eitaa logo
⛅Emammahdi❤️
123 دنبال‌کننده
5هزار عکس
633 ویدیو
60 فایل
﷽ 🌺 السلام عليك يا صاحب الزمان تا نیایی گره از کار بشر وانشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 کپی آزاد 🙏 ارتباط با ادمین @alajl14
مشاهده در ایتا
دانلود
⛅Emammahdi❤️
🌴استدعای خدمتگزاری حضرت صاحب الزمان (عج)🌴 داستان 11 🌷ابراهیم بن محمدبن مهران روایت میکند که: جمعی ا
🍀استدعای کفن از حضرت مهدی (عج)🍀 داستان 12 عیسی بن نصر روایت میکند که: " علی بن زیاد ضمیری، نامه ای به همراه اموال برای حضرت (مهدی"عج") ارسال داشته بود و از ملازمان آن آستان ملائک آشیان ، استدعای کفن نموده بود. نامه ای به او دادند به این مظمون که " اکنون تو به کفن نیازی نداری ، چون تو به سن هشتاد سالگی برسی در آن وقت به کفن احتیاج داری. ان شاءالله تعالی در آن وقت آن چه را که طلبیدی ، ارسال خواهد شد. " چون عُمر علی بن زیاد ، به هشتاد سال رسید ، شخصی از ملازمان حضرت صاحب ، کفنی به او داد و بعد از رسیدن کفن ، علی به رحمت ایزدی پیوست. 📚: اصول کافی ج ۱ص۵۲۴
      ❤️❤️       بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
مهدی جان (عج) ای فصل فصل ظهور تـــــو ای غائب از نظر!...
Tarjoman 3.m4a
9.91M
🌤 شرح زيارت آل ياسين 🌤 🔸 قسمت سوم: مقدمه ٣ 🎤 دكتر عليرضا هزار ⏰ ١٠ دقيقه 🖌 آنچه در اين بخش مى شنويم: ✨ در اينجا إذا ظرف زمان است اما متضمّن معناى شرط هم هست و اينگونه معنا مى شود: ✨ توجه كردن اراده مى خواهد، يعنى: ✨ توجه يك وسيله و سببى مى خواهد، يعنى: ✨ در اين عالم آنچه كه بايد سبب توجه قرار بگيرد: ✨ از كارهاى شيطان اينست كه... ✨ توجه دو جهت دارد:
⛅Emammahdi❤️
🍀قصد دستگیری حضرت مهدی"عج" و افتادن در آب🍀 داستان 10 رشیق روایت میکند که: وقتی معتضد ملعون به من و
🍀 شفای پای اسماعیل بن حسن توسط حضرت قائم 🍀 داستان 13 صاحب کشف النعمه گوید که این حکایت را من از برادران صحیح القول شنیدم و آن کسی را که این ماجرا برایش اتفاق افتاده بود را ندیدم. اما چون در وقوع این حکایت شک ندارم، نقل میکنم.: در عهد منتصر عباسی، شخصی به نام اسماعیل بن حسن، از دهی به نام هرقل و از توابع حله بود و در ران چپ او به مقدار یک مشت انسان (زخمی) که آن را ثوثه میگویند به وجود آمد و در هر فصل بهار می ترکید و از آن خون و چرک بیرون می آمد و درد آن او را از هر کاری باز می داشت و برای نماز خواندن هم مشکل داشت. وقتی به حله آمد و به خدمت رضیّ الدین علی بن طاووس رفت، از آن مرض شکایت نمود و سید رضی جراحان حله را طلبید. جراحان بعد از دیدن زخم گفتند: این ثوثه بر بالای رگ اکحل برآمده است و علاج آن تنها منحصر به بریدن است و اگر آن را ببریم، احتمال دارد رگ هم بریده شود و اگر رگ قطع شود، اسماعیل می میرد و علاج این بیماری خطر بزرگی دارد و ما آن را انجام نمی دهیم. سید رضی به اسماعیل فرمود: من به بغداد خواهم رفت، صبر کن تو را نیز همراه ببرم تا به اطبّاء و جراحان بغداد هم تو را نشان دهم ، شاید اطلاع آنها بیشتر باشد و بتوانند درد تو را معالجه کنند. چون سید رضی الدین به بغداد آمد ، اطباء و جراحان بغداد را طلبید. همهء آنها بعد از دیدن زخم او همان تشخیص را دادند و همان عذر را آوردند. اسماعیل از شنیدن این سخنان بسیار متألم شد و سید رضی به او گفت: حقتعالی نماز تو را با وجود این نجاست که به آن آلوده ای، می پذیرد و صبر کردن بر این درد بی اجر و ثواب نیست. اسماعیل گفت: حال که چنین است، من برای زیارت به سامره می روم و به ائمهء هدی علیهم السلام استغاثه می برم. پس راهی سامره شد. صاحب کشف النعمه گوید که: من از پسرش شنیدم که اسماعیل تعریف نموده است، هنگامی که به آن شهر منور (سامرا) رسیدم و زیارت امامین همامین، امام علی النقی (ع) و امام حسن عسکری (ع) را به جای آوردم، به سردابه رفتم و شب در آن جا به حقتعالی بسیار التماس کردم و نالیدم و به حضرت صاحب الامر علیه السلام استغاثه بردم، و صبح به طرف دجله رفته و لباس شستم و غسل زیارت کردم و کوزه ای را پر آب کرده و راهی آن شهر مقدس شدم، تا بار دیگر زیارت کنم. هنوز به قلعه نرسیده بودم که دیدم چهار سوار می آیند. چون در حوالی جمعی از شرفا منزل داشتند، گمان کردم که مگر از آنها باشند، چون به من رسیدند، دیدم که دو جوان شمشیر بسته اند، یکی از آنها ریش و سبیلی مرتب داشت و دیگری پیری بود با وضعی پاکیزه و نیزه ای در دست داشت. جوان دیگر شمشیری حمایل کرده و فرجی*(* خرقه، جامه ای ردا مانند که بر روی جامه های دیگر بر تن کنند.) بر بالای آن پوشیده و نیزه ای در دست داشت. پس آن پیر در سمت راست آن فرجی پوش قرار گرفت و ته نیزه را بر زمین گذاشت و آن دو جوان در طرف چپ ایستادند، و صاحب فرجی در میان راه مانده و به من سلام کردند. چون جواب سلام دادم، فرجی پوش فرمود: فردا روانه می شوی؟ گفتم: بلی ، فرمود: پیش بیا تا ببینم که چه چیز تو را آزار می دهد. به خاطرم رسید که اهل صحرا از نجاست دوری نمی کنند، من غسل کرده و لباسم را آب کشیده ام و لباس هنوز خیس است، پس اگر دستش به من نرسد بهتر است. در این فکر بودم که خم شد و مرا به طرف خود کشید و دست مبارکش را بر آن جراحت گذاشت و فشار داد به طوری که درد گرفت. بعد از آن بلند شد و بر زین قرار گرفت و گفت: افلحت یا اسماعیل ، من گفتم: افلحت و افلحتم و در تعجب بودم که او نام مرا از کجا می داند و باز همان شیخ به من گفت: خلاص شدی و رستگاری یافتی. سپس گفت: این فرجی پوش حضرت امام علیه السلام است. من ران و رکاب او را بوسیدم. امام راهی شد و من در رکابش می رفتم و گریه میکردم. به من فرمود: برگرد ، من گفتم:هرگز از تو جدا نمی شوم. باز فرمود: برگرد ، مصلحت تو در برگشتن است ؛ و من همان پاسخ را دادم. آن شیخ گفت: ای اسماعیل ، خجالت نمی کشی ، امام دوبار فرمود که برگرد و تو بر خلاف حرف امام عمل می کنی؟ این حرف در من اثر کرد ، ایستادم ، چون چند قدم دور شدند ، حضرت به من فرمود: هنگامی که به بغداد برسی ، منتصر تو را خواهد طلبید و به تو عطائی خواهد کرد ، از او چیزی قبول نکن و به فرزند ما رضی بگو که چیزی در مورد تو به علی بن عوض بنویسد که من به او سفارش می کنم که هر چه تو بخواهی ، به تو بدهد. من در همان جا ایستاده بودم که از نظر من غایب شد و من بسیار تأسف خورده و ساعتی همان جا نشستم و بعد از آن به شهر برگشتم. مردم شهر وقتی مرا دیدند، گفتند: حالت چطور است؟ چرا این طور دگرگون شده ای، دردی داری؟ گفتم: نه ، گفتند: با کسی دعوا و نزاعی کرده ای؟ گفتم: نه ، اما به من بگوئید که این سواران را که از این جا گذشتند، دیدید؟ گفتند ، شاید که ایشان از شرفا باشند. گفتم: از شرفا نبودند، بلکه حضرت امام علیه السلام بود. پرسیدند: کدام یک !،
      ❤️❤️       بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
•°~🌱🌸 ❣السلام علیک یا صاحب الزمان ای بهترین بهانہ خلقت ظہور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن آقا بیا و با قدمی گرم و مہربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن صبر و قرار رفته ز دلہای عاشقان با دسٺ عشق آتش دل را صبۅر کن 💙
Tarjoman-4.mp3
10.09M
🌤 شرح زيارت آل ياسين 🌤 🔸 قسمت چهارم: مقدمه ٤ 🎤 دكتر عليرضا هزار ⏰ ١٠ دقيقه 🖌 آنچه در اين بخش مى شنويم: ✨ ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام سببيت دارد، اما يك مسأله رفيع تر هم هست: ✨ جمله بسيار مهمى در زيارت جامعه كبيره در اين معنا آمده: " وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکمْ " و اين طريق انحصار است نه پيشنهاد! به ديگر سخن: ✨ فضاى معرفتى توحيدى كه از اهل بيت عليهم السلام مى آموزيم اينگونه است كه: ✨نکاتی که از كلمه الينا در فرمايش حجت خدا عليه السلام مى فهميم
⛅Emammahdi❤️
🍀 شفای پای اسماعیل بن حسن توسط حضرت قائم 🍀 داستان 13 صاحب کشف النعمه گوید که این حکایت را من از برا
🍀اطلاع حضرت از پولهای ارسالی🍀 داستان 14 جعفربن همدان گوید که: محمدبن شادان ، چهارصد و هشتاد درهم نزد من گذاشته بود که من آن مبلغ را به وسیله ی شخصی به خدمت حضرت صاحب الزمان علیه السلام بفرستم. من با خود گفتم: از پانصد درهم، بیست درهم کمتر است، پس از مال خود بیست درهم به آن اضافه نمودم و پانصد درهم را به خدمت محمدبن احمد قمی فرستادم و منتظر بودم که نامه ی رسیدن آن مبلغ به من برسد و اطمینان قلب حاصل گردد. روزی شخصی به مجلس من آمد و گفت: من از طرف محمدبن احمد قمی ، نامه ای برای تو دارم. نامه را خواندم ، نامه ی حضرت صاحب الامر علیه السلام بود که محمدبن احمد قمی فرستاده بود ، به این مضمون که پانصد درهم که بیست درهم آن از مال تو بود ، واصل شد. 📚:کمال الدین ؛ صدوق؛ ج۲ص۵۰۹
      ❤️❤️       بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم