۴۹
(حضرت عبدالله ابن الحسن ع)
من یتیم مجتبایم
از تبار مرتضایم
جان من بر کف عبد اللهم من
آخرین یار ثار اللهم من
جانفدای توام ای عموجان۲
دیده ام مولی غریب است
بین میدان بی شکیب است
دیده ام که عمو گشته تنها
غرق در خون بود بین اعدا
جانفدای توام ای عموجان۲
دست من عمه رها کن
نور چشمت را دعا کن
عمه کارم شده بی قراری
می روم سوی او بهر یاری
جانفدای توام ای عموجان۲
بر روی خاک اوفتاده
دشمن بی دین ستاده
می روم من کنم جان فدایش
جان فدای غم و غصه هایش
جانفدای توام ای عموجان۲
دشمنش سویش دویده
از ستم خنجر کشیده
جان من عمه جان پر شرر شد
دستم از بهر مولی سپر شد
جانفدای توام ای عموجان۲
در کنار او رسیدم
در رهش آخر شهیدم
با عمویم بود گفت و گویم
تیر کین زد عدو بر گلویم
جانفدای توام ای عموجان۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_ای_مجاهد_شهید_مطهر
#سبک_علقمه_دریای_خون_شد
#حضرت_عبدالله_ابن_الحسن_ع
@yaghubianreza