eitaa logo
Emammahdi
113 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
641 ویدیو
60 فایل
﷽ 🌺 السلام عليك يا صاحب الزمان تا نیایی گره از کار بشر وانشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 کپی آزاد 🙏 ارتباط با ادمین @alajl14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟🕊🌟🕊🌟 🌟🕊🌟🕊 🌟🕊 ﷽ 🌸🍃🍃🌸 💎تشرّف ابوراحج حمامی خدمت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه به بیان آیت الله وحید خراسانی اینجا درگاهی است که به یک حمّامی در حلّه نظر می‌نماید. این مرد حمّامی، توانایی این را نداشت که در مقابل پهلوی شکسته زهرا علیها السلام صبر کند. حال این مرد چنین بود. اگر این حالت پیدا بشود شاید نظری شود. این مرد حمّامی به اینجا رسیده بود که هر وقت از آن پیکری که وقتی زیر خاک رفت پوست و استخوانی بود یاد می‌کرد، قدرت تحمل نداشت. زبانش را نمی‌توانست در مثالب قاتلین حضرت زهرا علیها السلام نگه دارد. خبر به حاکم حلّه رسید. دستور داد حمامی را آوردند و آن قدر او را زدند که مردم گفتند بیش از این نیازی به زدن نیست. همۀ دندان‌هایش را کشیدند. زبان را بیرون آوردند. بینی را سوراخ کردند و رشته داخل کردند و او را در شهر گرداندند. بعد آوردند میان خانه‌اش انداختند و رفتند. صبح آمدند و نگاه کردند دیدند، ایستاده نماز می‌خواند. نظر کردند دیدند این، او نیست. چه شده؟ دندان‌ها روئیده و مرض‌ها رفته و بدن سالم شده است! قیافه‌ای که زشت بود، مبدّل به شمائلی زیبا شده است. پیرمردی، جوان بیست ساله شده است. چه شده است؟ این چه کیمیائی است؟ قلب و انقلابی که در اثر اکسیر پیش می‌آید، محدود است. چه اکسیری اینجا آمده است که قلب و انقلاب نامحدود است؟! روئیدن دندان‌های ریخته شده صحت مریض؛ سالم شدن معیوب؛ جوان شدن پیر؛ کسی که محاسن صورتش ناقص بوده؟ محاسنی زیبا درآورده است! غوغائی است. این چه داستانی است؟!گفتند: چه شده است؟! گفت: تا مرا در خانه انداختند، مرگ را جلوی چشمم دیدم. زبان تاب گفتن نداشت؛ فقط به دل گفتم: یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه! دیدم کنارم نشسته است. 💎اگر در راه او قدم برداری و کیمیای وجودِ او به تو بخورد، مُلک و ملکوتت را عوض می‌کند. 💎 مهم این است: به من نگاهی کرد؛ فقط دستش را روی بدنم گذاشت و به من فرمود: 💎 برخیز و برو؟ برای زن و بچه‌ات تحصیلِ معاش کن. 🔸دیگر لازم نیست دست به همۀ بدن بکشد. به بدن او دست گذاشت و فرمود: برو. 💎 این است آن دستی که «یدالله» است. صلی الله علیک، صلی الله علیک، صلی الله علیک عدد ما فی علم الله، صلاة دائمة بدوام ملک الله تعالی. کتاب «ربانی آیات الله و منتهی الآمال جمیع انبیاء و اوصیاء علیهم السلام» بیانات آیت الله وحید خراسانی ج۱ ص۱۳۰ و ۱۳۱ https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0
🌟🕊🌟🕊🌟 🌟🕊🌟🕊 🌟🕊 ﷽ 🌸🍃 🍃🌸 ✍نذر کرده بود، چهل هفته در مساجد مشهد بصورت سیار، زیارت عاشورا بخواند تا مولایش را ببیند، خیلی بی تاب بود، هفته ی چهلم رسیده بود اما خبری نشد، دلش شکست. اواخر زیارت هفته ی چهلم بود، نوری از خانه ای در همان حوالی توجهش را جلب کرد، نوری نه از جنس نورهای معمولی، ردش را گرفت، رسید به خانه ای، درب خانه باز بود، سلام کرد و وارد شد. جنازه ای وسط اطاق رو به قبله بود، چند نفر ایستاده بودند اطراف جنازه، حاجتش را در همان اتاق گرفت، مولایش را دید، آقا با دست اشاره کرد که چیزی نگوید، سر و صدایی نکند، در میان آدمهایی که دور جنازه بودند فقط او پسر فاطمه را شناخته بود. آقا آرام نزدیک گوشش گفت: برای دیدن ما لازم نیست خودتان را به زحمت بیاندازید، مثل این خانم (اشاره به میت) بشوید، ما خودمان می آییم شمارا ببینیم.این زن هفت سال از خانه بیرون نیامد( در روزهای کشف حجاب رضاخان) تا کسی تاری از مویش را نبیند. 📚برداشتی آزاد از تشرف محمد باقر سیستانی پدر بزرگوار آیت الله سیستانی مرجع عالیقدر. https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0
🌟🌟🌟🌟 🌟🌟🌟 ﷽ 🌸🍃🍃🌸 قسمت(٣) من عرض کردم: آقا! من پول ندارم که اجرت ومخارج مکتب را بدهم. فرمود: تو برو مکتب، من به ملاّ هاشم می گویم که اجرت مکتب را عوض تو بدهد ودیگر اینکه به اهالی قلعه بگو: چرا این آقا را اذیت می کنند؟ (در آنجا شخصی بود به نام حاج منصور السلطنه که آقا را اذیت می کرد). در همین بین، یک مرتبه دیدم از نظرم غایب شد، تازه متوجه شدم که آقا امام زمان (علیه السلام) بود. من با چشم گریان به خانه آمدم ودر خانه نشسته بودم وگریه می کردم وتأسف می خوردم که چرا امام (علیه السلام) را نشناختم. مادرم گفت: چرا گریه می کنی؟ من داشتم داستان را برای مادرم می گفتم که ناگهان دیدم سکینه خاتون که کلفت منزل آخوند ملا هاشم بود، وارد شد وگفت: «آقا شما را می خواهند!» من به منزل آقا رفتم وآقا فرمود: «سید هاشم! چه خبر؟ امروز چه کسی را در راه دیدی واو چه فرمود؟» من داستان را برای آقا تعریف کردم. ایشان فرمود: «آری، او وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) بوده است. ایشان به منزل من آمده وسفارش شما را به من کردند. ولی تا من زنده ام، این مطلب را برای کسی بازگو مکن!» ومن تا ایشان زنده بود، این مطلب را به کسی نگفتم ✍️کرامات علما، ص ١٧٨ به نقل از مردان علم در میدان عمل، ج ۵، ص ٣٩٨؛ عنایات حضرت مهدی (عج)...، ص ٨١. 🔹 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَـ الْفَرَج https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0
🌟🌟🌟🌟 🌟🌟🌟 ﷽ 🌸🍃🍃🌸 قسمت (١) تشرف آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالنبی مجتهد عراقی خدمت امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج سید محمد مهدی (عبدالصاحب) مرتضوی لنگرودی نقل كرده اند: «روزی مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالنبی مجتهد عراقی(ره) برای دیدن والدم به منزل ما آمد و مدتی نشست و از مرحوم آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی صحبت شد. ایشان گویا می خواست مطلبی بگوید و از من كه آن وقت جوان بودم، ملاحظه می كرد. پس مرحوم والدم فرمودند: محمد مهدی محرم اسرار و اهل راز است، بیگانه نیست؛ مطلبی دارید، بفرمایید. پس مرحوم حاج شیخ عبدالنبی گفتند: من در نجف كه بودم، برای آقای اصفهانی خیلی ارج قائل نبودم و می گفتم او یك شاگرد آخوند ملاكاظم خراسانی صاحب كفایه است و من هم یكی؛ منتهی