پنج سوره ای که امام زمان (عج) به
آیت الله مرعشی سفارش کردند..
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🔗⃟🖤¦←مــهــدیفـاطـمـه
|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
🚎💙🚎💙🚎💙 💙🚎💙🚎 🚎💙 💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_33 ◗ #رمـانآیـہعـشق ◖ لحظهای مکث میکنی و میگویی: - نگران دستمی؟ مبهم
🚎💙🚎💙🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙
💙
#𝗣𝗮𝗿𝘁_34
◗ #رمـانآیـہعـشق ◖
نگاهم میکند و روبرویم میایستد.
مامان: دوباره چی شده آیه؟
دستانم را به هم گره میزنم و زانو هایم را صاف میکنم.
مامان دوباره سوالش را تکرار میکند که میگویم:
_چیزی نیست.
کنارم روی تخت میشیند و به چشمانم خیره میشود.
مامان: یه چیزی شده، بهم بگو.
نگاهم را از مامان میگیرم و به دستانم میدوزم.
_مامان...
لحظهای مکث میکنم و با بغض ادامه میدهم:
_اگه بابا یه دست نداشت تو باهاش ازدواج نمیکردی؟
مبهم نگاهم میکند.
مامان: چطور مگه؟
چیزی نمیگویم که ادامه میدهد:
- نکنه تو... علی؟
از جمله دست و پا شکسته مامان میفهمم که همه چیز را فهمیده.
از روی تخت بلند میشود و کنار در اتاق میایستد.
مامان: شامتو بخور، شب بخیر.
از اتاق بیرون میرود و در را پشت سرش میبندد.
گوشیام را روشن میکنم و به اسم و شمارهات خیره میشوم.
آخرین تماسمان بر میگردد به چند ماه پیش.
چند ماه پیش که تو دنبال من بودی و حالا من به دنبال تو ام.
مگر یک دست، آن هم دست چپ چیز مهمیست؟
من خودت را میخواهم، اخلاقت را، مهربانیات را، نگاهت را !
انتظار نکشیدهام که تو بیایی و بگویی که باید فراموشت کنم.
تو دیگر در قلبم جا گرفتهای.
به خاطر تو من برای اولین بار به حرف پدر و مادرم گوش ندادم.
به خاطر تو ...
علی!
چادرم را سرم میکنم و پشت در اتاق میایستم.
نفسم را بیرون میدهم و در اتاق را باز میکنم.
میخواهم به حیاط بروم که مامان صدایم میکند.
مامان: آیه؟
بر میگردم و نگاهش میکنم.
کنار در اتاقش ایستاده و به من خیره شده.
مامان: کجا میری؟
مکثی میکنم.
_میرم یه جایی زود...
حرفم را قطع میکند و نمیگذارد حرفم را کامل کنم.
مامان: میری پیش علی؟
نفسم بند میآید و چشمانم روی لب های مامان قفل میماند.
مامان: با تو ام آیه؟ میخوای بری پیش علی؟
سرم را پایین میاندازم و کوله پشتیام را در دستم میگیرم.
مامان: فکر میکردم قضیه علی خیلی وقته تموم شده.
ادامہدارد . . .
بہقلم✍🏻 | محمدمحمدی🌱
در کانال مهدی فاطمه
💙
🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙🚎💙🚎💙
|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
🚎💙🚎💙🚎💙 💙🚎💙🚎 🚎💙 💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_34 ◗ #رمـانآیـہعـشق ◖ نگاهم میکند و روبرویم میایستد. مامان: دوباره چی
🚎💙🚎💙🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙
💙
#𝗣𝗮𝗿𝘁_35
◗ #رمـانآیـہعـشق ◖
مامان جلوتر میآید و در چند قدمیام میایستد.
مامان: برو داخل اتاقت آیه.
لحظهای میایستم و بعد وارد اتاقم میشوم.
در را میبندم و کوله پشتیام را به گوشهای پرت میکنم.
چادرم را روی صندلی میگذارم و روی تخت میشینم.
حالا که مامان فهمیده حتما به بابا هم میگه.
سرم را میان دستانم میگذارم و چشمانم را میبندم.
گوشیام را روشن میکنم و به شمارهات خیره میشوم.
دکمه تماس را لمس میکنم که بعد از چند بوق جواب میدهی:
- سلام آیه...
مکث کوتاهی میکنی و پسوند خانم را هم میگویی.
