ا ﷽ ا
#روضه /۴۷
حضرت #زینب سلام الله علیها
《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ(ص) یَا اَبٰا عَبْدِاللهِ الحُسَین(ع)》
✅همانطور که گفته شد، طبق آیه مباهله، در این روز مسیحیان نجران، تا اهل بیت بزرگوار حضرت رسول اکرم(ص) را دیدند، از مجادله و مباهله با آنان خودداری کردند و تسلیم شدند.
اما هیچ روزی مانند روز امام حسین(ع) نبود، وقتی که دشمنان همه یاران و مردان اهل بیت او را کشتند و خیمه ها را غارت کردند و زنان اهل بیتش را به اسارت بردند.
در طی روایتی امام صادق(ع) می فرماید :
آن شبى كه امام حسين(ع) تصميم گرفته بود، فرداى آن از مكه خارج شود، محمد بن حنفيه به حضور آن حضرت(ع) آمد.
بینشان سخنانی رد و بدل شد.
تا اینکه محمد حنفيه به امام(ع) پیشنهاد هجرت به جایی غیر از کوفه داد، که امام(ع) نپذیرفت.
فردای آن روز مجدد محمد بن حنفیه قبل از بيرون آمدن امام(ع) از مكه، خدمت ایشان رسید و عرض کرد :
پس چه باعث شد كه به اين زودى حركت كردى؟!!
امام حسین(ع) فرمود :
📋《أَتَانِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ فَقَالَ :
يَا حُسَيْنُ(ع)! اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا》
♦️وقتى از تو مفارقت كردم جدم پيامبر خدا(ص) را در عالم خواب ديدم كه به من فرمود :
اى حسين(ع)! حركت كن همانا خداوند خواسته كه تو را كشته شده ببيند.
محمد بن حنفيه گفت :
📋《إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ!》
و پرسید :
پس اين زن و بچه را براى چه همراه خود مي برى، در صورتى كه با اين حال خارج مي شوى!؟
امام حسین خطاب به وی فرمود که جدم رسول اکرم(ص) نیز در این باره فرمود :
📋《إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا》
♦️خداوند خواسته كه خاندان تو را نیز اسير ببيند.(۱)
راوی می گوید در روز عاشورا از میان اهل بیت حسین بن علی(ع) زینب کبری(س) را دیدم که؛
📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ :
يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》
♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد :
فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده اند، فرزندانت كشته شده اند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند، عمامه و لباسش را به يغما برده اند.
راوی می گوید :
سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
آفریدند تو را تا که مسیحا باشی
همه چون خادم دربار و تو آقا باشی
آفریدند تو را از طبق گریهی نور
تا که جانسوزترین واژهی دنیا باشی
آفریدند تو را تا که فقط ناز کنی
همه مجنون تو باشند و تو لیلا باشی
کم ببارند به پیش کرمت اهل کرم
دیگران قطرهی ناچیز و تو دریا باشی
تو قتیلالعبراتی نه که برِ گریهی ما
کشتهی چشم تر زینب کبری باشی
بر سر نیزه نشستی و تلألؤ کردی
مثل خورشیدی و زیباست که بالا باشی
خیزران خوردهترین قاری قرآن خدا
طشت زر دیدهترین حضرت یحیی باشی
👤لطیفیان
📚منابع:
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۶۵
۲)اللهوف ابن طاووس،ص۱۳۳
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۴۸
حضرت #زینب سلام الله علیها
✅امام سجاد(ع) می فرماید :
📜《مَا مِنْ يَوْمٍ اَشَدُّ عَلي رَسولِ اللهِ(ص) مِنْ يَوْمٍ اُحُدٍ قُتِلَ فِيهِ عَمُّهُ حَمْزَةٍ بْنِ عَبدالمطلَبٍ اَسَدُ اللهِ وَ اَسَدُ رَسُولِهِ(ص)!》
♦️سخت ترين روزی كه بر رسول خدا(ص) گذشت روز غزوه احد بود كه در آن عمويش حمزه بن عبدالمطلب كه شير خدا و شير پيامبرش بود كشته شد.(۱)
از ابن عباس نقل شده است كه وقتی در جنگ احد حضرت حمزه سیدالشهداء شهيد شد، وحشی (قاتل حمزه) از طرف هند (مادر معاویه) اجیر شد که حمزه را بعد از کشتن، مُثله کند.
و او نیز سینه حمزه را شکافت.
بعد از پایان جنگ، صفيه (خواهر حمزه) آمد كه وضع نعش برادر خود را ببيند اما خبر نداشت كه برادرش را بعد از شهادت مثله كرده اند.
صفيه به امام على(ع) و زبير (پسر صفیه) برخورد كرد.
امام على(ع) به زبير فرمود :
📋《اُذْكُرْ لِأُمِّكَ!》
♦️مادرت را دریاب!
و به او تذكر و دلدارى بده!
و چون این کار قدری سخت بود، زبیر از آن سرباز زد و متقابلا به امام علی(ع) عرضه داشت :
📋《لَا بَلْ اذْكُرْ أَنْتَ لِعَمَّتِكَ!》
♦️شما به عمّه تان تذكر و دلدارى دهيد.
صفیه تا به علی(ع) و زبیر رسید پرسید :
📋《مَا فَعَلَ حَمْزَةُ؟ فَأَرَيَاهَا أَنَّهُمَا لَا يَدْرِيَانِ!》
♦️حمزه را چه شده است؟ پس صفیه از حال آن دو گمان کرد که آنان خبری ندارند.
پس نزد رسول اکرم(ص) آمد.
حضرت(ص) تا عمه خود را دید، فرمود :
📋《إِنِّي أَخَافُ عَلَى عَقْلِهَا》
♦️من مى ترسم بر عقل صفيه، از شدت ناراحتى بر حمزه، صدمه اى بر او وارد شود.
در این هنگام؛
📋《فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهَا فَدََا لَهَا فَاسْتَرْجَعَتْ وَ بَكَت》
♦️حضرت(ص) دست مبارک خود را بر روی سينه ی صفيه گذاشت و براى او دعا فرمود و صفيه نیز گفت :
(إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) و سپس گريه كرد.(۲)
🏴یا رسول الله(ص)!
در کربلا وقتی کاروان اسراء را به سمت کوفه حرکت می دادند، حضرت زینب کبری(س) خود را به بدن بی جان امام حسین(ع) که داخل قتلگاه افتاده بود رساند.
وقتی بدن صد پاره ی امام حسین(ع) را دید، با صدایی غم انگیز، ندبه کنان به سمت مدینه، خطاب به حضرت رسول اکرم(ص)، عرضه داشت :
📋《وامُحَمّداه، صَلّيٰ عَلَيْكَ مَليكُ السَّماء، هَذا حَسَينٌ(ع) بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاءِ!》
♦️وامحمّداه! درود فرشتگان آسمان بر تو، اين حسين(ع) است كه عريان بر خاك افتاده و به خون آغشته شده و اعضايش از هم جدا شده است!
📋《وَاثَكْلاه وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا، اِلَي اللهِ الْمُشتَكيٰ وَ اِلي مُحَمَّدٍ الْمُصطَفيٰ(ص) و الي عَلِيٍ المُرتَضَيٰ(ع) و الي فَاطِمةَ الزَّهراء(س) وَ الي حَمزة سَيّدالشُّهداء!》
♦️وامصيبتاه، اين دختران تو هستند كه اسيرند.
شكايت ميبرم به خدا و به محمّد مصطفي(ص) و علي مرتضي(ع) و فاطمه زهرا(س) و به حمزه سيدالشهداء!