او خوش شانس بود، رئیس شد و من نشدم. تا وقتی شنیدم شخص مرتاضی كه ریاضت های شرعی كشیده، به نجف آمده، و اطلاعاتی دارد. پس نزد او رفتم و او را آزمایش و امتحان كردم. دیدم اطلاعات عمیق دارد و خبرهایی می دهد. پس یقین به صدق گفتار او كردم و به او گفتم: شما با این معلومات آیا راهی برای ملاقات و دیدار حضرت بقیة الله اعظم حضرت مهدی - ارواحنا فداه- داری؛ چون من مسائل مشكلی دارم كه می خواهم از آن حضرت سئوال كنم؛ زیرا فقط او می داند حكم واقعی الهی را؟ پس به من گفت: آری، یك روز در صحرا در مكان خلوتی كه محل ایاب و ذهاب و رفت و آمد مردم نباشد، با طهارت و توجه كامل رو به قبله بنشین و هفتاد مرتبه آیه شریفه آیةالكرسی را بخوان؛ پس در آخر آیات، هر كس نزد تو آمد، او ولی امر حضرت صاحب الزمان است، هر چه خواهی، بپرس و بخواه. ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0
🌟🌟🌟🌟 🌟🌟🌟 ﷽ 🌸🍃 🍃🌸 قسمت دوم پس روزی غسل كرده و وضو گرفته و به مسجد سهله آمدم در وسط هفته و پس از اعمال مسجد، رفتم در بیابانِ مسجد و رو به قبله نشسته و هفتاد آیةالكرسی را با توجه خواندم. ناگهان دیدم شخصی نزد من آمد و سلام كرد و گفت: از من چه می خواهی؟ مرا غفلت گرفت و گفتم: من شما را نخواستم. فرمود: چرا، مرا خواستی كه این جا آمدی. باز بدبختی مرا شامل شد. گفتم: با شما كاری ندارم و تا سه بار تكرار شد و من انكار كردم. پس آقا شروع كرد به رفتن و از من دور شد. ناگهان به خاطرم آمد كه عجب! من برای دیدن آقا آمده و این ختم را گرفته ام. پس شروع كردم به دویدن و فریاد می زدم: آقا! من شما را می خواهم. و من نعلین خود را درآورده و بر شال كمرم گذارده و می دویدم و به او نمی رسیدم. تا دیدم از دور وارد كوخی از كوخ ها و خانه های آنجا شد. پس به زحمت و عرق ریختن در آن هوای گرم خود را به آن جا رسانیده و درب آن خانه را زدم. پس از لحظه ای، شخصی نورانی آمد، در را باز كرد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: آقا را كه در این جا آمدند. گفت: این منزلی نیست كه كسی بدون اجازه وارد آن شود؛ صبر كن تا اجازه بگیرم. و رفت و پس از لحظه ای آمد و گفت: «تعال»؛ بفرما! پس وارد شدم. خانه ی كوچكی بود. ایوانی داشت كه دو تخت در آن بود و همان كه در صحرا پیش من آمد و فرمودند: چه كار با من داری كه مرا طلبیدی و من انكار كردم، در آنجا نشسته بودند. سلام كردم، پس جواب داده و اشاره كردند در آن تخت كه برابرشان بود، بنشینم. پس نشستم و چنان هیبت آن آقا مرا گرفت ادامه دارد.. https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0
🌤️🌤️🌤️ 🌤️🌤️ 🌤️ ﷽ 🌸🍃🍃🌸 قسمت سوم و مرعوب عظمت و جلال و جمال او شدم كه تمام حوائج و مسائلم از خاطرم رفت و حتی نمی توانستم چهره زیبا و منیرش را نگاه كنم. پس ساعتی نشسته و دیدم بیش از آن نمی توانم در برابرش قرار گیرم، اجازه خواسته و حركت كردم و بیرون رفتم و هنوز چند قدمی نرفته بودم كه تمام حوائج و مسائل به خاطرم آمد. فوراً برگشتم و در زدم. آن خادم بیرون آمد، گفت: چه می خواهی؟ گفتم: آقا را از برای حوائج و مسائلی كه داشتم. به یادم آمد كه گفت: آقا رفتند. گفتم: چرا دروغ می گویی، آقا الآن این جا بودند؟ پس خادم عصبانی شد و گفت: اگر من دروغ می گفتم، مرا در این خانه نمی گذاشتند و من سی سال است كه خادم این بیتم. پس عذرخواهی كرده و گفتم: ببخشید. پس گفت: آقا رفتند؛ ولی نایبشان تشریف دارند. گفتم: پس اجازه بگیر تا خدمت نایبش برسم. پس وارد منزل شده و بیرون آمد و گفت: بفرما! وارد شدم، دیدم در همان مكان آقا، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(قدس سره) نشسته است. پس سلام كردم، جواب دادند و فرمودند: بنشین. و در همان جای اول نشسته، شروع كردم مسائل خود را كه مورد اختلاف فقهاء بود، یكی بعد از دیگری پرسیدم. پس فرمودند: آخوند خراسانی چنین گفته و شیخ انصاری چنان گفته و حق مطلب این است. و نیز مسأله دوم را پرسیدم، همین اشاره را به اختلاف اقوال كرده و حكم واقع را بیان كردند. تا آخرین مسأله مورد اختلاف را كه در نظرم بود پرسیدم. ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0
🌤️🌤️🌤️ 🌤️🌤️ 🌤️ ﷽ ارواحنا فداه🕊 ┅═══✼🌟❤️ . 🔹 دستور حضرت غائب عج در حفظ، نشر و تداوم قرائت خطبه حضرت زینب علیها السلام در مجلس یزید - علیه العنة و السوء العذاب -: عالم ربانی آقا مرعشی نجفی که بارها خدمت حضرت غائب عج مشرف شده اند درباره یکی از تشرفات خود میفرماید: برای زیارت سامراء خارج شدم، اما در جاده منتهی به حرم سید محمد گم شدم! پس در اثر تشنگی، گشنگی و گرمی تابستان بیهوش شدم! 👈 ناگهان چشم باز کردم و دیدم سرم در دامن شخص با عظمتی است و از آب شیرین وگوارای که در عمر نچشیده ام مرا سیراب میکند! سپس سفره ای را باز کرد، و از نانی که در آن بود مرا سیر کرد، و فرمود: سیّد، در این نهر خود را شستشو کن! گفتم: ☑️ اینجا نهری نیست چون داشتم از تشنگی میمردم و شما مرا نجات دادید❗️ پس ناگهان دیدم نهر گوارای در نزدیکی من است، با تعجب گفتم: این نهر نزدیک من بود در حالیکه داشتم از تشنگی میمردم❗️ سپس فرمودند: ای سید، کجا میروی؟ گفتم: حرم مطهر سید محمد. فرمودند: این حرم سیّد محمّد است! ☑️ پس نگاه کرده دیدم در زیر بقعه سید محمد هستیم در حالیکه من در راه گم شده بودم❗️ پس زیر قبه توقف کردیم، و دستوراتی به من دادند، از جمله فرمودند: تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام! زیارت سیدالشهداء علیه السلام از دور یا نزدیک! مراقبه بر قرائت قرآن! هر کس قائل به تحریف قرآن است او را شدیدا انکار کنید! حتما عقیقی که نام چهارده معصوم علیهم السلام را دارد زیر زبان میت بگذارید! احترام به و والدین! احترام سادات! زیارت حرم اهل بیت علیهم السلام، امامزاده ها، صالحان و علما! نماز شب را ترک نکنید! 👈 و متعجبم از اهل علم که به ما منتسب هستند اما بر این اعمال مراقبه ندارند❗️ و فرمودند به شیعیان ما بگو: ✅ بر حفظ و خواندن خطبه شقشقیه نهج البلاغه و خطبه زینب کبری علیها السلام در مجلس یزید و خطبه فدکیه مداومت داشته باشند❗️ 👈 پس به سخنان او و حوادثی که رخ داده بود تفکر میکردم و به قلبم نیز خطور نمیکرد که این شخص با عظمت کیست که ناگهان متوجه شدم از نظرم غایب شده است❗️ 📚 حکایات و تشرفات حضرت ولیعصر عج به نقل از وصیت نامه الهی آقا مرعشی نجفی. https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0