eitaa logo
|مـَهـدیِ‌فـاطـِمـِه|
474 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
32 فایل
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿› «اگر یک نفر را به او وصل کردي برای سپاهش تو سردار یاري»🌱💚 کپی‌:به عشق اهل‌بیت حلالت👇🏻🌱 مایل‌به‌صلوات‌برای‌ظهور‌مهدی‌فاطمه؟؛) مدیر: 🌱اللهمـ‌عجل‌لولیکـ‌الفرجـ🌱 شهید نشی میمیری؛)
مشاهده در ایتا
دانلود
(ره) شهید ثالث، قاضی نورالله شوشتری(ره) می فرماید: « بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی(ره) است کتابی در رّد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می خواند و آنان را گمراه می نمود، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی داد که نسخه ای بردارد. علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و رّد کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد. آن شخص چون نمی خواست که دست رد به سینه علامه حلی بزند، گفت: سوگند یاد کرده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم. مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که می تواند از آن نسخه بردارد. وقتی به نوشتن مشغول شد و شب به نیمه آن رسید، خواب بر ایشان غلبه نمود. همان لحظه حضرت صاحب الامر (عج) حاضر شدند و به او فرمودند: « کتاب را به من واگذار و تو بخواب. » علامه حلی خوابید. وقتی از خواب بیدار شد، نسخه کتاب از کرامت و لطف حضرت صاحب الامر علیه السلام تمام شده بود. البته این قضیه را به صورتهای دیگری هم بیان کرده اند؛ از جمله در کتاب قصص العلماء این طور آمده است که: « علامه حلی (ره) کتاب را توسط یکی از شاگردان خود که نزد آن عالم مخالف درس می خواند برای یک شب به عنوان عاریه به دست آورد و مشغول نسخه برداری از آن شد. همین که نصف شب گذشت، علامه بی اختیار به خواب رفت و قلم از دستش افتاد. وقتی صبح شد و وضع را چنین دید اندوهناک گردید؛ ولی وقتی کتاب را ملاحظه کرد، دید تمامش نوشته و نسخه برداری شده است و در آخر آن نسخه این جمله نوشته شده: کتبه م ح م د بن الحسن العسکری صاحب الزمان ( این نسخه را حجة بن الحسن العسکری صاحب الزمان علیه السلام نوشته است ). علامه فهمید که آن حضرت تشریف آورده اند و نسخه را به خط مبارک خود تمام نموده اند. » @yafatemehjanm
‌‌اقا اجازه؟! می‌گویند شما از غم مؤمن هایتان گریان میشوید ؛ مآ که مومن نیستیم.. ولی... فدایِ سرت... به غم ننشینی... شب بخير بزرگترِ همه‌یِ عالَم شب بخیر ..
‌‌اقا اجازه؟! می‌گویند شما از غم مؤمن هایتان گریان میشوید ؛ مآ که مومن نیستیم.. ولی... فدایِ سرت... به غم ننشینی... شب بخير بزرگترِ همه‌یِ عالَم شب بخیر ..
‌‌اقا اجازه؟! می‌گویند شما از غم مؤمن هایتان گریان میشوید ؛ مآ که مومن نیستیم.. ولی... فدایِ سرت... به غم ننشینی... شب بخير بزرگترِ همه‌یِ عالَم شب بخیر ..
‌‌اقا اجازه؟! می‌گویند شما از غم مؤمن هایتان گریان میشوید ؛ مآ که مومن نیستیم.. ولی... فدایِ سرت... به غم ننشینی... شب بخير بزرگترِ همه‌یِ عالَم شب بخیر ..
‌‌اقا اجازه؟! می‌گویند شما از غم مؤمن هایتان گریان میشوید ؛ مآ که مومن نیستیم.. ولی... فدایِ سرت... به غم ننشینی... شب بخير بزرگترِ همه‌یِ عالَم شب بخیر ..
‌‌اقا اجازه؟! می‌گویند شما از غم مؤمن هایتان گریان میشوید ؛ مآ که مومن نیستیم.. ولی... فدایِ سرت... به غم ننشینی... شب بخير بزرگترِ همه‌یِ عالَم شب بخیر ..