eitaa logo
مـَـــســیــرِ ظُهـــور
1.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
30.3هزار ویدیو
187 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 یک سیدی بود که خیلی صادق بود و مرحوم آقای شیخ حسنعلی نخودکی را دیده بود و اهل اطراف زفرهٔ اصفهان بود که مرحوم آقای شیخ حسنعلی هم برای همان محل بود و از یک آبادی بودند و چیزهایی را دیده بود. 🔸 می‌گفت که من یک روز در همان آبادی بیرون آمدم، دیدم که مردم می‌روند و می‌آیند. گفتم: چه خبر است؟ گفتند: فلانی را مار نیش زده است. فلانی چه کسی بود؟ برادر آقای شیخ حسنعلی بود. 🔹 یک برادری داشت، اینجا زندگی می‌کردند. مار زده بود و به خودش می‌پیچید و می‌گفت که فأذاً (ناگهان) دیدیم که مرحوم آقای شیخ حسنعلی سوار بر الاغ است و می‌آید. ایشان مشهد بود. این‌جا کجا؟ چه‌طور آمده؟ 🔸 گفت:‌ جلوی باغ آمد و دید مردم می‌آیند و می‌روند. گفتند: آقا برادر شما را مار نیش زده است. گفت: عقب بروید. گفت: مار به کدام سمت رفت؟ گفتند: به سمت این دیوار و سوراخ رفت. 🔹 آن‌جا ایستاد و گفت: بیا بیرون. مار آمد بیرون و دمش را گرفت و گفت: از این‌طرف برو و از باغ بیرون برو. و بعد هم برادرش را از این مشکل نجات داده بود خود آن سید این‌ها را دیده بود. حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ‌ ‌ ‌ ‌