eitaa logo
پیش به سوی ظهور
9.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
5 فایل
🌺اللهم عجل الولیک الفرج🌺 #‌مذهبی_‌فرهنگی_‌بصیرتی ارتباط بامدیر ✅انتقاد_‌پیشنهاد ✅ارسال مطالب ✅تبادل @reza133z تاریخ تأسیس کانال۹۶/۱۰/۲۲ کانال دوم ما ( #بصیرت_بیداری ) حتما عضو شوید { @basirat21 }
مشاهده در ایتا
دانلود
💢🕊🕊🕊🌸🌸🌸💢 ✅ 💐معجزات حضرت مهدی(عج)💐 💢تشرف مرد روستایی و فتوای شیخ مفید💢 ❇ در زمان شیخ رحمه اللّه، شخصی از روستایی به خدمت ایشان رسید و سؤال کرد: زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است، آیا باید شکمِ زن را شکافت و طفل را بیرون آورد یا به همان حالت او را دفن کنیم؟ 💢شیخ فرمود: با همان حمل، زن را دفن کنید. آن مرد برگشت ولی متوجّه شد سواری از پشت سر می‌تازد و می‌آید، وقتی نزدیک او رسید گفت: «ای مرد، شیخ مفید می‌گوید، شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید، بعد او را دفن کنید.» مرد روستایی همین کار را کرد. پس از مدّتی ماجرای آن سوار را برای شیخ نقل کردند، ایشان فرمود: من کسی را نفرستاده بودم، معلوم است آن شخص حضرت ( عجّل اللّه فرجه) بوده‌اند. حال که ما در احکام شرعی اشتباه می‌کنیم همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم. لذا دَرِ خانهٔ خود را بست و بیرون نیامد. امّا از ناحیهٔ مقدّسهٔ حضرت صاحب الأمر (علیه‌السّلام) توقیعی برای شیخ صادر شد که: «بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.» با صدور این توقیع، شیخ مفید بار دیگر به مسند فتوا نشست. 🕊🕊 🌸💠اَللّهمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠🌸 📚: نجات یافتگان امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه‌الشّریف از زبان مرحوم کافی، ص 90 و 91؛ سی دی سخنرانی مرحوم کافی، خورشید آل یاسین 7، شیفتگان حضرت مهدی علیه‌السّلام، ج 2، ص 120 🌷⚜🕊⚜🕊⚜🕊⚜🕊⚜🌷 🆔 @yamahdi313z 👈🌸
₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪ 🔻 🔻 🔹 مردِ صابون بود، نه مردِ صاحب‌الزمان(عج)! 🔰 دکان‌دار بود. سدر و کافور و صابون و عطر و... می‌فروخت. مدت‌ها بود که در زندگی‌اش یک جریانی پیدا کرده بود که به تاب‌وتبش انداخته بود. تا اینکه آن روز متوجه شد دو نفری که در مغازه‌اش هستند، راه ارتباطی به حضرت دارند. به التماس افتاد برای همراهی با آن‌ها. با اصرار، همراهشان شد. رسیدند به رودخانه‌ای پرآب که آن دو راحت پا بر آب گذاشتند. ماند او حیران و ترسان. گفتندش: 🛑 نام امام را ببر و بگذر. نام امام را برد و پا بر آب گذاشت. میان راه، باران گرفت و مرد از خیال امام بیرون آمد و دل‌نگران صابون‌هایش شد که زیر باران مانده بود. رویش به سمت امام بود و دل و فکرش رفت روی پشت بام؛ پیش صابون‌ها؛ که پایش در آب فرو رفت... 👈 از دیار و یاد یار جا ماند و به قول آن عزیز: مردِ صابون بود، نه مردِ ! 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۴۸ 👤 ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ₪◤~~~~~☆♥☆~~~~~◥₪ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2