هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
باران رحمت
باران رحمت تو به ما بی امان رسید
از دست تو به سفرهی ما آب و نان رسید
با کام تلخ نام تو را تا صدا زدم
چندین پیالهی عسل از آسمان رسید
حُر دشمن تو بود ولی شد حبیب تو
پیش تو از کجا به کجا میتوان رسید
هر اربعین به سمت تو جاری شد این جهان
دریای زائران تو تا بیکران رسید
در روز حشر خنده کنان میرسد اگر
هرکس به کربلای تو گریه کنان رسید
پایان سبز ، وعدهی سرخی راه توست
پس باید از مسیر تو تا جمکران رسید
#سجاد_روانمرد
#غزل
#محرم
#امام_حسین_علیهالسلام
📝 گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@sajad_ravanmard
#غزل #روضه
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم
با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم
هجده عزیزم را به روی نیزه دیدم
با خاطراتم هر قدم را گریه کردم
در کربلا و کوفه و دروازهی شام
نام تو را بردند هر جا گریه کردم
گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم
زیر لگد قدر دو دنیا گریه کردم
از کاروان وقتی که جاماندم، برایت
با هر نفس همپای زهرا گریه کردم
دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز،
بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم...
از داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو
تا درد دست و تاول پا گریه کردم
تا پیش چشم ساربان بغضم ترک خورد
بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم
زجر لعین با یک طبق سمت خرابه
با نیشخند آمد من امّا گریه کردم
#میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@mkavoosi110
#غزل #مدح_مرثیه
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه
لا حول و لا قوة الّا به رقیه
هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت
یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه
شد آینهی حضرت زهرا و رسیدهست
ارثیه از او أم أبیها به رقیه
از بس که گرفتند شفا از حرم او
باید که بگویند مسیحا به رقیه
تا اینکه گره واشود از کار خلایق
باید که قسم داد خدا را به رقیه
مانند رکابی که دلش بند نگین است
دلبسته شده شانهی سقا به رقیه
او جان خودش را سر عشقش به پدر داد
دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه
با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه
آشفته شده بعد عمو خواب رقیه
یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند
حاشا که کسی داد تسلا به رقیه
#میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@mkavoosi110
#غزل #شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
" مهمان "
یا عاقبت از سینه جانم درمیآید
یا اینکه بابای من از این در میآید
این گریهها از درد نه از روی شوق است
امشب پدر مهمانی دختر میآید
شانه زدن، جارو کشیدن، ناز کردن
از دست من تنها همینها برمیآید
خاکستری یا گُلگُلی؟ عمه کدامش
از این دوپیراهن به من بهتر میآید؟
خون لبم بند آمده خوب است، اما
خون سرم از زیر این معجر میآید
من گیسویم را دور دستم حلقه کردم
چون که به دست دختر انگشتر می آید
پیراهنم که سوخت قبلاً، پس چگونه
دارد دوباره بوی خاکستر می آید؟
حتی صدای پای بابا فرق کردهست
حس میکنم مهمان من با سر میآید
#علی_کاوند
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
#غزل
#شب_سوم
همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه
شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه
گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه
سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه
به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض
همیشه آب خوردم لحظهی افطار با گریه
به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت
گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه
همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را
به جای شانه ات بر شانهی دیوار با گریه
دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من
نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه
شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد
چَکُش را میزند بر میخ در نجار با گریه
#سجاد_روانمرد
#غزل
#امام_حسین_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
@sajad_ravanmard
#غزل
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#شب_چهارم_محرم
"کوه صبر"
آنچنان که خُلق دخترها به مادر میرود
خُلق زینب نیز به زهرای اطهر میرود
شرط ضمن عقد این خواهر فقط این بوده که
هر چه پیش آید بهمراه برادر میرود
در مقابل محض همراهی این خواهر، حسین
ترک پیکر کرده و بر نیزه با سر میرود
خون حیدر در رگش جاریست وقتی اینچنین
در اسارت هم، چنان فاتح به منبر میرود
هیبت زینب به حیرت برده دشمن را، که او
روی منبر میرود یا فتح خیبر میرود!؟
خطبه میخواند تمام شهر میریزد به هم
آنچنان که انتظار روز محشر میرود
تیغ برّان بیانش ذوالفقاری دیگر است
آن زمانی که به جنگ جهل لشگر میرود
کوه صبر است او که از داغ دل پر غصهاش
کاسهی صبر تمام غصهها سر میرود
#میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@mkavoosi110
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
#غزل
#شب_هفتم
شبیه هاجرِ دنبالِ آب باگریه
دوید در دل صحرا رباب باگریه
برای مادر اصغر در آسمان آن روز
نشست، روضه گرفت، آفتاب باگریه
به یاد گریهی طفل رباب، ساقی شد...
کنار علقمه از غصّه آب باگریه
شبیه عاشق دلتنگ، تیر از چلّه
دوید سمت علی باشتاب، باگریه
بهگریه گفت: که سیراب شد علیاصغر؟
حسین داد بهزینب جواب؛ باگریه...
