بسم الله الرحمن الرحیم
#چهارپاره_شباول
کوچه کوچه غریب می گردد
در هوایی که سخت مسموم است
آنکه دیشب برو بیایی داشت
آنکه امشب غریب و مظلوم است
تحت تعقیب شرطه های پلید
روز ، هر لحظه غرق خون جگریست
شب به شب بین کوچههای غریب
روزگار سفیر دربدری ست
در دلش سیر و سرکه می جوشد
روی لب های شهر تبریک است
خبری بین کوفه پیچیده
کاروان امام نزدیک است
مرد گریه نمی کند اما
چاره ای غیر گریه کردن نيست
گریه دارد که یار دیروزی
حال امروز غیر دشمن نيست
کاش نامه نمی نوشت اي کاش
نامه بر از مسیر برگردد
از لب غنچه های نشکفته
ردّ پای کویر برگردد
با نسیم سحر سخن می گفت
که خبر سوی کاروان ببرد
خبر نقشه های شومی که
هست در ذهن کوفیان ، ببرد
خبر از ازدحام بازار و
وعده های غنیمت و سوغات
اینکه در بین شهر می افتد
چشم مردم به عمه ی سادات
خبر از سنگ های بر بام و
هیئت بی حیای استقبال
از زنانی که هلهله هاشان
صف کشیده برای استقبال
خبر از ازدیاد سرنیزه
خبر از نیزه های آماده
تیغ و تیر سه شعبه و بدتر
از همه ، دشمن زنا زاده
حرمله با گروه دور و برش
آن کماندارهاي بی احساس
یا که از شرط بندیِ روی
سر شش ماهه و سر عباس
همه این ها مزید علت شد
که ازین راه شوم برگردد
تا نخورده به اول بازار
این گذرگاه شوم ، برگردد
📝#علی_کاوند
#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_اول
به انتهای مسیرش رسید دلنگران
گذشت از دل قومی پلید دل نگران
قدم گذاشت به دارالخلافه با هیبت
قدم گذاشت یل موسپید دلنگران
میان کوفه قدم میزد اینچنین مسلم
غریب ، تشنهجگر ، ناامید ، دل نگران
به پای بندی مردان کوفه دلبسته است
مراد عازم شهر و مرید دلنگران
بگو به غیرت تاریخ کوفه بر بخورد
سفیر نامهبرش شد شهید دل نگران
نوشتهاند که در لحظهی شهادت بود
حسین بابت خیمه شدید دلنگران
📝#علی_کاوند
#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
#غزل
@yaqoote_sorkh
@Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_اول#کوفه
می گرید امشب باز حتی پیکر کوفه
عطر علی پیچیده در سر تا سر کوفه
مثل امیرالمومنین تنها ست مسلم در
پس کوچه های ساکت و کور و کر کوفه
وقتی که در ها روی مهمان بسته باشد پس
می نالد از این غصه دیوار و درِ کوفه
تقدیر مسلم نیست خاک کربلا اما
قسمت شده باشد یل رزم آور کوفه
وقتی که مسلم می شود محصور در آتش
ارباب سهمش می شودخاکسترِ کوفه
وقتی که مسلم تشنه لب جان می دهد یعنی
لب تشنه کشتن هست تیر آخر کوفه
می گفت مسلم لحظه جان دادنش: برگرد
ای میهمان بی کس و بی یاور کوفه
هم می برند انگشت و هم انگشترت را آه
مردانِ از نامرد بی مذهب تر کوفه
روزی به آتش می کشد کوفی خیامت را
آتش ببارد کاش پس روی سر کوفه
📝#عباس_گودرزی
#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@Alikavand333