📌 آغاز حکایت...
⚪️ «بُرِش اوّل»
فقط نزدیک به ۱۰ سال از پیمان مردم مدینه در عقبهٔ دوم با پیامبر گذشته بود که فرمان دیگری به رسول خدا ابلاغ شد. این فرمان قرار بود نقطهٔ عطف دیگری در تاریخ اسلام باشد و انسانها را زودتر به کمال الهی برساند اما تیرِ مخفی نفاق بر پیکرهٔ امّت نوپای اسلام نشست و مانع این کار شد.
⚪️ «بُرِش دوّم»
برای وداع با مادر و برادر خود به بقیع رفت. پس از بازگشت، به همراه ۸۲تَن از همراهانش، شبانه حرکت خود را آغاز کرد؛ حرکتی که قرار بود آغاز اصلاح مسیر انحراف باشد.
آخر مردم با ارسال نامه و جمع کردن نزدیک به ۱۸هزار امضا، از او دعوت کرده بودند. مردم در یکی از این نامهها نوشته بودند: «باغها سرسبز گشته، میوهها رسیدهاند؛ بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشستهاند...»
🔺 تا به اینجا دو بُرِش کوتاه از زندگی دو تَن از اهل بیت را مطالعه کردیم.
◀️ اگر نگاهی گذرا به زندگی ائمه معصومین داشته باشیم، میبینیم که مشابه همین موضوع با کمی تفاوت، برای دیگر امامان هم رقم خورده است.
◾️ اهل بیت هر کدام به طریقی، یکی پس از دیگری، مورد ظلم واقع شدند و مهجور ماندند. این اوضاع سرانجام به غیبت صغری و سپس غیبت کبری امام مهدی ختم شد. غیبتی که تا به امروز ادامه دارد...
✍ در این نوشتار قصد داریم با نگاه به وقایع عاشورا و مقایسهٔ آنها با وضع موجود، به موضوعات و موارد مشترکی که میتواند در زندگی ما نیز رقم بخورد، بپردازیم.
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۱
@yantazer_new
📌 خواصّ منفی
⚪️ «بُرِش اوّل»
قبیلهٔ مَذحج منتظر بودند. قرار بود کسی خبری از احوال هانی بیاورد.
- «حال هانی خوب است. آرام باشید! به دنبال زندگی خود بروید که او نزد امیر مورد احترام است...»
⚪️ «بُرِش دوّم»
ای مسلمانها این چه وضعی است؟ پس قوم من چه شدند؟ چرا برای نجات من نیامدند؟
شُرَیح قاضی گفت: «میخواستم بروم و از احوال هانی به مردم بگویم اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا ایستاده بود و جرأت نکردم...»
🔺 اگر این اتفاق جور دیگری پیش میرفت و اگر شُرَیح قاضی واقعیت را به قبیلهٔ هانی میگفت، ممکن بود آنها برای نجات هانی به دارالاماره حمله کنند و عبیدالله را بکشند. در این صورت قطعاً اتفاقات بعدی نیز به نحو دیگری رقم میخورد.
👈 بیایید خودمان را در چنین موقعیتی تصور کنیم! آیا اگر ما در چنین شرایطی بودیم، حاضر میشدیم از دنیا و زرقوبرق آن بگذریم و جان خود را به خطر بیندازیم؟
◾️ تاریخ کم از این قبیل خواصّ منفی به خودش ندیده است. مهم این است که ما کجای تاریخ ایستادهایم؟!
💢 آیا میتوانیم دنیا و آرزوها و اهداف کوچک و بزرگمان را در راه دفاع و حمایت از اماممان رها کنیم؟ آیا آمادگی انجام چنین کاری را داریم؟
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۲
@yantazer_new
📌 خواصّ مثبتِ بیخاصیت
🎬 «بُرِش اوّل»
از دور خیمهای دیده میشد؛ امام سوال فرمود: «خیمهٔ کیست؟»
گفتند: «متعلق به عُبیداللّه بن حُر جُعْفی است. کسی را فرستاد تا او را به یاری خود دعوت کند اما پاسخش منفی بود.»
خودش نزد او رفت و از او برای خروج علیه یزید دعوت کرد، اما عُبیداللّه همان پاسخ را تکرار کرد. وقتی امام از هدایت و رستگاری او مأیوس شد، فرمود: «نصیحتی به تو میکنم: "خود را به مکان دوری برسان تا صدای استغاثهٔ ما را نَشنوی زیرا به خدا سوگند اگر صدای استغاثهٔ ما به گوش کسی برسد و به یاری ما شتاب نکند، خدا او را در آتش جهنم قرار خواهد داد."»
🎬 «بُرِش دوّم»
آه از حسرت و تأسف سنگینی که تا زنده هستم، در میان سینه و گلویم در حرکت است؛ آنگاه که حسین بر اهل نفاق و ستمپیشگان از مثل من یاری میطلبید، آنگاه که میخواست برای نابودی اهل ضلالت و نفاق به یاریش بشتابم، [اما کوتاهی کردم].
آری! اگر آن روز از راه جان، یاری و با او مواسات مینمودم، در روز قیامت به شرافتی بس بزرگ نائل میشدم.
این جملات، اشعار سرودهٔ عُبیداللّه بن حر، بعد از واقعهٔ عاشوراست.
🔺 دستهٔ دوّم از خواصّ سال ۶۰ هجری، افرادی بودند که حقانیت امام را میدانستند اما یا دنیا پای یاریشان را بسته بود یا عدم بصیرت، پای یاریشان را لنگ کرده بود. البته اعتقاد این افراد به امام هم دارای شدت و ضعف بود. اما آنچه مهمّ است، نتیجهٔ کار است که چیزی جز حسرتِ بیفایده در پیشگاه خداوند برایشان نداشت.
🔹 آری! تاریخ پُر است از این دست عبرتها... ما کجای تاریخ ایستادهایم؟! آیا نتیجهٔ کار ما هم حسرت و پشیمانی است یا بصیرتِ یاریِ امام زمانمان را داریم و میتوانیم گرهای از مشکلات ظهورش را باز کنیم؟ فرصت هست، امّا کم است...
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۳
@yantazer_new
📌 عوامِ بیمعرفت
🎬 «بُرِش اوّل»
ناگاه صدای پيری دنيادوست از بالای امارت كوفه رشتهٔ افکارشان را درهم ریخت:
«ای كوفيان! اجتماع مؤمنين را درهم نشكنيد. برادركُشی ديگر كافی است! سپاه شام در راه است. تا دير نشده به خود آیید! ای زنانِ خاموش! چرا دست فرزندانتان را نمیگيريد و از آتشی كه لهيبِ آن همه را خواهد سوزاند، بيرون نمیبَريد؟ سپاه شام در راه است...»
در صفهای آخر ولولهای حاكم شد:
➖ «ما میرويم.»
➖ «ما هم میرویم.»
➖ «من هم میآيم.»
➖ «وقتی سران كوفه با امير عبيدالله بيعت كردند، ما كجای كار ايستادهايم؟ نه! خونريزیِ بیثمری است. بياييد برويم…»
🎬 «بُرِش دوّم»
به مردم گفته بود نماز عشاء به امامت خودش در مسجد خوانده میشود. در مسجد جای سوزن انداختن نبود. همانهایی که در تنها گذاشتنِ مسلم رقابت داشتند، این بار برای اقامهٔ نماز پشت سر عبیدالله رقابت میکردند. مردمی که در عرض چند ساعت رنگ عوض کردند...
🔺 حرکت خواصّ جامعه در تاریخ همیشه حرکت عوام را با خود به دنبال داشته است. یک عمل بهجا میتواند تاریخ را نجات دهد و در مقابل، گاهی یک عمل نابهجا تاریخ را به گمراهی خواهد کشاند. اتفاقی که افراد بیبصیرت در جامعهٔ امروزی هم میتوانند رقم بزنند.
👈 ما کجای تاریخ ایستادهایم؟ به نظرتان آیا ما نیز بیمعرفت خواهیم بود و امکان دارد که تحت تأثیر این گونه افراد، اماممان را به دنیایمان بفروشیم؟
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۴
@yantazer_new
📌 بیعت مشروط
🎬 «بُرِش اوّل»
او را به یاری خود خواند؛ ابتدا مخالفت کرد اما سپس به صورت مشروط موافقت کرد.
- «من، هم عیالوارم و هم به مردم مقروض هستم؛ اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی در کنارت نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.»
و او نیز پذیرفت...
