eitaa logo
دلـتـنـگـ حــرم
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.2هزار ویدیو
36 فایل
🌸 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْن ِ برای ارتباط با ادمین @phashemii
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش‌بحال این قمیا و مشهد‌یا... حالشون بده میرن حرم.. حالشون خوبه میرن حرم... میخوان قرار کاری بذارن میرن حرم... میخوان رفیقاشونو ببینن میرن حرم.. میخوان گله کنن میرن حرم.. میخوان خوشحالی کنن میرن حرم... میخوان تنها باشن میرن حرم.. میخوان شادی کنن میرن حرم... دلتنگن،میرن حرم...غصه دارن میرن حرم.. اصلا عاشق میشن میرن حرم باهم قول و قرار میذارن... ولی ما چی...؟!!هیچی هیچی... نهایتش فقط از دور یه سلام بفرستیم...
زیباترین نشانه ی ایمان شدی حسین تا روی نیزه قاری قرآن شدی حسین با خون خود به پیکر دین داده ای تو جان بی سر شهید بر سر پیمان شدی حسین نفرین بر این زمانه که خورشید روی نی دیدم نشان سنگ کنیزان شدی حسین آغوش گرم خواهر تو بود پس چرا بین تنور رفتی و مهمان شدی حسین تا طعنه بر یتیمی طفل تو میزدند بابا برای کل یتیمان شدی حسین آرام قلب زینب اگر از تولدی رفتی دلیل اشک فرآوان شدی حسین چون گشته اند اهل و عیال تو "کالعبید" "کشتی شکست خورده ی طوفان" شدی حسین باسر به شام در پی ما آمدی اگر بی سر رها میان بیابان شدی حسین پیراهنی که کهنه شده نیست قیمتی اما بمیرم آخرش عریان شدی حسین شاعر:محمد داوری محرم۱۴۰۴
پشتِ پا از هر کس و ناکس فراوان خورده ام شیشه ام که سنگ از دستِ رفیقان خورده ام تکّه تکّه از وجودم زیرِ پا افتاده است برگِ پاییزم که در دستِ خزان افتاده ام زخم ِ بازِ روی پشتم خود گواهی میدهد لحظه لحظه خنجر از یک نامسلمان خورده ام صفحه صفحه حرفهایم را نمیفهمد کسی یک کتابِ کهنه ی بسیار-باران-خورده ام کشتیِ فرسوده ام در پنجه ی گرداب ها دور از آرامش ِ ساحل به طوفان خورده ام اشک میریزم به حال ساده لوحیِ خودم بد هدر دادم جوانی را؛ به خسران خورده ام مجرمَم! آن مجرمی که قبلِ هر وعده غذا- کنجِ زندان سیلی از مأمورِ زندان خورده ام در خودم میریزم انواع غم ِ ناگفتنی دردمندم! جایِ دارو داغِ پنهان خورده ام هست تنها همدم تنهایی ام؛ تنها حسین(ع) خوب میداند چه زخم از نارفیقان خورده ام مثل اجدادم رسیده رزقم از دستِ حسین(ع) من فقط پایِ همین سفره ست که نان خورده ام از تکبّر دور و سر تا پا فقط آرامش اَند غبطه ها بر حالِ خوبِ اهلِ ایمان خورده ام هر شب جمعه کنارِ چایِ روضه سالهاست- حسرتِ جا ماندن از خیلِ شهیدان خورده ام! شاعر: مرضیه عاطفی محرم۱۴۰۴
هدایت شده از دلـتـنـگـ حــرم