📋《وامُحَمَّداه، وَ هَذا حُسينٌ بِالْعَراءِ تَسفي عَليه ريحُ الصَّبَاء، قَتِيل أولادِ البَغَايَا! وَاحُزْنَاه، وَاكرباه عَليك يَا اباعَبدِاللهِ، اَلْيَوم مَاتَ جَدِّي رَسُولُ اللهِ(ص)!
يَا اصحابَ مُحَمّد(ص)، هؤلاء ذُرِيَّةُ المُصطفي(ص) يُسَاقُونَ سُوقَ السَّبايَا!》
♦️وامحمّداه، اين حسين است كه عريان (روي خاك افتاده) و باد صبا خاك بيابان را بر بدنش ميپاشد.
اوست كه به دست زنازادگان كشته شده است.
آه اي اباعبدالله(ع) چه غصهاي و چه مصيبتي در شهادت تو، گويا امروز جدّم رسولخدا از دنيا رفته است.
اي ياران محمّد(ص)، اينان خاندان مصطفي هستند كه همانند اسيران آنان را می برند.(۳)
در نقلی دیگر آمده است که راوی می گوید :
📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ :
يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》
♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد :
فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده اند، فرزندانت كشته شده اند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند، عمامه و لباسش را به يغما برده اند.
راوی می گوید :
سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚منابع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
۲)مسكّن الفؤاد شهید ثانی، ص۷۱
۳)۴)اللهوف ابن طاووس، صص۱۳۴-۱۳۳
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۴۹
حضرت زینب سلام الله علیها
✅حضرت زینب(س) در دو جا، وقتی دشمن قصد کشتن امام سجاد(ع) را داشت، جان حضرت(ع) را نجات داد.
1⃣مورد اول :
در روز عاشورا، پس از آنکه همه یاران و فرزندان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، در شرایطی که امام(ع) به تنهایی مشغول نبرد بودند و تیرها و نیزهها از هر سو بدن مبارک ایشان را آماج خود قرار داده بود و حضرت(ع) آخرین رمق های خود را برای ادامه مبارزه و جهاد بکار بسته بودند که ناگهان نگاهشان به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی شمربن ذی الجوشن بین امام(ع) و خیمههای آن حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمههای امام(ع) را داشتند.
امام(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند :
📋《وَيْلكُمْ يا شِيعَةَ آلِ اَبى سُفْيانَ!
اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا اَحْراراً فِى دُنْياكُمْ》
♦️ای پیروان آل سفیان!
اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید.
شمر گفت : حسین! چه می گویی؟!!
امام(ع) فرمود :
📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً》
♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمهها حمله نکنید.
پس شمر ملعون گفت :
حق با توست.(۱)
پس در جنگیدن با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند.
پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد.
حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود.
چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت.
در این هنگام عدهای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند.
به نقل از منتظم، عمر بن سعد دستور به قتل امام سجاد(ع) را داده بود و در این هنگام؛
📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت :
وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》
♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود :
به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم!
آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است.
سپس منصرف شدند و خیمه را ترک کردند.(۲)
2⃣مورد دوم :
وقتی کاروان اسراء درکوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد وارد شدند، عبیدالله از امام سجاد(ع) پرسید :
📋《مَنْ أَنْتَ؟》
♦️تو کیستی؟
📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️من علی بن حسینم!
📋أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟
♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟
📋قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ
♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند.
📋بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ
♦️بلکه او را خدا کشت.
📋اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها
♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند.
در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت :
آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟
در این هنگام، دستور داد :
📋اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ
♦️او را ببرید و گردنش را بزنید.
در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد :
📋يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا
♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است.
پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود :
📋وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ
♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش.
ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد.