🎬 «بُرِش دوّم»
دیدم یارانش کشته شدهاند و نوبت به او و خاندانش رسیده است...
خدمتش آمدم و گفتم: «یابن رسولالله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟»
فرمود: «آری، من بیعت خود را از تو برداشتم. ولی تو چگونه میتوانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟»
ضحاکبن عبدالله گفت: «من اسب خود را در خیمهای پنهان کردهام و به همین علت بود که پیاده میجنگیدم...»
⚠️ داستان شخصی همچون ضحاک نشانهٔ این است که ما هم میتوانیم تا دقایق آخر همراه امام باشیم و غربت امام را ببینیم اما باز هم غریب رهایش کنیم و تنهایش بگذاریم.
⭕️ به راستی ما کجای تاریخ ایستادهایم؟ آیا «مهدی بیا» گفتنهای ما هم مشروط است؟ آیا فقط در آسودگی و راحتی او را میخواهیم و اگر اوضاع را کمی سخت ببینیم، رهایش میکنیم؟ بیعتهای ما چه رنگ و بویی دارد؟
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۵
@yantazer_new
📌 اولویتبخشی
🤝 «بُرِش اوّل»
با شما یارانِ اندکی میبینم، تو را به خدا سوگند! اگر میتوانی یک وجب جلو نَرَوی، نرو! به سوی قبیلهٔ من بیا، چرا که در آنجا کسانی هستند که تو را یاری میکنند.
فرمود: «خداوند تو و قبیلهات را جزای خیر دهد. ما و این گروه پیمانی بستهایم که نمیتوانیم از آن بازگردیم.»
🌾 «بُرِش دوّم»
اجازه خواست تا آذوقه و طعامی به خانوادهاش برساند.
- برو طرماح، اما زود برگرد.
طرماح برگشت امّا زمانی که سرِ خورشید بر روی نِی بود...
او برگشت امّا زمانی که زینب به اسیری رفته بود. نه آن زمان که در جنگ جمل در رکاب حضرت علی میجنگید و نه آن زمان که با صلابت به معاویه خطاب کرد: «چه کسی تو را امیر ما قرار داده؟»، اصلاً فکرش را هم نمیکرد که روزی حسین را تنها بگذارد. اما یک لحظه غفلت و در اولویت قرار دادن خانواده در مقابل امام، فیضِ یاری امام را از او گرفت.
⁉️ ما کجای تاریخ ایستادهایم؟ اولویتهای زندگیمان چیست؟ آیا در مقابل امام، اولویت مهمتری هم داریم؟
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۶
@yantazer_new
📌 منفعتطلبی
🎬 «بُرِش اوّل»
در جنگ صفین، فرماندهی بنیتمیم را برعهده داشت و چون قرار بر حَکَمیت شد، ابوموسی اشعری را شایستهٔ این کار ندانست. هر چند هنگام نوشتن پیمان حَکمیت با برداشتن عنوان امیرالمؤمنین قبل از نام حضرت علی مخالفت کرد، مخالفتش فایدهای نداشت.
🎬 «بُرِش دوّم»
در مسیر به احنفبن قیس نامهای نوشت و از او کمک خواست. در پاسخ نامه برایش نوشت: «من بارها خاندان علی را درک کردهام؛ کنار آنها که باشی، نه پول و ثروتی نصیبت میشود و نه پست و مقامی و نه در جنگها اهل نیرنگ هستند...»
🔺 از این جملات اینطور برداشت میشود که او اگر قبلاً هم کاری انجام داده، صرفاً در جهت تأمین منافع خودش بوده است؛ از این رو، امروز که منفعتی در یاری حسین نمیبیند، دلیلی هم برای یاریاش وجود ندارد!
⚪️ ما کجای تاریخ ایستادهایم؟ آیا ما هم امام را برای رسیدن به منافع خودمان میخواهیم؟ امام را برای خودمان میخواهیم یا خودمان را برای امام؟
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۷
@yantazer_new
📌 تردید
«بُرِش اوّل»
⚔ امام علی برای جنگ جمل از کوفه درخواست نیرو کرده بود، اما او نیامد. بعد از جنگ، وقتی امام از بصره وارد کوفه شد، به دیدن امام آمد و مورد سرزنش حضرت قرار گرفت، اما در مقابل بهانههایی برای نیامدنش آورد. امام به او فرمود: «تو دچار تردید شدی و به همین خاطر منتظر ماندی...»
«بُرِش دوّم»
🚩 خودش در صدر فهرست کسانی بود که برای امام نامه نوشتند. او را به کوفه دعوت کرد: ما پیشوایی نداریم، نزد ما بیا، اما روز عاشورا همان اتفاق جمل تکرار شد. باز هم تردید...
📚 عدهای از افرادی که در جریان قیام امام حسین گوشهگیری کردند و با آن حضرت همراه نشدند، نه طمعِ مال داشتند و نه بیماریِ روح؛ یعنی انسانهای بدی نبودند، اما بهخاطر ضعف تحلیل و مبانی دینیشان، اهلِ شک بودند و در مواقع حساس نمیتوانستند تصمیم درستی بگیرند. افرادی مانند سلیمان بن صُرَد خزاعی از این دست از افراد بهشمار میآیند. او آدم خوبی بود، اما به علت معرفت ناقص به امام، نتوانست مسائل را به درستی تحلیل کند و در مقابل حرکت امام دچار تردید شد.
⁉️ ما کجای تاریخ ایستادهایم؟
آیا ما نیز میتوانیم در مواقع حساس درست تصمیم بگیریم؟ حتی اگر طمع مال نداریم و خود را مرید امام میدانیم، باز هم باید از زمانی که ممکن است در مقابل اماممان دچار تردید بشویم، بترسیم.
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۸
@yantazer_new
📌 لحظهٔ طلایی
«بُرِش اوّل»
🔸 خودش و برادرش برای همراهی سپاه عمر سعد از کوفه به سمت کربلا شتافته بودند. در سپاه عمر سعد بودند تا اینکه ظهر عاشورا...
«بُرِش دوّم»
🗣 صدا آمد...
- «آیا کسی هست که مرا یاری کند؟»
به دنبال آن، صدای شیون زنان و کودکان بلند شد.
نگاهی به یکدیگر انداختند و گفتند: «این صدای استغاثهٔ همان کسی است که روز قیامت به دنبال شفاعت جدّش هستیم. چگونه با پیامبر روبهرو شویم وقتی امروز، پسرِ دخترش را یاری نمیکنیم؟»
پس بلافاصله به کمک امام شتافتند و بعد از جنگی نمایان در رکابش به مقام شهادت نائل شدند.
✅ در مقابلِ افرادی که مدّتها همراه امام بودند، اما در لحظات آخر از رکابش جا ماندند، افرادی بودند که در یک لحظه از دوزخ به رستگاری رسیدند؛ سعدبن حارث و برادرش ابوالحتوف از این دست افراد بودند.
⁉️ ما کجای تاریخ ایستادهایم؟ در لحظات حساس کدام سمت هستیم؛ اهل شقاوت یا سعادت؟ نَشَوَد که اماممان را تنها بگذاریم.
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟ - ۹
@yantazer_new
⚪️ رسیدن به امام
🎬 «بُرِش اوّل»
تمام مسیرهای منتهی به کربلا بسته شده بود. نمیتوانست برای یاریِ حسین از کوفه خارج شود. به ناچار همراه سپاه عمر سعد شد و خود را به کربلا رساند...
🎬 «بُرِش دوّم»
بعد از رسیدن به کربلا در اوّلین فرصت از سپاه عمر سعد جدا شد و خودش را به حسین رساند و به نحوی شجاعانه در روز عاشورا جنگید و به فیض شهادت نائل آمد. در زیارت ناحیه مقدّسه میخوانیم: «السَّلَامُ عَلَى قَاسِمِ بْنِ حَبِیبِ الْأَزْدِی»
🔅 همیشه برای رسیدن به امام، یک راهی وجود دارد. دقیقاً زمانی که همه سعی دارند تو را از امامت دور کنند، اما باز هم میشود به او رسید. قاسم بن حبیب کسی بود که توانست به هر شکلی که شده خود را به امام حسین برساند و در نهایت هم در مقابل او به شهادت رسید.
⁉️ ما در کجای تاریخ ایستادهایم؟ آیا ما نیز میتوانیم خودمان را به امام رسانده و در کنارش بمانیم؟ چقدر تلاش کردهایم تا به امروز برای رسیدن به امام؟!
🔹 ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم؟! - ۱۰
@yantazer_new