eitaa logo
|مـَهـدیِ‌فـاطـِمـِه|
473 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
32 فایل
•‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج›•❤️‍🔥 «اگریک‌نفررا به‌او‌وصل‌کردي‌ برای‌سپاهش‌ تو‌سرداریاري»🌱💚 برایِ او که حضرت یارست...🌚✨ مایل‌به‌صلوات‌برای‌ظهور‌مهدی‌فاطمه؟؛) شهید نشی میمیری؛) 🌱اللهمـ‌عجل‌لولیکـ‌الفرجـ🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۳۱۳یار ابلیس😈(اشتباه نگیرید این فیلم راجع به ۳۱۳یار امام زمان نیست:)) 🔗⃟🖤¦←مــهــدی‌فـاطـمـه
https://harfeto.timefriend.net/16954892759858 بهم بگین بعدی درمورد چی دوست دارین باشه؟✨👀
😄🧨 ..یڪ شخصۍ گفت: الله اڪبر. ..وبعدش دوباره گفت: لااله الله محمدرسول الله. ..وبازهم گفت: سبحان الله وبحمد سبحان الله العظیم. ..ودوباره گفت: لااله الا انت سبحانڪ انی ڪنت من الظالین. این شخص ۷۰۰۰۰ هزار نیڪی بدست آورده است. این شخص شما هستین. به همین راحتۍ👌🏻🦋 🔗⃟🖤¦←مــهــدی‌فـاطـمـه
متاسفانه بعضی از حجاب استایل ها چنان غرق در جذاب بودن و شیک بودن شده اند که هدف حجاب و عفاف را فراموش کرده اند. ⁉️حجاب و عفاف یعنی چه؟ یعنی جلب توجه زن به حداقل برسد تا بتواند با آرامش به زندگی خود بپردازد. و این عفاف و حجاب بخش هایی دارد، مثلا: ✅️پوشاندن بخش هایی از بدن که ذاتاً زینت و جلب کننده ی توجه است، ✅️عدم استفاده از لباس ها و لوازمی که باعث جلب توجه می شود، ✅️از طرفی رفتار، گفتار و... هم نباید جوری باشد که توجه نامحرم را جلب کند. 🔴بعضی ها فراموش کرده اند که جلب توجه فقط با نیست... 🔥تو می توانی روسری و یا چادر را بپوشی، ولی در عوض با آرایشت از صد کیلومتری توجه هر نامحرمی را جلب کنی... 🔥تو می توانی روسری و حتی چادر را بپوشی، ولی در عوض با حرکات کرشمه آمیز، و صدایت توجه نامحرم ها را جلب کنی... (و در پرانتز بگویم: میتوانی روسری را بپوشی ولی عطرت نامحرمی که در ۷ متری توست را باخبر کند...) کسی که می خواهد جذب حجاب شود و محجبه شود باید یاد بگیرد که هدف از حجاب زیباتر شدن نیست! بلکه انسان تر شدن است! و یادمان نرود با "گناه" نمی توان دیگران را "هدایت" کرد..🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|مـَهـدیِ‌فـاطـِمـِه|
🚎💙🚎💙🚎💙 ⁦💙🚎💙🚎 🚎💙 ⁦💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_23 ◗‌ #رمـان‌آیـہ‌عـشق ◖ لباس هایم را عوض می‌کنم و چادرم را سرم می‌کنم. مام
🚎💙🚎💙🚎💙 ‌💙🚎💙🚎 🚎💙 ‌💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_24 ◗‌ ◖ صدای گریه‌ام بلند می‌شود که مامان دستگیره در اتاق را می‌کشد. مامان: آیه چی شده؟ خوبی؟ زانوهایم را بغل می‌کنم و سرم را روی دستم می‌گذارم. صدای گریه‌ام کم می‌شود، چرا گریه کردم؟ به خاطر اینکه می‌روی؟ یا به خاطر اینکه دیگر نمی‌بینمت؟ چرا؟ سرم را بالا می‌آورم و پَس سرم را به در اتاق می‌چسبانم. صدای آلارم گوشی‌ام بلند می‌شود. با دیدن اسمت روی صفحه گوشی را به سمت تخت پرت می‌کنم و سرم را میان کف دستانم می‌گذارم. با صدای بابا که از پشت در اتاق من را صدا می‌کرد چشمانم را باز می‌کنم. بابا: آیه؟ حالت خوبه؟ در رو باز کن آیه. روی پاهایم می‌ایستم و می‌خواهم قفل را باز کنم اما منصرف می‌شوم. با صدایی آهسته و لرزان می‌گویم: _خوبم بابا. بابا: در اتاق رو باز کن آیه، چی شده؟ _چیزی نشده، می‌خوام یکم تنها باشم. نگرانی بابا را حس می‌کنم که ادامه می‌دهم: _نگران نباش بابا، بذار یکم تنها باشم. بابا باشه ای می‌گوید و از در اتاق فاصله می‌گیرد. به گوشی‌ام که روی تخت افتاده نگاهی می‌کنم و روی تخت میشینم. گوشی را بر می‌دارم و صفحه تماس هارا باز می‌کنم. پنج تماس بی‌پاسخ از تو . . روی دکمه مسدودکردن کاربر ضربه میزنم که هشدار تایید نهایی باز می‌شود. می‌خواهم دکمه تایید را فشار دهم که از شماره‌ات پیامکی برایم می‌آید. (ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر، توی ضلع شمالی پارک نسیم منتظرتونم، خواهش می‌کنم بیاید) گوشی را خاموش می‌کنم و به دیوار تکیه می‌دهم. چه انتظاری داری که این پیام را دادی؟ واقعا انتظار داری فردا بیام؟ هنوز تکلیفم با خودم معلوم نیست. با خودم کلنجار می‌روم و اینبار با خودم جر و بحث می‌کنم. نکند واقعا دوستت دارم؟ ادامہ‌دارد . . . بہ‌قلم‌✍🏻⁩ | محمد‌محمدی🌱 در کانال مهدی فاطمه ‌💙 🚎💙 💙🚎💙🚎 🚎💙🚎💙🚎💙
|مـَهـدیِ‌فـاطـِمـِه|
🚎💙🚎💙🚎💙 ‌💙🚎💙🚎 🚎💙 ‌💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_24 ◗‌ #رمـان‌آیـہ‌عـشق ◖ صدای گریه‌ام بلند می‌شود که مامان دستگیره در اتاق
🚎💙🚎💙🚎💙 ‌💙🚎💙🚎 🚎💙 ‌💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_25 ◗‌ ◖ با خودم کلنجار می‌روم و اینبار با خودم حرف و بحث می‌کنم. نکند واقعا دوستت دارم؟ سرم را روی بالشت می‌گذارم و چشمانم را می‌بندم. به حرکت عقربه های ساعت خیره می‌شوم و نفسم را بیرون می‌دهم. ده دقیقه مانده به زمانی که تو تعیین کرده‌ای . مردّدم! بالاخره تصمیم را می‌گیرم و لباس هایم را عوض می‌کنم. از اتاق بیرون و می‌روم که مامان نگاهش خیره به من می‌ماند. مامان: حالت خوبه آیه؟ سرم را به نشانه تایید تکان می‌دهم می‌گویم: _آره مامان. مامان: دیشب چی شده بود؟ لبخند مصنوعی‌ای میزنم و می‌گویم: _هیچی . کفش هایم را به سرعت می‌پوشم و از خانه بیرون می‌روم. به ساعت موبایلم نگاه می‌کنم. ۳:۲۷ را نشان می‌دهد . . . به قدم هایم سرعت می‌بخشم و به سمت پارک قدم بر می‌دارم. فلش تابلوی ضلع شمالی را دنبال می‌کنم و به تو می‌رسم. روی نیمکت نشسته‌ای و سرت را میان دستانت گذاشته‌ای. از لرزش پاهایت می‌فهمم که منتظر منی . منتظر من ! اینبار آهسته به سمتت قدم بر می‌دارم و کنارت می‌ایستم. با صدای آهسته‌ای می‌گویم: _سلام . سرت را سریع بالا می‌آوری، از دیدنم متعجبی . روی پاهایت می‌ایستی و جواب سلامم را می‌دهی . - سلام آیه‌خانم . بدون هیچ مکثی صحبتم را شروع می‌کنم. _گفته بودین بیام اینجا، برای چی؟ به ماشین سفیدی که آنطرف خیابان پارک شده‌ست اشاره می‌کنی و می‌گویی: - دارم میرم، معلوم هم نیست کی برگردم... حرفت را قطع می‌کنم. _یا اصلا برگردین یا نه! مکثی می‌کنی . - درسته، شایدم برنگردم . ادامہ‌دارد . . . بہ‌قلم‌✍🏻⁩ | محمد‌محمدی🌱 در کانال مهدی فاطمه ‌💙 🚎💙 💙🚎💙🚎 🚎💙🚎💙🚎💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رانده شدن امام از جایگاه خود.mp3
837.1K
⁉️اینکه در روایات امام زمان عجل الله را طرید و فرید و شرید میخوانند منظور از این رانده شدن چیست ؟ ⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری 🌾
‌••|🌿🌸|•• خواب مهدی را ببینید شب بخیر بوسہ از پایش بچینید شب بخیر خواب زهرا را ببینید شب بخیر هدیه از مادر بگیرید شب بخیر الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج ‌••|🌿🌸|••