eitaa logo
یا كَهْفِ الْحَصِين
496 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
159 فایل
🍁هدف از تشکیل کانال افزایش معرفتمان نسبت به حضرت مهدی علیه السلام می باشد. 🍁نام کانال برگرفته از «صلوات شعبانیه» می باشد،که صفات اهل بیت علیهم السلام چنین بیان شده «... اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصِينِ...»
مشاهده در ایتا
دانلود
84-Tasharofe Zakhme Seffeyn-mc.mp3
5.49M
🔸زخم سرش خیلی عمیق بود. می‌گفت: یادگاری جنگ صفّین است! مردم مسخره‌اش می‌کردند. می‌گفتند: دیوانه! جنگ صفّین مال هزار سال پیش است! تو کجا، صفّین کجا؟! جوابش همیشه این بود: من قصّه‌ای دارم که شما نمی‌دانید. امام زمان علیه السلام فرموده اینطور بگویم ... @yakahfealhaseen
.‍ ✅👈🏻یکی از طرقِ حلّ مشکلات و گرفتاری ها،         👈🏻 به امام زمان 🌤علیه السلام است👉🏻  مرحوم تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجدالنّبیّ قزوین، در جمادی الاخری سال ۱۳۹۰قمری می گفت: مرحوم شیخ صدوق مشکل سختی داشت. شبی در عالم رؤيا، خودش را مسجدالحرام ديد. در مسجدالحرام خودش را نزديک حجرالاسود ديد كه ايستاده است و آن دعايی را می خواند که حجّاج در موقع طواف، وقتي مُحاذی حجرالاسود می شوند می ‌خوانند. در حال خواندن آن دعا بود که يک مرتبه متوجّه شد حضرت بقيه الله 🌤ارواحنافداه، در مسجدالحرام تشريف دارند و نزديک وی هستند. 👈🏻صدوق برای رفع گرفتاری ‌اش به حضرت شد. حضرت به ايشان فرمودند: "لِمَ‏ لَا تُصَنِّفُ‏ كِتَاباً فِي‏ الْغَيْبَةِ حَتَّى تُكْفَى مَا قَدْ هَمَّكَ؟" يعنی "چرا در غيبت کتاب نمي ‌نويسی تا آنچه که تو را مهموم ساخته، 👈🏻برطرف شود❓" صدوق عرض کرد: "آقا من در عصرغيبت شماخيلی کتاب نوشته ‌ام." فرمودند: "نه! مُرادم اين نيست که چرا در عصر غيبت کتاب نمی ‌نويسی؟ منظورم اين است که 👈🏻❓چرا در موضوع غيبت من 🌤 کتاب نمی نويسی 👈🏻بنويس تا حل عقده و رفع مشکلت بشود."👉🏻 ✅ اين جا یک مطلبی بگويم. من در اين باب، بيشتر از اغلب شما  و دارم. 🤔👈🏻 هر وقت يک کاری مشکل و عقده ‌دار و گره‌دار جلويم بيايد، برای گشايش عقده‌ آن و حل گره آن، ✅ من خدمتم را به امام زمان🌤 علیه السلام بيشتر می ‌کنم. بيشتر راجع به حضرت منبر می ‌روم، يا چيزهايی می ‌نويسم، يا گفتارهايی به افراد پير و جوان راجع به امام زمان علیه السلام می ‌گويم. خلاصه عرض ارادت و مقدار خدمتم را به مقدار همين معلومات شکسته بسته‌ ناقصِ غير قابل ذکر و همين بضاعت مزجات، زيادتر مي ‌کنم. همين که در اين باره شروع كردم به كار زيادتر، آن مشكل حل می شود. اين را بدانيد! اين از آزمايش ‌های من است‌. 