گفت:پس دعا کن بدنم هم مانند شهدای کربلا تکهتکه شود😭😭. از این خواستهاش جا خوردم و گفتم: محمدرضا! این دعا از من برنمیآید!😭
شهادت در فرهنگ خانوادگی ما وجود داشت و برایمان غریبه نبود. وقتی دو برادرم شهید شدند، پدرم خیلی محکم و صبور بود.😭 یادم میآید وقتی محمدرضا پنج سال داشت به خانه پدریام رفته بودیم. مشغول کار بودیم💐👇👇👇👇👇
اربعین سال گذشته به پیاده روی اربعین رفتیم..محمدرضا هم خیلی اصرار داشت که بیاید اما گفتیم که بگذار امسال برویم ببینیم اوضاع در چه حالی است تجربه کسب کنیم سال دیگر با هم برویم.
چفیه ای که دوستش هدیه داده بود را داد تا در حرم امام حسین(علیه السلام) تبرک کنم. اما من در شلوغی های حرم گمش کردم و هر چه گشتم پیدایش نکردم و خلاصه برایش یک چفیه خریدم و تبرک کردم..به محمدرضا جریان را گفتم💐💐💐👇👇👇👇👇
که یکباره پنجره آهنی از لولا خارج شد و افتاد روی سر محمدرضا که زیر پنجره نشسته بود😭😭😭😭.
جمجمهاش شکسته بود😭. وقتی خودم را به محمدرضا رساندم، از سرخی خونی که در آن غوطهور شده بود، شوکه شدم و ناخودآگاه گفتم: چقدر خون تو قرمز است! مثل خون شهید میماند!😭 همان موقع پدرم هم که آنجا بود رو به محمدرضا کرد و گفت: محمدرضا، تو نباید به مرگ عادی بمیری. تو هم باید شهید شوی😭😭😭👇👇👇👇👇
میدانستم خیلی به چفیه علاقه داشت و از او عذرخواهی کردم اما او در جواب گفت که فدای سرت من حاجتم روا می شود.😭😭.وقتی به تهران رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال کردم و او در جواب گفت که اگر چیزی را در حرم ائمه گم کنی حاجت روا می شوی ...😭😭من حاجتم این است که شهید بشوم تا اربعین سال دیگر زنده نیستم..😭من خیلی ناراحت شدم و در جوابش گفتم که به عراق میروی؟ گفت جنگ فقط آنجا نیست در سوریه هم هست من در سوریه شهید می شوم.😭😭😭😭👇👇👇👇
از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمی گفت.دوستش که در سوریه با او بود،از جواب دادن طفره می رفت.😭
هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود،یک شب با حال خیلی بد خوابیدم.😭😭
همین که سرم را روی بالش گذاشتم، محمدرضا به خوابم آمد و به صورت واضح گفت :مامان اون بنده خدا را این قدر سؤال پیچ نکن!😭وقتی سؤال میکنی، او غصه می خورددوست داری نحوه شهادت مرا بدانی،خودم به تو می گویم.😭😭😭😭😭😭👇👇
به روایت از خواهربزرگوارم:
25 آبان بود. قرار بود پیکر محمدرضا را از روبهروی مسجد صادقیه تشییع کنند. لحظه دیدن پیکر محمدرضا لحظه بسیار سختی بود برایمان.😭 تنش تکهتکه شده بود😭 و آن را کامل بسته بودند.😭 مادرم کنار پیکر محمدرضا نشست. روی صورتش را کنار زد. صورتش کاملا زخمی بود. رفتار مادرم واقعا عجیب بود..😭😭😭
در نگاه اول خیره شد به صورت محمدرضا و گفت: مادر! تو چرا با سر آمدهای؟!😭 😭👇👇👇👇
چهره سوم:
صبح روز بیست و پنجم آبان ماه سال۹۴: جای سوزن انداختن نیست.😭 کوچه دوازدهم را آب و جارو کردند. از شام، مهمان آوردند،😭 شهید بی سر آوردند😭، فدایی عمه سادات آوردند😭. قرار است محمدرضا برای بار آخر به خانه برگردد😭. با پای خودش رفت و حالا با احترامی وصف نشدنی بر دستهای مردم می آید.😭 راستی چه کسی می داند معنای این کلمه را:
وداع😭😭😭😭😭👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپی دیگه از تصاویرم با مداحی کربلایی آقا سیدرضا نریمانی 💐
چهره چهارم:
عصر روز بیست و هشتم اردیبهشت ماه سال۹۵: دل مادر، دوباره هوایی محمدرضایش شده. به صدای پسرش گوش می دهد که می خواند: من تورو دارم/ هیچی نمی خوام/ کرب و بلاته/ آخر دنیا....
خبر آوردند که قرار است هربار که از کوچه رد می شوی، محمدرضا را ببینی. کوچه دوازدهم تبدیل می شود به کوچه شهید محمدرضا دهقام امیری. به یاد می آورد که محمد با شوخی و خنده گفته بود: بعد از شهادتم کوچه دوازدهم را به نامم بزنی، بس است! حالا به تماشای کوچه می آید؟😭😭😭😭
باید بیاید و دست روی قلب ناآرام پدر و جگر سوخته مادر بگذارد و آرامشان کند😭😭😭😭.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیجی بودنم به روایت از مادربزرگوارم 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ تصاویرم همراه با مداحی 🖐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬مداحی ام در مدرسه مون😊
💞شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم💞
و علی الخصوص شهید
💠 محمدرضا دهقان امیری 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج و شهادت ✨
یاعلی
#دعای_هر_روز_رمضان
روز چهارم🌿
خدای من...
- مرا در امروز برای اقامه و انجام فرمانت قوت ببخش
- و حلاوت و شیرینی ذکرت را به من بچشان
- و برای شکر خود به کرمت محیا ساز
- و مرا به حفظ و پرده پوشی از گناه محفوظ بدار
" ای بصیرترین بینایان عالم " 💫
📝خاطرات شهدا | #سیره_شهدا
🔻 #مهربان بودن یعنی این..😍
🔅 باید با اتوبوس🚌 میرفت مدرسه🏢. امـا گاهی پیـاده میرفت تا پولش رو جمعکنه و برای #خواهرش چیزی بخـره❤️ و خوشحالش کنه... میگفت: دوسـت دارم زندگیام طوری باشه که اگر کسی به#فرش زیر پایم نیاز داشت ، کوتاهی نکنم👌... عروسی که کرد،#پدرش یک فرش ماشینی بهش هدیه داد 🎁 ؛ عبدالله هم فرش رو داد به یک#نیازمند و برای خودش موکت خرید...😔
📍خاطرهای از زندگی علمدار روایتگریِ شهدا حاجعبدالله ضابط
📚 کتاب شیدایی ، صفحات ۱۱ و ۱۹
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙
هدایت شده از کانال شهدایی یاد یاران
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای شـــــهید🌷شدن چه کار کنیم؟
♦️همراه با سخنان رهبر معظم انقلاب
♦️صدای حاج حسین خرازی
بسیار زیبا حتما ببینید پیشنهاد دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴در روز ارتش یادی کنیم از اون آقایی که اول انقلاب میخواست ارتش رو منحل کنه، ولی بصیرت شهید چمران مجلس رو از این کار منصرف کرد!
شهید چمران خطاب به حسن روحانی: موضع شما، موضع خطرناکی است!