84-Tasharofe Zakhme Seffeyn-mc.mp3
5.49M
#تشرف
#پیشنهاد_ویژه_دانلود
🔸زخم سرش خیلی عمیق بود.
میگفت: یادگاری جنگ صفّین است!
مردم مسخرهاش میکردند.
میگفتند:
دیوانه!
جنگ صفّین مال هزار سال پیش است!
تو کجا، صفّین کجا؟!
جوابش همیشه این بود:
من قصّهای دارم که شما نمیدانید.
امام زمان علیه السلام فرموده اینطور بگویم ...
@yakahfealhaseen
Tasharof Ali ebn mahziyar.mp3
13.31M
#تشرف جناب علی بن مهزیار اهوازی محضر #امام_زمان علیه السلام
#پیشنهاد_دانلود
https://eitaa.com/yakahfealhaseen
.
✅👈🏻یکی از طرقِ حلّ مشکلات و گرفتاری ها،
#خدمت 👈🏻 به امام زمان 🌤علیه السلام است👉🏻
#تشرف
مرحوم تولایی خراسانی
در سخنرانی خود در مسجدالنّبیّ قزوین،
در جمادی الاخری سال ۱۳۹۰قمری می گفت:
مرحوم شیخ صدوق مشکل سختی داشت.
شبی در عالم رؤيا، خودش را مسجدالحرام ديد.
در مسجدالحرام خودش را نزديک حجرالاسود ديد كه ايستاده است
و آن دعايی را می خواند که حجّاج در موقع طواف،
وقتي مُحاذی حجرالاسود می شوند می خوانند.
در حال خواندن آن دعا بود که
يک مرتبه متوجّه شد حضرت بقيه الله 🌤ارواحنافداه،
در مسجدالحرام تشريف دارند
و نزديک وی هستند.
👈🏻صدوق برای رفع گرفتاری اش به حضرت #متوسل شد.
حضرت به ايشان فرمودند:
"لِمَ لَا تُصَنِّفُ كِتَاباً فِي الْغَيْبَةِ حَتَّى تُكْفَى مَا قَدْ هَمَّكَ؟"
يعنی
"چرا در غيبت کتاب نمي نويسی
تا آنچه که تو را مهموم ساخته،
👈🏻برطرف شود❓"
صدوق عرض کرد:
"آقا من در عصرغيبت شماخيلی کتاب نوشته ام."
فرمودند: "نه! مُرادم اين نيست که چرا در عصر غيبت کتاب نمی نويسی؟
منظورم اين است که
👈🏻❓چرا در موضوع غيبت من 🌤
کتاب نمی نويسی 👈🏻بنويس
تا حل عقده و رفع مشکلت بشود."👉🏻 ✅
اين جا یک مطلبی بگويم.
من در اين باب،
بيشتر از اغلب شما #تجربيات و #آزمايشها دارم.
🤔👈🏻 هر وقت يک کاری مشکل
و عقده دار و گرهدار جلويم بيايد،
برای گشايش عقده آن و حل گره آن،
✅ من خدمتم را به امام زمان🌤 علیه السلام بيشتر می کنم.
بيشتر راجع به حضرت منبر می روم،
يا چيزهايی می نويسم،
يا گفتارهايی به افراد پير و جوان راجع به امام زمان علیه السلام می گويم.
خلاصه
عرض ارادت و مقدار خدمتم
را به مقدار همين معلومات شکسته بسته ناقصِ غير قابل ذکر
و همين بضاعت مزجات، زيادتر مي کنم.
همين که در اين باره شروع كردم به كار زيادتر، آن مشكل حل می شود.
اين را بدانيد!
اين از آزمايش های من است. 👉🏻
اين از تجربيّاتی است که
خودم بيش از ۵۰ مورد دارم
و رفقای زيادی هم دارم،
شايد بيش از هزار رفيق دارم
که به اين ها که گفته ام،
خيلی شان عمل کردند
و بعد آمده اند و از من اظهار تشکّر کردند که
✅👈🏻عجب راه حلّ عقده
و راه گره گشايی برای ما باز کرديد
به شما نیز ميی گويم؛
چون خير شما را می خواهم
و دلم می خواهد اين راهی را که رفته ام و رفته اند،
به شما آقايان بگويم.
يکی از طرق حلّ مشکلات
و گشايش عقده ها، خدمت کردن،
نصرت و ياری کردن امام زمان 🌤علیه السلام است.
نصرت و ياری اش، اقسام و انحاءِ متعددّی دارد
.
هرکس ازآن راهی که می تواند ياری
كند
بنده می توانم بيايم بالای #منبر
و چهار تا حديث
و شعر و روايت و فضيلت
و اين حرفها را بگويم.
آن آقا می تواند
#کتابی راجع به حضرت بنويسد.
آن آقای ديگر می تواند
#پول در راه آن حضرت خرج کند،
جلساتی به عنوان حضرت منعقد کند
و هر کسی به هر عنوانی که می تواند،
👈🏻#ياری_حضرت 🌤 👉🏻کند،
بزرگداشت حضرت را به خلق برساند.
از همان راهی که می تواند، شروع کند
به خدمت حضرت.
آقا، ارباب، گره گشايی اش می کند.
ما گفتيم و رفتيم، باقی اش بسته به امتحان و آزمايش خود شما است.
بله، شيخ صدوق از خواب بيدار شد و شروع کرد
به نوشتنِ کتاب مستطاب 👈🏻📚 "#کمال_الدين".
سر تا پای اين کتاب، مربوط به غيبت امام زمان روحی لهالفداه است.
هنوز کتاب را به پایان نبرده بود که مشکلش #حل شد.
🎤:سخنرانی های مسجد النّبیّ قزوین، جمادی الاخری، ۱۳۹۰ قمری، روز ششم
🌤" اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج "🌤
https://eitaa.com/yakahfealhaseen
❄️🔆❄️🔆❄️
🔆❄️🔆❄️
❄️🔆❄️
🔆❄️
❄️
#مظلومیت_امام_زمان_علیه_السلام
#تشرف
#مهدویت
❄️ مرحوم مشهدی حسن یزدی که از صالحین و منتظران حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوده است می گوید:
تقریبأ در سال ۱۳۵۰ شمسی یک روز صبح زود به کوه خلج ( کوهی در قسمت قبله مشهد) رفتم و آنجا مشغول زیارت خواندن و توسل به امام زمان علیه السلام شدم و حال خیلی خوبی داشتم و با آن حضرت مناجات می کردم و می گفتم :
❄️ آقاجان! ای کاش زودتر ظهور می کردید و من هم ظهور شما را درک می کردم. پس از توسل از کوه پایین آمدم و به منزل رفتم قدری استراحت کنم .
❄️ نمی دانم درعالم رویا بود یا در خواب و بیداری دیدم در همان مکان روی کوه خلج هستم و آقا و مولایم صاحب الزمان علیه السلام در حالی که دستهایشان را بر پشت گذاشته بودند، خیلی غریبانه و اندوهناک به طرف شهر مشهد نگاه می کردند. عمق نگاه حضرت مرا دیوانه کرده بود٬ چشم های زیبای او با من حرف می زد...
گفتم: آقاجان تشریف بیاورید داخل شهر( منظورم ظهور حضرت بود)
🌤 حضرت فرمودند:
«من در این شهر غریبم !»
گفتم : آقا! قربانتان بشوم٬
اگر کاری دارید من برای شما انجام دهم.
🌤فرمودند:
« ما کارگران ( شیعیان ) زیادی داریم،
ولی آنها حق ما را می خورند
و اکثرأ یک قدم برای ما برنمی دارند
و به یاد ما نیستند!!!»
❄️ در این لحظه به خود آمدم ؛
خود را در خانه دیدم
و در فراق آن امام مهربان و غریبم
بسیار اشک ریختم.
📚 ملاقات با امام عصر ص ۱۰۲
مطلع الفجر ص ۲۰۷
✅ سلامتی و تعجیل در فرج
امام زمان علیه السلام صلوات
https://eitaa.com/yakahfealhaseen