eitaa logo
Emammahdi
113 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
641 ویدیو
60 فایل
﷽ 🌺 السلام عليك يا صاحب الزمان تا نیایی گره از کار بشر وانشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 کپی آزاد 🙏 ارتباط با ادمین @alajl14
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ داستان تشرف ✅ 🔴🔴 تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج) 🔴🔴 ✅ امروزه در اکثر تشرفاتی که به محضر امام عصر (عج) نقل میشود صحبت از تشرفات آقایان است و هیچ صحبتی از تشرفات بانوان نقل نمی شود گویا هیچ خانمی تا کنون موفق به تشرف نشده است لذا تصمیم به نقل این داستان گرفتیم و در پست بعد کتابی در این زمینه را معرفی میکنیم.✅ 🔴 فاضل جليل ، سيد على اصغر شهرستانى (ره)، فرزند عالم ربانى سيد محمد تقى شهرستانى ساكن كربلا ، فرمود: پـدر مـرحـومم به همراه والده و اخوى ها به قصد زيارت عسكريين (ع) به طرف سامرابراه افتادند. والـده با طفل شيرخواره اى كه داشت در يك طرف كجاوه بود. در طرف ديگر اخوى ام ، مرحوم آقا سيد على ، و دو طفل ديگر از اخوى هايم بودند و ابوى هم بابقيه زوار در مسير متفرق بودند. به سه فـرسخى سامرا كه رسيدند، حيوانى كه كجاوه والده و اخوى ها بر آن بود، از رفتن واماند و از قافله عقب افتاد، تا آن كه كم كم ازحركت ايستاد. مكارى پشت سر ايشان راه مى رفت و وقتى ديد كه آن حـيـوان ايـسـتـاد، بـه شدت مضطرب شد، چون در آن زمانها راه مخوف بود، لذا نزد والده آمد و گـفـت :اى عـلـويه حيوان وامانده و راه مخوف است . به اجداد طاهرينت متوسل شو, كه رهايى از دست دزدها جز با توسل به ائمه طاهرين (ع) امكان پذير نيست . وقتى والده اين مطلب را شنيد, جزع و فزع نمود و به اجداد طاهرينش (ع) استغاثه كرد. در آن بـين كه مشغول استغاثه بود, ناگاه سيدى نورانى كه آثار ابهت و جلال در وى ظاهر بود, از بـين تپه ها و بيابان با لباسهاى سفيد فاخرى كه در بر داشت , نمودار شد وبه آن حيوانى كه كجاوه بر آن بود, نظر تندى نمود و بعد به ايشان تبسمى فرمود وهمان جا هم غايب شد. ناگاه آن حيوان كه ناتوان و از راه رفتن باز مانده بود, مثل آن كه دو بال درآورده باشد, با سرعت زيادى براه افتاد و خـيـلـى زود و قـبـل از آن كـه زوار به آن جا برسند به سامرا وارد شد و در مسير هم از كنار قافله نگذشته بود. در سـامـرا بـه خـانه اى كه پسر عموى ما, حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى منزل نموده بود, وارد شدند و قبل از ورود زوار به سامرا به زيارت مشرف شده بودند. پسرعموى ما وقتى ديد والده قبل از زوار وارد شده , تعجب نموده و گفته بود: چطور شما قبل از زوار و پيش از قافله , آن هم به تنهايى وارد شديد! مـرحـوم پـدرم با زوار مدتى بعد از آنها رسيدند و به شدت نگران بودند وقتى با والده روبرو شدند بسيار تعجب نمودند و همگى از اين معجزه روشن , مسرور گشتند. 📚منبع: کتاب بركات حضرت ولی عصر (خلاصه العبقری الحسان) جلد 1، ص 121 ✅ داستانهای تشرف ادامه دارد....✅ 🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓 📡هدف تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @emammontazar_313
✅ داستان تشرف ✅ 🔴🔴 تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج) 🔴🔴 ✅ امروزه در اکثر تشرفاتی که به محضر امام عصر (عج) نقل میشود صحبت از تشرفات آقایان است و هیچ صحبتی از تشرفات بانوان نقل نمی شود گویا هیچ خانمی تا کنون موفق به تشرف نشده است لذا تصمیم به نقل این داستان گرفتیم و در پست بعد کتابی در این زمینه را معرفی میکنیم.✅ 🔴 فاضل جليل ، سيد على اصغر شهرستانى (ره)، فرزند عالم ربانى سيد محمد تقى شهرستانى ساكن كربلا ، فرمود: پـدر مـرحـومم به همراه والده و اخوى ها به قصد زيارت عسكريين (ع) به طرف سامرابراه افتادند. والـده با طفل شيرخواره اى كه داشت در يك طرف كجاوه بود. در طرف ديگر اخوى ام ، مرحوم آقا سيد على ، و دو طفل ديگر از اخوى هايم بودند و ابوى هم بابقيه زوار در مسير متفرق بودند. به سه فـرسخى سامرا كه رسيدند، حيوانى كه كجاوه والده و اخوى ها بر آن بود، از رفتن واماند و از قافله عقب افتاد، تا آن كه كم كم ازحركت ايستاد. مكارى پشت سر ايشان راه مى رفت و وقتى ديد كه آن حـيـوان ايـسـتـاد، بـه شدت مضطرب شد، چون در آن زمانها راه مخوف بود، لذا نزد والده آمد و گـفـت :اى عـلـويه حيوان وامانده و راه مخوف است . به اجداد طاهرينت متوسل شو, كه رهايى از دست دزدها جز با توسل به ائمه طاهرين (ع) امكان پذير نيست . وقتى والده اين مطلب را شنيد, جزع و فزع نمود و به اجداد طاهرينش (ع) استغاثه كرد. در آن بـين كه مشغول استغاثه بود, ناگاه سيدى نورانى كه آثار ابهت و جلال در وى ظاهر بود, از بـين تپه ها و بيابان با لباسهاى سفيد فاخرى كه در بر داشت , نمودار شد وبه آن حيوانى كه كجاوه بر آن بود, نظر تندى نمود و بعد به ايشان تبسمى فرمود وهمان جا هم غايب شد. ناگاه آن حيوان كه ناتوان و از راه رفتن باز مانده بود, مثل آن كه دو بال درآورده باشد, با سرعت زيادى براه افتاد و خـيـلـى زود و قـبـل از آن كـه زوار به آن جا برسند به سامرا وارد شد و در مسير هم از كنار قافله نگذشته بود. در سـامـرا بـه خـانه اى كه پسر عموى ما, حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى منزل نموده بود, وارد شدند و قبل از ورود زوار به سامرا به زيارت مشرف شده بودند. پسرعموى ما وقتى ديد والده قبل از زوار وارد شده , تعجب نموده و گفته بود: چطور شما قبل از زوار و پيش از قافله , آن هم به تنهايى وارد شديد! مـرحـوم پـدرم با زوار مدتى بعد از آنها رسيدند و به شدت نگران بودند وقتى با والده روبرو شدند بسيار تعجب نمودند و همگى از اين معجزه روشن , مسرور گشتند. 📚منبع: کتاب بركات حضرت ولی عصر (خلاصه العبقری الحسان) جلد 1، ص 121 ✅ داستانهای تشرف ادامه دارد....✅ 🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓 📡هدف تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 @emammontazar_313