eitaa logo
اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
7.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
106 فایل
کانال اشعار و مناجات و سخنرانی های کوتاه امام زمان(عج) #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج #کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج ⬇️⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
مشاهده در ایتا
دانلود
در گفتند خالق تو، دارد بنای عفوت با سر دویده ام چون دارم هوای عفوت از روسیاهِ بدکار یک بار، دل نکندی جرم مرا نوشتی، یک عمر پای عفوت حسّ غریبه ها را اصلاً ندارم اصلاً! تو عاشق گنهکار، من آشنای عفوت خواب از سرم پریده، از بسکه گریه کردم دنبال خود کشیده، من را صدای عفوت سربار بودم اما من را بغل گرفتی بار عذابم افتاد، بر شانه های عفوت خون مرا بریز و ترس مرا مریزان چون بیشتر می ارزد، خوف و رجای عفوت بی آبرویی ام را اهل کسا خریدند آخر مرا کشیدند، زیر عبای عفوت قبل از تو که ببخشی، دیدم حسین بخشید لطف حسین نگذاشت، جایی برای عفوت یارب گدای ارباب، دارد هوای ارباب با تذکره بگو که این هم بجای عفوت شاعر:
. ایام گلوی هجر فشردم که داده آزارم فراق یار چه کرده است با دل زارم سلام صبح امیدم، سلام مطلع فجر هنوز منتظر صبح روز دیدارم برای من که گدایم جهان نمی ارزد اگر ز دامن لطف تو دست بردارم به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن نگاه کن چقدر بی پناه و ناچارم گره به کار من افتاده است بازش کن مرا ز خانهء خود رد نکن گرفتارم کسی نبودم و قدر و بها به من دادی کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم تمام نوکریم را به روضه مدیونم تمام زندگیم را به تو بدهکارم صدای خواهر زینب می آید از کوفه دوباره سینه زن خواهر علمدارم هنوز گریه کن کوچه های شام و یهود هنوز مضطر راه شلوغ بازارم . @yaemamzamanadrekni
4_5915540250137988490.mp3
11.17M
. مداح:👌😭 دلم را به بزم محبت کشیدی دوباره مرا پای صحبت کشیدی ز بی آبرویی من هم گذشتی از این نوکر پست، منّت کشیدی گناه مرا دیدی و گریه کردی عزیزم بمیرم خجالت کشیدی اگرچه یکی غصه ات را نخورده تو جای همه، آهِ حسرت کشیدی نشد خانه ام، خیمه گاه تو باشد ز نا اهلی ام، درد غربت کشیدی شنیدی که دلتنگ شهر حسینم لب تشنه ام را به تربت کشیدی گنهکارم اما نجف لازمم من چرا روی پرونده ام خط کشیدی اگر روضه دارم دعای تو بوده اگر فاطمی ام، تو زحمت کشیدی سحر در کنار مزارش نشستی به اینجا مسیر زیارت کشیدی سلام ای گل پرپر خانه مادر! چرا پوشیه روی صورت کشیدی؟ الهی که دیگر مصیبت نبینی تو از میخ در هم مصیبت کشیدی دم کوچه افتاده بودی و گفتی؛ علی را چرا پای بیعت کشیدی اگرچه لگد خوردی از حال رفتی... کنارش نفس های راحت کشیدی
. ما را خریدی و جز خیرت عطا نکردی عمریست خوب و بد را از هم صوا نکردی صدبار دیده ای که با دیگران نشستیم تو سفرهء خودت را از ما جدا نکردی گفتند افتضاح است پرونده ای که دارم از بس بزرگواری، تو اعتنا نکردی بی آبروتر از من در بین جمعیت نیست هرجا خجالتم را دیدی صدا نکردی نگذاشتی گناه من را کسی بفهمد گفتی بیا دوباره...خیلی خطا نکردی خوابم نبرده از بس شوق وصال دارم چون روسیاهی ام را هی برملا نکردی در لیله الرغائب، گفتم به یار غائب خوردم زمین خدایی هرجا دعا نکردی باد صبا به حیدر پیغام میفرستم؛ درد زیارتم را از چه دوا نکردی چونکه قدیم الاحسان ذکر حسین زهراست گفتم مرا ببخشید، چون و چرا نکردی والله که رقیه دست مرا گرفته خالی است دستم اما آنرا رها نکردی * بابا مگر نگفتم وقتی بیا که خوبم چیزی ندارم اینجا ...فکر مرا نکردی؟! از بسکه تشنه بودی بر نیزه سنگ خوردی کم با سری شکسته، حاجت، روا نکردی در چهره ای پر از خون! یک بوسه سهم من نیست چشمی دگر ندارم بابا حنا نکردی؟! بالانشین! خرابه جای سر شما نیست از چه برای این سر، تن، دست و پا نکردی کو گردنت که دورش حلقه شود دو دستم! حق مرا عزیزم دیدی ادا نکردی ✍ .
. دوباره دست به روی سر گدا بکشید دوباره پرده به روی گناه ما بکشید بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید تمام زندگیم را گناه پُر کرده دوباره بندگیم را به ابتدا بکشید خجالت از روی مهدی کشیدم و گفتم بنا نبوده که جور مرا شما بکشید اگر ببیند علی خیلی آبروریزی است حسابِ بی سر و پا، بی سر و صدا بکشید کنار دشمن زهرا مرا نسوزانید مسیر آتش مان را جدا جدا بکشید بهشت را به رفیقان آشنا بدهید غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید کنار سفرهء مهمانی خدا امسال برای سائل درمانده هم غذا بکشید مریض گریه ام و تشنهء سبوی حسین به خشکی لب من خاک کربلا بکشید جنازه ام به زمین ماند جان مادرتان... مرا حوالی شش گوشه زیر پا بکشید به زیر چکمه صدایی گرفته می گوید: از این دهان پُر از خاک، نیزه را بکشید به دستِ بی رمقم اینقدر لگد نزنید ز دستِ بی رمقِ پیرمرد عصا بکشید ✍ .
جز اشکِ دیده، موج به دریای ما که نیست فرصت برای عرض تمنّای ما که نیست بر بی کسی و حسرت مان گریه می کنیم شب با که سر کنیم؟ حرم جای ما که نیست گیرم نَفَس به مُرده رساندی، چه فایده! قبری به تنگنایی دنیای ما که نیست دارد بساط روضهء ما جمع می شود جائی برای داد و تقلاّی ما که نیست ای سفرهء معطّرِ افطار تا سحر؛ افسوس! در کنار تو آقای ما که نیست خیمه نشین! بیا بنشین درد دل کنیم در غربتیم! خانهء بابای ما که نیست باید نشست در ته زندان به پای هجر زنجیرهای وصل تو در پای ما که نیست زهرا اگر نبود، کسی فکر ما نبود جز او کسی غمش، غم فردای ما که نیست ما را یکی سوی نجف و کربلا نبرد این درد کهنه غصهء حالای ما که نیست پرونده های بندگی ما سیاه بود سلطان نوشت؛ کار گداهای ما که نیست سلطان؛ مریض آمده باید چکار کرد؟! با غم که هست و وقت مداوای ما که نیست گفتم رضا، شنیده شد از مرقدش حسین جز ذکر او ذخیرهء عقبای ما که نیست عج ✍ .
یابن الحسن یا (عج)؛ روز آخر، حلال کن ما را ‌مستحقِّ وصال کن ما را ✍ .
خسته ام لیلای من! دیگر مرا مجنون نکن آخر عمری مرا از خانه ات بیرون نکن هیچ کس غیر از تو احوالی نمی پرسد ز من پس مرا با دوریت ناراحت و محزون نکن در همان چاهی که بُرده سر درونش مرتضی... ای مسیحا! شِکوه از خواب حواریون نکن وصله ای از چادر زهرا به دادم می رسد این گدا را بر کسی جز مادرت مدیون نکن جان حیدر که مزار همسرش شد خانه اش جز نجف این زائر آلوده را مدفون نکن
4_5874964289638371766.mp3
2.34M
تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می‌آیی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان: فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد، دیرین است به رغم کوهِ گناهی که می‌کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا، همه کس و کارم! زمان تلقین است سلام وادی من؛ وادی السلام علی! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم، یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله‌ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل، مرا می‌کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف... سرم مقابل زهرا همیشه پائین است علی که اَبروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نَرسانَد به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا! گدای خانه‌ی او هر که هست، تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است، خوش‌بین است https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
خوب میدانم که در تاریکی قبرم حسین دستمال گریه ام آخر به دردم میخورد بیخیال نسخه های بی دوای این و آن بوسه برشش گوشه ات بهتر به دردم میخورد دخترت وقتی بخواهد خاک چادر پاره اش بیشتر از کیسه های زر به دردم میخورد دختر زهرا خودش زهراست ثابت میکنم دستهای کوچکش محشر به دردم میخورد گفت بابا از تمام یادگاری های تو چادر و سجاده ی مادر به دردم میخورد قصد دارم که پذیرایی جانان بکنم جان خود خرج پذیرایی مهمان بکنم
4_5798509838795280553.mp3
26.97M
روی زخم پرم اینگونه دوا را مگذار شرط خود را گذر از عالم بالا مگذار هرچه خوردم ز خودم بوده نه تو، شرمنده! قدر یک لحظه مرا پس به خودم وا مگذار مثل طفلی که فراری شده باشد، هرجا... خواستم از تو شوم دور، خدایا مگذار ای که ستار العیوبی تو تنبیهم کرد ریز پرونده من را به تماشا مگذار از یقین دورشدن حال مرا برزخ کرد بکشانم سوی خود، بین دو دنیا مگذار پیش زهرای تو از فرط خجالت مُردم مرده را بین مزارش تک و تنها مگذار آمدم دیر، ولی زود نبخشی بروم خواستی می روم از پیش تو... اما مگذار خوب ها را وسط کهف خودت جادادی این سگ گمشده را جان علی، جا مگذار خانهء چشم مرا اشک حسینت شسته بازهم عیب ندارد تو در آن پا مگذار! بگذار این شب جمعه برسم کرببلا ساعت مرگ مرا امشب و فردا مگذار به رقیه قسمت می دهم ارباب حسین فرق بین دل خوبان و دل ما مگذار **** عمه می گفت عزیزم چقدر پیر شدی اینقدر این کمر خم شده را تا مگذار به سر وصورت خود می زدم و می گفتم بی حیا سر به سر صورت بابا مگذار میزنی چوب بزن، طعنه به ناموس نزن داغ روی جگر حضرت زهرا مگذار
1_monajat emam zaman 14030720.MP3
9.76M
نشناختم تو را وسط روضه‌ها .. و توسل به روحی به الفدا به نفسِ حاج حسین سازور الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد" "أسْتَغْفِرُاللهَ الَّذِی لاَ إلَهَ إلاَّ هُو عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ العَزیزُ الحَکیمُ الغَفُورُالرَّحِیمُ، ذُوالجَلالِ وَالإِکْرامِ بَدِیعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ مِنْ جَمِیعِ ظُلْمِی وَجُرْمِی وَ إِسْرافِی عَلَىٰ نَفْسِی وَأَتُوبُ إِلَیْه" "اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ،فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناًحَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً" "اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ،وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ، وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ،وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ای عرش و فرش گوشه‌ای ازماسوای تو پرمی زنددوباره دلم درهوای تو محتاج آمدم دم دارالشفابیا من خوب می شوم به خدابادوای تو نشناختم تو راوسط روضه‌هاببخش تو آمدی و پانشدم پیش پای تو تو بوده ای مراقبِ دلشوره های من من بوده ام مسبّب دلشوره هایِ تو یا ایها العزیزدری بازکن فقط تنها شده میان جماعت،گدایِ تو سویِ گناه رفته ام وقهر کرده ای! دردسراست نوکری من برای تو دست مرا بگیرکه آلوده ام ولی مهمان سفره حسنم بادعای تو می گفتی ای عزیزدلم کاشکی شبی این هم ضریح و تذکره ی سامرایِ تو ماراببر سحردمِ سردابِ سامرا جانم فدای چهره‌ی مشکل گشای تو 🌹