👉🏻 اين از تجربيّاتی است که خودم بيش از ۵۰ مورد دارم و رفقای زيادی هم دارم، شايد بيش از هزار رفيق دارم که به اين ‌ها که گفته‌ ام، خيلی ‌شان عمل کردند و بعد آمده ‌اند و از من اظهار تشکّر کردند که ✅👈🏻عجب راه حلّ عقده و راه گره ‌گشايی برای ما باز کرديد به شما نیز ميی گويم؛ چون خير شما را می خواهم و دلم می ‌خواهد اين راهی را که رفته ‌ام و رفته ‌اند، به شما آقايان بگويم. يکی از طرق حلّ مشکلات و گشايش عقده‌ ها، خدمت کردن، نصرت و ياری کردن امام زمان 🌤علیه السلام است. نصرت و ياری ‌اش، اقسام و انحاءِ متعددّی دارد . هرکس ازآن راهی که می تواند ياری كند بنده می ‌توانم بيايم بالای و چهار تا حديث و شعر و روايت و فضيلت و اين حرف‌ها را بگويم. آن آقا می تواند راجع به حضرت بنويسد. آن آقای ديگر می ‌تواند در راه آن حضرت خرج کند، جلساتی به عنوان حضرت منعقد کند و هر کسی به هر عنوانی که می تواند، 👈🏻 🌤 👉🏻کند، بزرگداشت حضرت را به خلق برساند. از همان راهی که می تواند، شروع کند به خدمت حضرت. آقا، ارباب، گره‌ گشايی ‌اش می کند. ما گفتيم و رفتيم، باقی ‌اش بسته به امتحان و آزمايش خود شما است. بله، شيخ صدوق از خواب بيدار شد و شروع کرد به نوشتنِ کتاب مستطاب 👈🏻📚 "". سر تا پای اين کتاب، مربوط به غيبت امام زمان روحی له‌الفداه است. هنوز کتاب را به پایان نبرده بود که مشکلش  شد. 🎤:سخنرانی های مسجد النّبیّ قزوین، جمادی الاخری، ۱۳۹۰ قمری، روز ششم 🌤" اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج  "🌤 https://eitaa.com/yakahfealhaseen
‍ ❄️🔆❄️🔆❄️ 🔆❄️🔆❄️ ❄️🔆❄️ 🔆❄️ ❄️ ❄️ مرحوم مشهدی حسن یزدی که از صالحین و منتظران حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوده است می گوید: تقریبأ در سال ۱۳۵۰ شمسی یک روز صبح زود به کوه خلج ( کوهی در قسمت قبله مشهد) رفتم و آنجا مشغول زیارت خواندن و توسل به امام زمان علیه السلام شدم و حال خیلی خوبی داشتم و با آن حضرت مناجات می کردم‌ و می گفتم : ❄️ آقاجان! ای کاش زودتر ظهور می کردید و من هم ظهور شما را درک می کردم. پس از توسل از کوه پایین آمدم و به منزل رفتم قدری استراحت کنم . ❄️ نمی دانم درعالم رویا بود یا در خواب و بیداری دیدم در همان مکان روی کوه خلج هستم و آقا و مولایم صاحب الزمان علیه السلام در حالی که دستهایشان را بر پشت گذاشته بودند، خیلی غریبانه و اندوهناک به طرف شهر مشهد نگاه می کردند. عمق نگاه حضرت مرا دیوانه کرده بود٬ چشم های زیبای او با من حرف می زد... گفتم: آقاجان تشریف بیاورید داخل شهر( منظورم ظهور حضرت بود) 🌤 حضرت فرمودند: «من در این شهر غریبم !» گفتم : آقا! قربانتان بشوم٬ اگر کاری دارید من برای شما انجام دهم. 🌤فرمودند: « ما کارگران ( شیعیان ) زیادی داریم، ولی آنها حق ما را می خورند و اکثرأ یک قدم برای ما برنمی دارند و به یاد ما نیستند!!!» ❄️ در این لحظه به خود آمدم ؛ خود را در خانه دیدم و در فراق آن امام مهربان و غریبم بسیار اشک ریختم. 📚 ملاقات با امام عصر ص ۱۰۲ مطلع الفجر  ص ۲۰۷ ✅ سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام صلوات https://eitaa.com/yakahfealhaseen