حسین گفت: علیجان خدانگهدارت!
رباب گفت: عزیزم بخواب...، باگریه
برای داغ دل مادر علیاصغر
دل زمین و زمان شد کباب باگریه
به روی حنجر او فتح باب شد با تیر
اگر چه بسته شد آخر کتاب با گریه
دلی که سوخت به یاد گلوی نازک او
به روسیاهی خود زد نقاب باگریه
#سجاد_روانمرد
گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@sajad_ravanmard
#غزل #مدح
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
چنان دریایی از می که به یک ساغر نمیگنجد
درون یک غزل توصیف آن دلبر نمیگنجد
همان که گر بنا باشد نوشتن از کمالاتش
فقط شرح دو ابرویش به صد دفتر نمی گنجد
به اقلیم دلم اولاد زهرا پادشاهانند
دو سلطان پس غلط باشد به یک کشور نمیگنجد
دل هر کس به گیسوهای معشوقی گره خوردهاست
مرا در دل به جز عشق علی اکبر نمیگنجد
به روی سر در هر خانه نامش میخورد از شوق
درون چارچوب خویش دیگر در نمیگنجد
برای بوسه بر یاقوت لبهای علی اکبر
ستون هم تاک شد طوری که در باور نمیگنجد!
درون کوزه شاید جا شود دریا ولی قطعا
علی نور است و جز در جسم پیغمبر نمیگنجد
اذان بوی خوشی دارد که از عطر دهان اوست
که غیر از عطر خوش در نافه و عنبر نمیگنجد
حرم رفتی ادب کن محضرش پایین پا بنشین
که نوکر در سرش رفتن به بالاسر نمیگنجد
#
برایش سر شکستم؛ خون کنار اشک جاری شد؛
چه باید کرد این غم در دو چشم تر نمیگنجد!
#میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@mkavoosi110
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
#غزل
#حضرت_رقیه
همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه
شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه
گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه
سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه
به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض
همیشه آب خوردم لحظهی افطار با گریه
به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت
گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه
همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را
به جای شانه ات بر شانهی دیوار با گریه
دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من
نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه
شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد
چَکُش را میزند بر میخ در نجار با گریه
#سجاد_روانمرد
#غزل
#امام_حسین_علیهالسلام
@Yaqoote_sorkh
@sajad_ravanmard
هدایت شده از میثم کاوسی
#غزل #مدح_مرثیه
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه
لا حول و لا قوة الّا به رقیه
هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت
یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه
شد آینهی حضرت زهرا و رسیدهست
ارثیه از او أم أبیها به رقیه
از بس که گرفتند شفا از حرم او
باید که بگویند مسیحا به رقیه
تا اینکه گره واشود از کار خلایق
باید که قسم داد خدا را به رقیه
مانند رکابی که دلش بند نگین است
دلبسته شده شانهی سقا به رقیه
او جان خودش را سر عشقش به پدر داد
دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه
با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه
آشفته شده بعد عمو خواب رقیه
یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند
حاشا که کسی داد تسلا به رقیه
#میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@mkavoosi110
#غزل
#امام_حسین_علیهالسلام
#اربعین
"میلیون"
زیر قدوم زائرانت مست شد هامون
از خاک پای عاشقانت لاله زد بیرون
خیل فدائی های راه افتاده سمتت را
هر اربعین باید شمارش کرد با «میلیون»
در چشم مجنونهای عالم، یکنفر لیلاست
در کوی تو لیلا بیاید میشود مجنون
بابای نوکرها تویی، ای مهر تو بی مرز!
با هر زبان هستند نوکرهای تو همخون
خوشبخت آنکه زیر پرچم زندگی کرده
خوشبختتر آنکه شده در کربلا مدفون
عمری قلم گرد حریمت چرخ زد آری
از گنبد زردت درخشان میشود مضمون
گفتی بعین الله و چشمم چشمۀ خون شد
ای عالم و آدم به خون اصغرت مدیون
#میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@mkavoosi110
@yaqoote_sorkh
#غزل
#امام_حسن_علیهالسلام
کریما دستگیرا فاتحا شاها جوانمردا!
بزرگا یکه تازا بی همانندا یلا فردا!
چه کس مثل تو صفین و جمل را زیر و رو کردهاست!؟
الا شیر علی فرزند زهرا بیهماوردا!
به روی دوش داری کیسهی خرما و نان هر شب
تو تکرار علی هستی، اباالایتام و شبگردا!
کشید از زیر پا سجادهات را جهل سرداران
«شگفتا و دریغا حسرتا واویلتا دردا!»
از آن یک مشت نامردی که دورت بود معلوم است
تو را زهر جفا از پای در میآورد؛ مردا!
بگو هر شب فدای غربت آن قبر خاکی که
بدون سایه بان خورشید میتابد بر آن فردا!
#میثم_کاوسی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@mkavoosi110
@yaqoote_sorkh