چیزی که دیگر برایم مهم نیست بگویی یا که نه.
_سلام، باید ببینمت.
مکثی میکنی و میپرسی:
- میشه بدونم برای چی؟
خودت هم میدانی که چرا میخواهم ببینمت اما خودت را به ندانستن زدهای.
_میام جلوی در خونهتون، خدانگهدار.
تماس را قطع میکنم و گوشی را داخل کوله پشتیام میگذارم.
آرام در اتاق را باز میکنم و وارد حیاط میشوم.
خیلی آرام و بی صدا وارد کوچه میشوم که مامان متوجهم نشود و به سمت خانهتان قدم بر میدارم.
از قبل منتظرم بودهای، به سمتت میآیم و خیلی زود فاصله بینمان را پر میکنم.
سوار ماشینت میشوم و خودت هم کنارم پشت فرمون مینشینی.
- همینجا خوبه یا بریم یه جای دیگه که حرفاتونو بزنین؟
مکثی میکنم.
_همینجا خوبه.
به صندلی تکیه میدهی که به آستین بی دستت نگاه میکنم.
دیروز جای خالی دستت کمی آزارم میداد اما الان آزارم نمیدهد.
نگاهم را به نقطهای دور میدوزم.
_میخوام حرفامو بزنم، چون شاید دیگه نتونم ببینمت.
دست راستت را روی فرمون میگذاری و به روبرو خیره میشوی.
_دیگه نمیخوای باهام ازدواج کنی؟
مکثی میکنی.
- مسئله شما نیستی، خودمم.
حرف دلم را نمیتوانم بزنم، نمیدانم چرا؟
هنوز هم خجالت میکشم.
هنوز هم میترسم با گفتن حرف دلم کوچک شوم.
اما... اما شاید دیگر نبینمت.
به صورتت که نیمی از آن را میتوانم ببینم خیره میشوم.
اگر خودت نخواهی نمیتوانم مجبورت کنم.
چرا همه چیز به یکباره تغییر کرد؟
چرا جای من و تو عوض شد؟
ادامہدارد . . .
بہقلم✍🏻 | محمدمحمدی🌱
در کانال مهدی فاطمه
💙
🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙🚎💙🚎💙
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط مهدی فاطمهاست که بهترین پناهگاهه...💛
کلیپ زیبای «مهدی فاطمه نوره» با #سخنرانی استاد مومنی تقدیم نگاهتان
#امام_زمان
🔗⃟🖤¦←مــهــدیفـاطـمـه
انشاءالله بزودی محفلی درمورد ریورس و کنترل ذهن براتون میگذارم
که اگر بعدها اگاه سازی دراین مورد داشتیم بیشتر متوجه بشیم✔️✨
|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
برگردان(ریورس) یکی از موزیک های BTS ... میگه "من عاشق شیطانم" او خدا خواهد بود ( نعوذ بالله )
نمونه محفل اگاه سازی ریورس و BTS
نظرات دوباره ایی داشتید بگوشم
https://harfeto.timefriend.net/16954892759858
15.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅اگر گره تو زندگی مادی و معنوی ما پیش اومد چیکار کنیم؟
🔰#استاد_عالی
#رهنـــمودهای آیت الله بهجــت
برای #حل #مشکل:
برای حل مشکل می فرمودند، این موارد را مراعات و عمل کنید تا انشاء الله مشکل برطرف گردد:
1.🌸🍃✨#قرآن کوچکی را همیشه همراه داشته باشید.
2.🌸🍃✨#معوذتین 👇را بخوانید و تکرار نمایید.(ناس و فلق)
3.🌸🍃✨#آیت #الکرسی را بخوانید و در منزل نصب نمایید.
4.🌸🍃✨چهار قل را بخوانید و تکرار کنید، خصوصا وقت #خواب.
5.🌸🍃✨در موقع #اذان با صدای نسبتا بلند، اذان بگویید.
6.🌸🍃✨روزی 50 آیه از #قرآن کریم با صدای نسبتا بلند بخوانید.
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#شیطان
🔥 اگر این نشانه های من را در در خودت داری بدون که من به تو نفوذ کرده ام 🔥
1⃣✔👈 خودپسندی و عُجب
2⃣✔👈 پند دیگران و فراموشی خود
3⃣✔👈 شادمانی از تملّق انسان جاهل
4⃣✔👈 اسارت در دام هوس