eitaa logo
⛅Emammahdi❤️
124 دنبال‌کننده
5هزار عکس
632 ویدیو
60 فایل
﷽ 🌺 السلام عليك يا صاحب الزمان تا نیایی گره از کار بشر وانشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 کپی آزاد 🙏 ارتباط با ادمین @alajl14
مشاهده در ایتا
دانلود
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه! از جمعه بی تو گله داریم آقا 🍂🍁🍁 من شب جمعه قرار تو دلم می‌خواهد صبح فرداش کنار تو دلم می‌خواهد 🍁🍂🍂 به خدا منتظر آمدنت می‌مانیم پای این عشق، اویس قرن‌ات می‌مانیم 🍁🍂🍂 تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد 🍂🍁🍁 تا به اندازه شمعی که ز سر می‌سوزد پر پروانه به امید سحر می‌سوزد 🍂🍁🍂 خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم 🍁🍂🍂  @emammontazar_313
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه! از جمعه بی تو گله داریم آقا 🍂🍁🍁 من شب جمعه قرار تو دلم می‌خواهد صبح فرداش کنار تو دلم می‌خواهد 🍁🍂🍂 به خدا منتظر آمدنت می‌مانیم پای این عشق، اویس قرن‌ات می‌مانیم 🍁🍂🍂 تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد 🍂🍁🍁 تا به اندازه شمعی که ز سر می‌سوزد پر پروانه به امید سحر می‌سوزد 🍂🍁🍂 خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم 🍁🍂🍂  @emammontazar_313
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه! از جمعه بی تو گله داریم آقا 🍂🍁🍁 من شب جمعه قرار تو دلم می‌خواهد صبح فرداش کنار تو دلم می‌خواهد 🍁🍂🍂 به خدا منتظر آمدنت می‌مانیم پای این عشق، اویس قرن‌ات می‌مانیم 🍁🍂🍂 تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد 🍂🍁🍁 تا به اندازه شمعی که ز سر می‌سوزد پر پروانه به امید سحر می‌سوزد 🍂🍁🍂 خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم 🍁🍂🍂 @‌yamahdialajal12
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه! از جمعه بی تو گله داریم آقا 🍂🍁🍁 من شب جمعه قرار تو دلم می‌خواهد صبح فرداش کنار تو دلم می‌خواهد 🍁🍂🍂 به خدا منتظر آمدنت می‌مانیم پای این عشق، اویس قرن‌ات می‌مانیم 🍁🍂🍂 تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد 🍂🍁🍁 تا به اندازه شمعی که ز سر می‌سوزد پر پروانه به امید سحر می‌سوزد 🍂🍁🍂 خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم 🍁🍂🍂  @yamahdialajal12
خواهد آمد ای دل دیوانه‌ام او که نامش با لبانم آشناست من گل نرگس برایش چیده ام باورم کن خواهد آمد، باوفاست امشب از فرط جنون در سینه دل یکنفس تا صبح هو هو میکند آخر این دل، این دل بی طاقتم دست احساس مرا رو میکند نذر کردم لحظه‌ی تنگ غروب نذر، یک شب اشک نیلی ریختن بر سر هر کوچه‌ی شهر خیال شب چراغی از نگاه آویختن باز می‌سایم نگاهم را به راه خیره بر دروازه‌های نیمه باز گام‌ها فرسوده‌ام در کوچه‌ها کوچه‌های خاکی دور و دراز بی‌قرارم، ناشکیبم، مست مست امشب از یاد تو لبریزم بیا آه می‌خواهم که قبل از مرگ خویش دست بر دامانت آویزم بیا خواهد آمد ای دل دیوانه‌ام او که نامش با لبانم آشناست من گل نرگس برایش چیده‌ام باورم کن خواهد آمد، باوفاست مژده پاکدشت @yamahdialajal12
بیا که آینه‌ی روزگار زنگاری است بیا که زخم زبان‌های دوستان کاری است به انتظار نشستن در این زمانه‌ی یأس برای منتظران چاره نیست ناچاری است به ما مخند اگر شعرهای ساده‌ی ما قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است چه قاب‌ها و چه تندیس‌های زرینی گرفته ایم به نامت که کنج انباری است نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم تمام سال اگر کارمان عزاداری است نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند که کار منتظرانت همیشه بیداری است به قول خواجه‌ی ما در هوای طره‌ی تو «چه جای دم زدن نافه‌های تاتاری است» سعید بیابانکی @yamahdialajal12
گمان کنم که زمانش رسیده برگردی به ساحت شب قدر ای سپیده برگردی هزار بیت فرج نذر می‌کنم شاید به دفتر غزلم ای قصیده برگردی زمان آن نرسیده کرامتی بکنی قدم به خانه گذاری به دیده برگردی؟ مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی به شهر سبز ترین آفریده برگردی گمان کنم که زمانش...گمان کنم حالا که پلک شاعری من پریده برگردی نگاه کن! به خدا بی تو زندگی تنهاست قبول کن که زمانش رسیده برگردی نغمه مستشار نظامی @yamahdialajal12
خزان ز راه می‌رسد، جوانه پیر می‌شود نَفَس چه زود می‌رود، بیا که دیر می‌شود شب است و باد می‌وزد، چگونه صبح می‌کنی؟ دلم چه شور می‌زند؛ به غم اسیر می‌شود چه راه‌ها که بی عبور تو غبار می‌خورد چه دشت‌ها که بی حضور تو کویر می‌شود همیشه در تخیلم ز شوقِ وصل، خُرّمم نگو ز هجر با دلم، بهانه گیر می‌شود اگر نیایی ای بهار آرزوی فاطمه مرام تازیانه خدشه ناپذیر می‌شود که گفت زود می‌رسی؟ «چه دیر زود می‌شود» نَفَس نمانده زود باش! بیا که دیر می‌شود... حسین بیاتانی @yamahdialajal12
کجا برده ای، رفته زکنعان من خسته و وامانده ام، ای سروسامان من رفتی و در قرب حق میوه طوبی شدی پای درت مانده ام، ای گُل پنهان من سوخت دلم در کویر از غم دیدار تو بارشی آغاز کن، ای همه باران من رفت پرستوی عشق، دیده به راهم هنوز تا که کجا بیندت، دیده گریان من لیلامقیمی @yamahdialajal12
اگر چه روز من و روزگار می گذرد دلم خوش است که با یاد یار می گذرد چه قدر خاطره انگیز و شاد رؤیایی است قطارعمر که در انتظار می گذرد به ناگهان یک لحظه عبورسپید خیال می کنم آن تک سوار می گذرد کسی که آمدنی بود و هست، می آید بدین امید، زمستان، بهار می گذرد نشسته ایم به راهی که از بهشت امید نسیم رحمت پروردگار می گذرد به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرم دوباره زیستنم زین قرار می گذرد محمد تقی جمالی @yamahdialajal12
نسیم کوچه های دِه، کجایی؟ دلِ ما را گرفته مِه کجایی؟ تو مثل جنگل روشن، زلالی تو مثل صبحِ سرشارِ شمالی به راهت، چشم ما، فانوس جاده بیا ای مثل باران، پاک و ساده شبِ دریا، پُر از اندیشه توست جهان سبز از نسیم بیشه توست نگاهِ چشمه از شوق تو لب ریز هوای باغِ چشمانت دل انگیز جدا از تو نگاهی سرد داریم به باغ سینه برگی زرد داریم حضورت اتفاق سبز باغ است و آغوش زمین، غرق چراغ است # ذبیح_اله_ذبیحی @yamahdialajal12
چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه برای عده‌ای، ولی چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی مهدی جهاندار @yamahdialajal12
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون ومکان چشم به راه رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه در شبستان شهود اشک فشان دوخته اند همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه دیدمش فرش از ابریشم خون می گسترد در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه نازنینا نفسی اسب تجلّی زین کن که زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه آفتابا دمی از ابر برون آ که بود بی تو منظومه امکان، نگران چشم به راه @yamahdialajal12
به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست بیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را نگاهم مثل طفلان، زیر باران خیره شد بر ابر ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را کهن شد انتظار اما به شوقی تازه بال افشان تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را @yamahdialajal12
به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست بیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را نگاهم مثل طفلان، زیر باران خیره شد بر ابر ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را کهن شد انتظار اما به شوقی تازه بال افشان تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را
بیا بالم بده آیم به سویت ؛ شاه خوبانم مسیحایی کن این جان مرا ؛ ای درد و در مانم منم آن دردمندِ بی پناهت چون ندارم آه که بارد از صدایم ناله ؛ از هجر تو گریانم قنوتم را بگیرم جام خواهش بر درت جانا از آغازِ دعایم تا سرانجامش هراسانم جهان آلوده یِ دشمن ریا کاران بی ایمان بیا دنیا پر از ظلم است ای خورشید تابانم به یادت خواهشی دارد تن تب دار دنیایم بیا آزاد کن روح مرا ؛ ای راحتِ جانم بیا تا بشنود دنیا صدای گرم و زیبایت انالمهدی بخوان ؛ آرام کن جانِ پریشانم .