پشتِ پا از هر کس و ناکس فراوان خورده ام شیشه ام که سنگ از دستِ رفیقان خورده ام تکّه تکّه از وجودم زیرِ پا افتاده است برگِ پاییزم که در دستِ خزان افتاده ام زخم ِ بازِ روی پشتم خود گواهی میدهد لحظه لحظه خنجر از یک نامسلمان خورده ام صفحه صفحه حرفهایم را نمیفهمد کسی یک کتابِ کهنه ی بسیار-باران-خورده ام کشتیِ فرسوده ام در پنجه ی گرداب ها دور از آرامش ِ ساحل به طوفان خورده ام اشک میریزم به حال ساده لوحیِ خودم بد هدر دادم جوانی را؛ به خسران خورده ام مجرمَم! آن مجرمی که قبلِ هر وعده غذا- کنجِ زندان سیلی از مأمورِ زندان خورده ام در خودم میریزم انواع غم ِ ناگفتنی دردمندم! جایِ دارو داغِ پنهان خورده ام هست تنها همدم تنهایی ام؛ تنها حسین(ع) خوب میداند چه زخم از نارفیقان خورده ام مثل اجدادم رسیده رزقم از دستِ حسین(ع) من فقط پایِ همین سفره ست که نان خورده ام از تکبّر دور و سر تا پا فقط آرامش اَند غبطه ها بر حالِ خوبِ اهلِ ایمان خورده ام هر شب جمعه کنارِ چایِ روضه سالهاست- حسرتِ جا ماندن از خیلِ شهیدان خورده ام! شاعر: مرضیه عاطفی محرم۱۴۰۴
زهر آنگونه اثر کرده به اعضای تنم لرزه افتاده در این لحظه تمام بدنم مَردُم این‌ رسم هواداری پیغمبر بود؟! من جگرگوشه پیغمبر خاتم، حسنم همسرم قاتل من شد به که گویم این غم؟! آری آنگونه غریبم که غریبِ وطنم خون شد آنگونه همه عمر دلم از غصه که برون می شود این لخته خون با سُخنم بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم خواب را بُرد ز چشمان من آن کوچه غم آنکه یک‌ عمر از آن غُصه نخوابیده، منم تیر بر پیکرِ من می زند امروز عدو هیچ غارت نشد امّا ز تنم پیرُهنم درد دارم ولی از داغ برادر گریم من خودم گریه کن کُشته خونین بدنم شاعر:عاصی خراسانی
میروی و هست ربّ العالمین همراهِ تو میرود موکب به موکب اهلِ دین همراهِ تو حضرت صاحب عزایی! جاده ها هم شاهدند هست همواره چه داغی آتشین همراهِ تو پرچمی با ذکرِ یا جدّاه داری رویِ دوش روضه هایِ بیهوا شد بهترین همراهِ تو میچکد از چشم هایت اشکِ خون در هر قدم میشود در این سفر عالم، حزین همراهِ تو میشدم منزل به منزل کاش با تو همسفر چونکه می آید أمیرالمؤمنین(ع) همراهِ تو حضرت زهرا(س) و پیغمبر(ص)،حسن(ع) با أنبیا باز هم عازم شده عرش ِ برین همراهِ تو پا به پایِ زائران و پا به پایِ آسمان لحظه لحظه راه می آید زمین همراهِ تو شک ندارم که شهیدان؛ با نوای یاحسین(ع) یک به یک هستند آری اولین همراهِ تو شرم دارم همقدم با تو شوم! چون میروند صف به صف از عالمانِ با یقین همراهِ تو چیست اِشکالَش اگر گریان بیاید تا حرم سائلی بی سرپناه و مستکین همراهِ تو؟! با لباسی خاک خورده، با عطش ، مثلِ خودت آرزو دارم بیایم اینچنین همراهِ تو راهی ام کن! دوست دارم از نجف تا کربلا- خسته و مضطر بیایم اربعین همراهِ تو! مرضیه عاطفی  
ما دلمون فقط به شما خوشه؛ بقیه رو بیخیال‌ صلی اللہ علیک یا ابا عبداللہ صلی اللہ علیک یا ابا عبداللہ صلی اللہ علیک و رحمہ اللہ و برکاتہ
-تحمل‌ِدلتنگی‌برای‌شما‌ دلِ‌بزرگ‌می‌خواهد‌که‌ما‌نداریم بیا‌و‌دلِ‌کوچک‌مارا‌بطلب:)!