خواند و عاشقانه اشک می ریخت.
.
#ناصر_بهداشت
#گردان_حمزه_سیدالشهدا
💢 #امام_سر_ناصر_را_بوسید
.
▫️همسر شهید : ايشان علاقه زيادی به ولايت و رهبری داشتند...بعد از ازدواج ما ،ايشان به تهران رفتند تا با امام ملاقات کنند . اما در آنجا به او اجازه ديدار را از نزديک ندادند ولی او با اين وجود دو روز تمام در پشت درب بيت رهبری بدون آب و غذا نشستند تا اينکه يکی از ياران امام نزد امام رفتند وبه او گفتند که يک بسيجی برای ديدن شما آمده و دو روز است که برای ملاقات خصوصي پافشاري کرده و پشت درب مي نشيند . امام دستور داد:که او را نزد امام ببرند . ناصر موفق شد با امام ملاقات خصوصي داشته باشد . امام سر ناصر را بوسيد و سخنی زير گوشش گفت: که شهيد آن را به هيچ کس نگفت.ناصر بهترين رزمنده در جبهه معرفي شد و از امام جمعه ی اهواز انگشتری هديه گرفت .که روی عقيق آن نوشته بود:
روح منی خمينی بت شکنی خمينی✨
.
#فاتح_چنگوله
#شهید_ناصر_بهداشت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#گردان_حمزه_سیدالشهدا