eitaa logo
یاقوت سرخ
1.1هزار دنبال‌کننده
163 عکس
86 ویدیو
13 فایل
#گروه_یاقوت_سرخ 🖋️دفتر شعر و ادب آئینی شهرستان بروجرد
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به غبار چادر علیا مخدره زینب کبری سلام الله علیها "جبل الصبر" آنچنان که خُلق دخترها به مادر میرود خُلق زینب نیز به زهرای اطهر میرود شرط ضمن عقد این خواهر فقط این بوده که هر چه پیش آید بهمراه برادر میرود در مقابل محض همراهی این خواهر، حسین ترک پیکر کرده و بر نیزه با سر میرود خون حیدر در رگش جاریست وقتی اینچنین در اسارت هم، چنان فاتح به منبر میرود هیبت زینب به حیرت برده دشمن را، که او روی منبر میرود یا فتح خیبر میرود!؟ خطبه میخواند تمام شهر میریزد به هم آنچنان که انتظار روز محشر میرود تیغ برّان بیانش ذوالفقاری دیگر است آن زمانی که به جنگ جهل لشگر میرود کوه صبر است او که از داغ دل پر غصه‌اش کاسه‌ی صبر تمام غصه‌ها سر میرود 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @mkavoosi110 @yaqoote_sorkh
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم بند اول✏️ بگو کجایی رو خاکی یا که روی نیزه هایی ولی خدایی این رسمش نبود این همه جدایی بگو کجایی بگو کجایی بذار با دستای خودم نوازشش کنم موهاشو بذار می‌خوام ی بار دیگه بیام ببوسم اون چشماشو بذار برم به سمت قبله بکشم پاهاشو همه عمرم غریب افتاده از روی زین عجیب افتاده خاطرات رقیه و زینب گیر یک نا نجیب افتاده سیدناالغریب بند دوم✏️ دیگه تمومه خنده روی لب های زینب حرومه توی شلوغی جسم پاره پاره‌ی تو کدومه بگو کدومه بگو کدومه اومده ذولجناح ولی تو زیر دست و پا جا موندی وا شده پای شمر و حرمله به خیمه ها جا موندی سرت با ما مسافرو خودت تو کربلا جا موندی مثل تو من غریب افتادم از رو محمل عجیب افتادم گریه کردی رو نیزه ها وقتی گیر یک نا نجیب افتادم سیدناالغریب بند سوم ✏️ وای از زمونه رقیه واسه‌ی تو روضه میخونه چرا بابایی انگشتر تو،تو دست ساربونه داره میخونه داره میخونه تو رفتی منو سپردی دست این حرومیا بابایی نمیدونی چه حرف های بدی زدن به ما بابایی دوری دیگه بسه خودت پاشو بیا بابایی تو بیابون غریب افتادم از رو ناقه عجیب افتادم فک میکردم عمو میاد اما گیر یک نا نجیب افتادم سیدناالغریب 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
379.3K
هدایت شده از سجاد روان مرد
321.1K
هدایت شده از سجاد روان مرد
310.9K
هدایت شده از میثم کاوسی
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه لا حول و لا قوة الّا به رقیه هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه شد آینه‌ی حضرت زهرا و رسیده‌ست ارثیه از او أم أبیها به رقیه از بس که گرفتند شفا از حرم او باید که بگویند مسیحا به رقیه تا اینکه گره واشود از کار خلایق باید که قسم داد خدا را به رقیه مانند رکابی که دلش بند نگین است دلبسته شده شانه‌ی سقا به رقیه او جان خودش را سر عشقش به پدر داد دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه آشفته شده بعد عمو خواب رقیه یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند حاشا که کسی داد تسلا به رقیه 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @mkavoosi110
بسم الله الرحمن الرحیم زجر بابا خوش‌آمدی دیر آمدی به دیدنم اما خوش‌آمدی اینجا خرابه است ای‌خاکی، ای‌مسافر صحرا خوش‌آمدی ویران‌نشین شدم مهمان من برای تماشا خوش‌آمدی تنهاترین من حالا به دیدن من تنها خوش‌آمدی! هرچند بی‌سری اما مشخص است سراپا، خوش‌آمدی در دشت دیدمش پس در مقام زائر زهرا خوش‌آمدی بغضم امان نداد حرفی دگر بگویمت، الّا؛ "خوش‌آمدی" بی‌ما چه می‌کنی؟ بابای من به نیزه‌ی اعدا چه می‌کنی؟ ای ماه شام تار در آسمان روشن نی‌ها چه می‌کنی؟ اصغر که رفتنی‌ست بهر دوجرعه آب تمنا چه می‌کنی؟ با گریه کعبه گفت؛ یابن‌الحرم به دیر و کلیسا چه می‌کنی؟ چوب است پاسخت بر روی نیزه‌ها مگر آوا چه می‌کنی؟ ای تشنه‌لب بگو با داغ تشنه‌رفتن سقّا چه می‌کنی؟ حالا به هوش باش گفتی که دخترم تو بگو تا چه می‌کنی! تا زجر می‌کشم هی فکر می‌کنم که چرا زجر می‌کشم؟ از کاروان جدا از اهل کاروان که جدا زجر می‌کشم در شام و کوفه نه! بعد از تو -آه- در همه‌جا زجر می‌کشم از صبح تا به شب یا زخم می‌شمارم و یا زجر می‌کشم بالا نمی‌رود دستم، اگر که‌وقت دعا زجر می‌کشم از ترس کعب‌نی آهسته و بدون صدا زجر می‌کشم این کل روضه است؛ چون زجر می‌کشید مرا، زجر می‌کشم 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از یاقوت سرخ
حمید جودکی - اومدی پیشم.mp3
10.2M
بسم الله الرحمن الرحیم بابای نیزه اومدی پیشم ولی با پای نیزه تو بابای منی یا بابای نیزه؟ آخ بمیرم آخ بمیرم که می‌بینم رو گلوی خوشکل تو جای نیزه چن شبه رفتی دلم آروم نداره بارون اشکم مث ابر بهاره می‌بینی که دختر تو جای بازوت سرشو رو خاک ویرونه می‌ذاره دختر شامی دلم رو می‌سوزونه کاشکی بابا دخترت زنده نمونه روی پیشونی نازت جای سنگُ روی لبهات جای چوب خیزرونه بابایی نیگا کن این زخمای پامو تو گوشای دخترا گوشواره‌هامو ضربه‌های سنگین سیلی زجرُ برده دیگه به خدا نور چشامو بابایی از تشنگی لبام ترک خورد پس عمو جونم چرا آبو نیاوورد؟ پیش چشمای رباب، یه نامسلمون اومد و گهواره‌ی داداشمو برد ... محلی لری؛ رنگِ پاییزی دارَه باغِ دِلِ مِه تَش گِرِتَه دِ غَمِ تیو حاصِلِ مِه دُختِرونِ کوفیو گُتِن یَتیمَه طعنَهُ‌و زَخمِ زِوُو بی قاتِلِ مِه ای گُلِم! ای خوشکِلِم! دُورِت بِیَردِم دَسِ گَرمِتِه بَنی وِه دَسِ سَردِم بعد تیو مَریض بیمُ و حالِم خِروئَه خو بی که تیو اُومایی دَرمونِ دردِم ساکِتُ‌و بی‌هُم‌زِووُنُ و سَر وِه زیرِم مِثِ مُرغِ بی‌پَرِم، وِ غَم اَسیرِم وِه خُدا که سیر بیمَ دِ ای زِمُونَه کاشکی اِمشُو سَرِ دَسِ تیو بَمیرِم "دخترون بوئه‌دار چی گل انارن..." 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا