این هفته برای تقویت زبان،
فیلم سینمایی mogli را دیدم.
حتمننننن ببینید
شاید این #دهمین بار است می بینمش د هربار نکته ای #تازه
فیلم، داستان طفلی است که پدرش را #ببر می خورد و کودک، پیش #گرگ ها بزرگ میشود. به حدی که رابطه عاطفی بینشان شکل می گیرد. و او رفتارش و .. کاملا #شبیه گرگها می شود.
اما همه حیوانات جنگل در کمین اویند که روزی شکارش کنند و اما گرگ ها #وفادارانه از او حمایت می کنند.
خلاصه روزی در روستای پدرش، همان انسان ها، او را در #قفس میکنند.
■■ از دیالوگ های ماندگار فیلم:
موگلی میخواهد از #قفس_انسان ازاد شود و به #جنگل_آزاد_حیوان رود؛ گرگ به موگلی که در قفس است میگوید:
□ اگر از قفس آزاد بشی،
باید در جنگل، برای ماندنت بجنگی!
بجنگی با زورگویانی همچون ببر!
□ آری!
در قفس زیستن ِآرام و بی چالش،
بهتر از زندگی در حیاط آزادی اما با نبرد است.
□ بدان!
آرامش در قفس است ولی آزادی با نبرد!
هرگز به هوای آزادی جنگل، قفس آرامش را نفروش!
@yahyajahangiri