شوق بارد به تمنای تو چشمان ترم که به فردای جهان داد رسی می آید چه سکوتی بنشیند لبِ فریاد دلم که به فریاد صدای جرسی می آید ما که مردیم وصالت نفسی نیست چرا به تنِ مرده ی دنیا نفسی می آید زلف دنیاست پریشان و نباشد شانه به جهانِ دل ودلدار   کسی می آید گوش بسپار سواری ز رهی  پیدا هست از بر کعبه کنون هم نفسی می آید شب  تنها ی حبیبان خدا را نوری برسدداد که  فر یاد رسی می آید
اگر چه روز من و روزگار می گذرد دلم خوش است که با یاد یار می گذرد چه قدر خاطره انگیز و شاد رؤیایی است قطارعمر که در انتظار می گذرد به ناگهان یک لحظه عبورسپید خیال می کنم آن تک سوار می گذرد کسی که آمدنی بود و هست، می آید بدین امید، زمستان، بهار می گذرد نشسته ایم به راهی که از بهشت امید نسیم رحمت پروردگار می گذرد به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرم دوباره زیستنم زین قرار می گذرد محمد تقی جمالی
شوق بارد به تمنای تو چشمان ترم که به فردای جهان داد رسی می آید چه سکوتی بنشیند لبِ فریاد دلم که به فریاد، صدای  جرسی می آید ما که مردیم  وصالت نفسی نیست چرا به تنِ مرده ی دنیا نفسی می آید زلف دنیاست پریشان و نباشد شانه به جهانِ دل ودلدار کسی می آید گوش بسپار سواری ز رهی  پیدا هست از بِرِ کعبه کنون، هم نفسی می آید شب  تنها ی حبیبان خدا را نوری برسد داد، که  فر یاد رسی می آید
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه! از جمعه بی تو گله داریم آقا 🍂🍁🍁 من شب جمعه قرار تو دلم می‌خواهد صبح فرداش کنار تو دلم می‌خواهد 🍁🍂🍂 به خدا منتظر آمدنت می‌مانیم پای این عشق، اویس قرن‌ات می‌مانیم 🍁🍂🍂 تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد 🍂🍁🍁 تا به اندازه شمعی که ز سر می‌سوزد پر پروانه به امید سحر می‌سوزد 🍂🍁🍂 خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم 🍁🍂🍂  
خواهد آمد ای دل دیوانه‌ام او که نامش با لبانم آشناست من گل نرگس برایش چیده ام باورم کن خواهد آمد، باوفاست امشب از فرط جنون در سینه دل یکنفس تا صبح هو هو میکند آخر این دل، این دل بی طاقتم دست احساس مرا رو میکند نذر کردم لحظه‌ی تنگ غروب نذر، یک شب اشک نیلی ریختن بر سر هر کوچه‌ی شهر خیال شب چراغی از نگاه آویختن باز می‌سایم نگاهم را به راه خیره بر دروازه‌های نیمه باز گام‌ها فرسوده‌ام در کوچه‌ها کوچه‌های خاکی دور و دراز بی‌قرارم، ناشکیبم، مست مست امشب از یاد تو لبریزم بیا آه می‌خواهم که قبل از مرگ خویش دست بر دامانت آویزم بیا خواهد آمد ای دل دیوانه‌ام او که نامش با لبانم آشناست من گل نرگس برایش چیده‌ام باورم کن خواهد آمد، باوفاست مژده پاکدشت