eitaa logo
Emammahdi
113 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
641 ویدیو
60 فایل
﷽ 🌺 السلام عليك يا صاحب الزمان تا نیایی گره از کار بشر وانشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 کپی آزاد 🙏 ارتباط با ادمین @alajl14
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها ♦️ رسیدگی به فرزندان در روز آخر روز سوم جمادی الثانی امیرالمؤمنین (ع) وارد خانه شد و دید حضرت زهرا (س) پس از مدت ها که نمی توانست کار خانه انجام دهد، آن روز خمیری آماده کرده تا نان بپزد و ظرف آبی آماده کرده تا موهای حسنین (علیهما سلام) و لباس هایشان را بشوید. امیرالمؤمنین (ع) با تعجب از آنچه می دید علت را پرسید و حضرت در حالی که اشک بر صورتش جاری بود فرمود: یا علی، اکنون هنگام فراق من و توست. دیشب در خواب پدرم را دیدم که در مکانی بلند ایستاده و به راست و چپ می نگرد و گویا منتظر کسی است. عرض کردم پدر، رفتی و مرا تنها و بی کس باقی گذاشتی؛ شب و روز و هر ساعت بر تو گریه می کنم و از هیچ غذایی لذت نمی برم و خواب راحت ندارم. فرمود: فاطمه جان، من اینجا منتظر تو ایستاده ام، چرا که مدت فراق زیاد شده و شب های انتظار و غم پایان یافته و ارتحال نزدیک شده است. دخترم، فردا شب هنگامِ رسیدن تو به من است. با دیدن این خواب یقین کردم که فردا شب از نزد تو خواهم رفت. این خمیر را برای نان امروز آماده کرده ام و با این آب می خواهم موهای فرزندانم را بشویم؛ چرا که تو فردا مشغول غسل و کفن و دفن من هستی و می ترسم فرزندانم گرسنه بمانند و سرهایشان غبارآلود بماند و لباس هایشان تمیز نباشد. 📚منبع:کتاب گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0
﷽ 🏴 سلام الله علیها ♦️ گریه وداع و فراق هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) کلمه فراق را از حضرت زهرا (س) شنید، گریست و فرمود: یا فاطمه، هنوز غم پدرت در قلب من است، پس چگونه می توانم دوباره با فراق تو محزون شوم؟ حضرت زهرا (س) فرمود: ای پسر عمو، بر فراق من همانگونه صبر کن که بر دوری پدرم صبر کردی که خدا با صابرین است. آنگاه در حالیکه می گریست لباس های فرزندانش را شست و موهایشان را شانه زد و فرمود: کاش می دانستم چه کسی شما را مسموم می کند و به قتل می رساند و سرانجام شما چه خواهد شد. امام حسن و امام حسین (علیهما سلام) با شنیدن این سخنان گریستند. حضرت زهرا (س) فرمود: ای نور دیدگانم، کنار قبر پدربزرگتان بروید و از او بخواهید به من شفا دهد. هنگامی که حسنین (علیهما سلام) رفتند حضرت از فضه خواست تا بسترش را پهن کند. آنگاه در بستر خوابید و فرمود: ای پسر عمو، نزد من بنشین که اکنون وقت وداع است. امیرالمؤمنین (ع) با اندوه فراوان کنار بستر فاطمه (س) نشست. بازگشت حسنین (علیهما سلام) از مرقد پیامبر (ص) حضرت زهرا (س) به اسماء فرمود: ای اسماء هنگامی که فرزندانم آمادند آنان را در مکانی بنشان که مرا نبینند و برایشان غذا ببر؛ و آنگاه که خوردند سراغ کار دیگری بروند و نزد من نیایند. ساعتی نگذشته بود که حسنین (ع) آمدند و اسماء صدایشان را شنید و به استقبالشان رفت و آنان را در مکانی که حضرت دستور داده بود نشاند و غذا آورد. آن دو گفتند: ای اسماء آیا دیده ای ما تنها و بدون مادر غذا بخوریم؟ مگر ما چه کرده ایم که بین ما و مادرمان جدایی می اندازی؟ اسماء گفت: مادرتان کمی سردرد دارد، اما حسنین (ع) گفتند: ما فقط با او غذا می خوریم. آنگاه برخاستند و به اتاق مادر آمدند و دیدند حضرت زهرا (س) در بستر خوابیده و پدر بالای سرش نشسته است. امام حسن (ع) سر بر سینه مادر گذاشت و امام حسین (ع) بر روی پاهای مادر افتاد و همه گریه کردند. حضرت زهرا (س) به امیر المؤمنین (ع) عرض کرد: یا علی، حسنین را آرام کن که من وصیت هایی دارم. هنگامی که حسنین (ع) آرام تر شدند حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، پسرانت را نزد قبر جدشان ببر. حضرت برخاست و دست آنان را گرفت و فرمود: پسرانم کنار قبر پدربزرگتان بروید. https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0