eitaa logo
⛅Emammahdi❤️
123 دنبال‌کننده
5هزار عکس
633 ویدیو
60 فایل
﷽ 🌺 السلام عليك يا صاحب الزمان تا نیایی گره از کار بشر وانشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 کپی آزاد 🙏 ارتباط با ادمین @alajl14
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ فما أحلیٰ أسمائکم ... چقدر اسمهایتان قند در دلمان آب می‌کنند! چقدر فخر دارند... چقدر سَرِمان را، جلوی خود و ناخود، بالا می‌گیرند! کلمات ... انگار تمامِ آدمند! تمام نَفْس آدمیزاد، که در واژه‌ای جا می‌شوند ! اینکه می‌گویی 🌟زینب🌟 و به ثانیه‌ای، قدّت بلند می‌شود، پشتت محکم می‌شود، سرت بالا می‌رود، و برای یک عمر دویدن ... دوباره جان می‌گیری؛ یعنی تمامِ هیبت این بانو را، با تکرار نامش، سَر کشیده‌ای و مست شدی .... مگر می‌شود داشت، و چیزی کم داشت ؟ ما کجائیم؟ کجای جهان؟ که قرار شد، اینهمه خوشبخت، آفریده شویم! 💫 برای تو ؛ یک جان کم است؛ باید هزار جان داشت و هر هزار سَر بُرید. ✨ ویژه میلاد حضرت زینب سلام‌الله علیها @yamahdialajal12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بر نور دل و دیدهٔ زهرا صلوات 🍃بر دخت گرانمایهٔ مولا صلوات 🌸بر مظهر صبر و حلم و ایمان و شرف 🍃بر یاورِ دین زینبِ کبری صلوات ✨باعرض سلام و تبریک و تهنیت به مناسبت میلاد با سعادت عقیله‌ی بنی هاشم سلام الله علیها خدمت شما همراهان مهدوی؛ 🔸 به مناسبت سلام الله علیها ختم صلواتی هدیه به ایشان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجل‌الله خواهیم داشت. مثل همیشه با نفس های گرمتون همراهی بفرمائید.🌹 ان شاءالله به دعای خیر حضرت زینب سلام الله علیها حاجت روا باشید. لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ربات زیر وارد کنید👇👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/61oljw با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
            💖 💖       بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
🌕🔴 سه داستان از تولد حضرت حضرت زینب سلام الله علیها 🔴🔵 بشارت تولد زینب و گریه علی (ع): 🌺 هر پدری را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز علی بن ابی طالب (ع) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید. در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤمنین (ع) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: ای پدر بزرگوار! همانا خدای کردگار خواهری به من عطا فرموده. امیرالمؤمنین (ع) از شنیدن این سخن بی اختیار اشک از دیده های مبارک به رخسار همایونش جاری شد. چون حسین (ع) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت. چه، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جاری گشت و عرض کرد: بابا فدایت شوم، من شما را بشارت آوردم شما گریه می کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست؟ علی (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: نور دیده! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.که اشاره به واقعه کربلا می کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید. چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت. آن حضرت بگریست و فرمود: ای سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامی مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود. 🔴🔵 نامگذاری زینب از طرف خداوند: 🌺 هنگامی که زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیرالمؤمنین (ع) آورده و گفت: این نوزاد را نامگذاری کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمی افتم. در این ایام حضرت رسول اکرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤمنین علی (ع) به آن حضرت عرض کرد: نامی را برای نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمی گیرم. در این هنگام جبرئیل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرده و گفت: نام این نوزاد را زینب بگذارید! خداوند بزرگ این نام را برای او بر برگزیده است. بعد مصایب و مشکلاتی را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد. 🔴🔵 تغذیه زینب از زبان پیامبر: 🌺 حضرت زینب (س) مانند دو برادرش حسن و حسین (ع) از زبان رسول الله (ص) تغذی می کرد. همان طور که در بسیاری از اخبار آمده است، پیغمبر (ص) زبان خود را در دهان حسنین می گذاشت، آنان با مکیدن زبان پیغمبر تغذیه می شدند و از همین طریق گوشت و پوست بدنشان می رویید و رشد می کرد، در مورد حضرت زینب (س) نیز همین عمل را انجام می داد. در جلد اول از کتاب خرایج راوندی (صفحه 94) معجزه یکصد و پنجاه و پنج (155) از حضرت صادق (ع) چنین روایت کرده است: امام صادق (ع) فرمود: پیغمبر (ص) پیوسته نزد فرزندان شیر خوار فاطمه می آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه می کرد و سپس به فاطمه(س) می فرمود به آنان شیر ندهید. 📚 منبع دویست داستان از فضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب / عباس عزیزی @yamahdialajal12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 المستغاث بك يا صاحب الزمان ای در دو جهان مرا تو یار، أدرکنی ای مخزن سرّ کردگار، أدرکنی 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 @yousefezahra
📚 🔴پاداش قطع امید،از تمام مخلوقات خدا! آقا سید حسین ورشوچی در بازار تهران ورشو فروشی داشت. وقتی سرمایه اش از بین می رود و مقدار زیادی بدهکار می شود، خودش نقل میکند: تصمیم گرفتم به رفیقم *حاج علی آقا علاقه مند*که از ثروتمندان تهران است وضع خود را بگویم و مقداری پول بگیرم. صبح زود به شمیران رفتم،دومن سیب به عنوان هدیه خریدم. سپس به سراغ او رفتم و در باغ را زدم. باغبان آمد. سیب را دادم و گفتم به حاجی بگویید حسین ورشوچی است چون گرفت و رفت، ناگهان به خود آمدم و خودم را سرزنش کردم که چرا رو به خانه مخلوق آوردی و به غیر از امید خدا حرکت کردی... فوری پشیمان شده فرار کردم و به صحرا رفتم و بر خاک به سجده و گریه و استغفار مشغول شدم و از خدای خود طلب آموزش کردم. سپس به شهر و مغازه برگشتم. شاگردان گفتند: از صبح تا به حال چند بار گماشتگان حاجی آمدند و نبودی. ناگهان بلافاصله نوکر حاجی آمد و گفت شما که صبح آمدی چرا برگشتید؟! حاجی منتظر شماست.. گفتم اشتباه شده است. رفت و اینبار پسر حاجی آمد و گفت پدرم منتظر شماست. گفتم اشتباه شده با ایشان کاری ندارم. رفت و پس از ساعتی خود حاجی با حال مریض آمد و گفت:چرا ظهر برگشتی؟ حتماً کاری داشتی بگو ببینم حاجت تو چیست؟ من به شدت منکر شدم و گفتم اشتباه شده است .خلاصه حاجی با قهر برگشت.. چند روز بعد هنگام ظهر در خانه نان و انگور میخوردم که یکی از تجار که با من رفاقت داشت وارد خانه شد و گفت: جنسی دارم که به کارتون می خورد و مدتی است انبار منزل را اشغال کرده و  آن خشت لعاب ورشو است.گفتم  نمی‌خواهم. بالاخره به همان مبلغی که خریده بود به من فروخت یعنی از قرار خشتی ۱۷ تومن نسیه... طرف عصر تمام آنها را که بیشتر از ۱۰۰۰ تا بود آورد انبار مغازه پر شد. فردا یک خشت را برای نمونه به کارخانه بردم. گفتند از کجا آوردی؟ مدتی است این جنس نایاب شده... بالاخره خشتی ۵۰ تومان خریدن و من تمام بدهی خود را پرداخت کردم و سرمایه م را نو کردم و شکر خدا را بجا آوردم... کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی 📘داستان های شگفت،ص ۱۲۴ @yamahdialajal12