goo.gl/6rd9yW
▪️ روایت حاج سيد احمد خمینی از شهادت برادرش حاج آقا مصطفی
♦️صبح زود حدود ساعت پنج صبح با تکان هایی که به پایم داده می شد، چشم هایم را باز کرده و امام را دیدم که می گویند: «بلند شود و برو خانه مصطفی، گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه(معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی) خانم ناراحت است» چون ایشان مریض بوده و شب قبل هم دکتر رفته بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی مقابل خانه ایشان است. وقتی به داخل منزل رفتم، آقای دعایی و یک برادر افغانی که در آنجا درس می خواند و آقای دیگری را دیدم، وقتی به قسمت بالای منزل رفتم، دیدم زیر بغل و پاهای برادرم را گرفته اند و از پله پایین می آورند. دستم را بر پیشانی ایشان گذاشتم و گرمایی احساس کردم. او را در تاکسی گذاشتیم، ولی انگار کسی در همان لحظه به من گفت که او مرده است.
♦️بعد از معاینه دکتر در بیمارستان و خبر فوت ایشان، من به خانه برگشتم و نمی دانستم که به امام چه بگویم ولی باید طوری قضیه را به امام می گفتم. به قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعه کنندگان عمومی می آمدند رفتم و دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان برده اند. بعد از چند لحظه، امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می خواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم که ایشان چنین مطلبی گفته اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد این طور مطلب را بگویند در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره ای که در آنجا بود امام مرا دید و صدا زد و گفت: احمد. من خدمت ایشان رفتم. گفتند: «مصطفی فوت کرده؟».
♦️من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان طور که نشسته بود و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکس العلمشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادن و بلافاصله آمدن افراد برای تسلیت به امام شروع شد
✅آقا سجاد 🌹 اهل مطالعه بود. او پس از خواندن سلام بر ابراهیم، عاشق شهید هادی شد. به هرکسی از دوستان می رسید یک جلد کتاب ابراهیم می داد و می گفت: «بخون بعد بهم برگردون ».
همیشه چند جلد کتاب تو ماشین داشت و به صورت گردشی به دوستاش و آشناها می داد.
گاهی خواننده کتاب از بس عاشق کتاب می شد که دیگه بازگشتی تو کار نبود و آقا سجاد اون کتاب رو به عنوان هدیه تقدیمش می کرد.
شهید مدافع حرم
❤️سجاد طاهرنیا❤️
#از_شهدا_بیاموزیم ❣️❣️❣️❣️❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕗 #وقت_سلام ✋
🎥سلام میدهم و دلخوشم که فرمودید: هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست
🍃اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ 🍃
عمری به درد عشق گرفتارم
شکر خدا که شوق دوایی نیست
مهر سکوت بر لب خود دارم
در کار عشق چون و چرایی نیست
💔 دلتنگتم امام رضا جان😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آخرین وصیت شهيد حاج محمد كيهاني اعزامي از انديمشك، زمانی که فهمید کاملا در محاصره داعش افتاده و شهادتش قطعی است
🥀شهید کیهانی این کلیپ را لحظاتی قبل از شهادت برای خانواده اش فرستاد.
🌺🌺
یا علی
یا علی
❤️🍃
🌸❤️ جشن عروسےشان مصادف با عید غدیر خم بود ...
براےاینکه گناهی ناخواسته صورت نگیره
با پیشنهاد داماد ، تصمیم گرفته بودند
که سه روز،روزه بگیرند
که مقام معظم رهبری درباره تصمیم شون می فرماید :به نظر من این را باید ثبت گردد
🔰📚 که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد. به خدا متوسل میشوند. سه روز روزه میگیرند.
♥️🌸____مبارکا باشه ____🌸♥️
شهید حمید سیاهکلی مرادی
#از_شهدا_بیاموزیم
#سبک_زندگی
🌹 #شهیدشناسی
🌷 #شهید_رمضان_احمدعباسی فرزند یوسفعلی، متولد سال ۴۲/۵/۱۲ در شهرستان عباس آباد، استان مازندران دیده به جهان گشود.
🌹 رمضان فرزند دوم خانواده بود در دامان خانواده ای مومن و مذهبی با روزی حلال بزرگ شد. او در رشته اقتصاد دیپلم گرفت. به پدر و مادرش خیلی احترام می گذاشت. در قبل انقلاب اعلامیه های امام را پخش می کرد .
🌹 رمضان به عنوان بسیجی از طریق لشکر ۱۰ سید الشهدا به جبهه اعزام شد. سرانجام در منطقه کردستان در تاریخ ۶۱/۲/۸ به علت تیر مستقیم به شهادت رسید💔🕊
🌹 پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای مشهدی سرای عباس آباد به خاک سپرده شد💔😔
🍂 یا رب نرود ناله ز خاکستر عشاق...
در خاک هم این سوختگان فاخته باشند...🕊
یادش گرامی و راهش پررهرو باد🌹
🍎 #بر_بال_خاطره_ها 🕊
🌺مادرش- خانم بزرگ ادیبی- می گوید:
روزی برایم نامه ای آورد که من امضا کنم که او به جبهه برود. من او را داخل اتاق زندانی کردم تا مانع رفتنش شوم او همان شب از پنجره فرار کرد و به منجیل رفت.
🍀یکی از دوستانش می گوید:
دائماً با لباسهای وصله دار به مدرسه می رفت به مادرش می گفت اگر من لباس نو بپوشم و به مدرسه بروم بچه هایی که مستضعف هستند افسوس می خورند.
🥀 #شهید_رمضان_احمدعباسی 🕊🌷
🥀 #عباس_آباد_روستای_مشهدی_سرا