و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.۳
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
📝شعر :
ساکنان نُه فلک حیران ز کار زینب است
در سما فوج ملائک با شعار زینب است
ای سلیمان از چه می نازی به جاه و حشمتت
صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب است
نهضت سرخ حسینی پایدار از نام اوست
سکه ی صبر و متانت با عیار زینب است
عزت دخت علی بین، همت زینب نگر
سیّد سجاد در هر جا کنار زینب است
زن بدین لحن و بلاغت زن بدان شرم و حیا
فتح شام و کوفه هر دو شاهکار زینب است
لحظه ای در شام بر غاصبگران فرصت نداد
انهدام کاخ ظلم از اقتدار زینب است
👤خوشزاد
📚منابع :
۱)بحار مجلسی، ج۴۵، ص۵۱
۲)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱
۳)الارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۶
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۵۰
حضرت زینب سلام الله علیها
در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) بعد از نبرد، با زخم ها و جراحات زیاد، لحظات آخر عمر شریف خود را سپری می کرد، در این هنگام؛
📋《صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ : مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ؟》
♦️شمر لعین بر اصحاب خود، نعره زد و گفت :
دربارهی این مرد منتظر چه هستید؟
📋《وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ(ع) زُرْعَةَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَةً کَبَا بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ》
♦️از هر طرف بر امام حسین (ع) حملهور شدند و زرعه بن شریک، ضربتی بر کتف امام(ع) زد. امام(ع) هم ضربتی بر او وارد کرد و او را نقش زمین ساخت.
مرد دیگری با شمشیر بر گردن مقدّس امام(ع) ضربت زد که حضرت(ع) با صورت بر زمین غلتید و دیگر ناتوان شده بود.
در این هنگام؛ سنان بن انس نیزهای بر گلوگاهش زد. نیزه را بیرون کشید و دوباره بر سینهی آن حضرت زد.
📋《ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ وَ جَلَسَ قَاعِداً، فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ : هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی》
♦️سپس سنان دوباره تیری در کمان نهاد و بر حنجرهی حضرت زد و امام(ع) افتاد.
ناچار روی زانوها نشست و تیر را از گلو بیرون کشید و دو دست خود را کنار هم زیر گلو گرفت. پر از خون شد، سر و صورت خویش را به خون رنگین کرد، در حالی که میفرمود :
خدا را اینگونه آغشتهی به خونم دیدار خواهم کرد، در حالی که حقّ مرا غصب کردهاند.
در این هنگام؛
📋《وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ(س) مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی : وَا أَخَاهْ! وَا سَیِّدَاهْ! وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ!
لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ》
♦️حضرت زینب(س) از در خیمه بیرون آمد، در حالی که ندا مى کرد :
واى برادرم! واى سیّدم! واى اهل بیتم!
ای کاش آسمان بر زمین فرود می آمد، اى کاش کوهها متلاشی می شدند.(۱)
بعد از شهادت امام حسین(ع) دشمن به خیمه ها حمله کرد.
📋《ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ》
♦️سپس زنان از خیمه بیرون شدند، و دشمن آتش به خيمه ها زدند و آنان با پاى برهنه و در كسوت اسارت در آمده، از خيمه ها بيرون دویدند.
📋《فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُن》
♦️وقتی نگاه زنان به كشتگان افتاد، فرياد زده و بر صورت خود سيلي زدند.(۲)
راوی می گوید :
📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ :
يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》
♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد :
فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده اند، فرزندانت كشته شده اند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند، عمامه و لباسش را به يغما برده اند.
راوی می گوید :
سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای زینب! ای که بی تو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
تو عاشقی چو یوسف زهرا نداشتی
او چون تو عاشقی به تمام جهان نداشت
آگاه بود عشق که بی تو غریب بود
اقرار داشت صبر که بی تو توان نداشت
تاریخ صابران جهان جانگدازتر
از قصّه صبوری تو داستان نداشت
یک نیم روز و این همه داغ، ای امام صبر
پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت
گر پای صبر و همّت تو در میان نبود
اسلام جز به گوشة عزلت مکان نداشت
👤سازگار
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۵
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۲
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۳
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۵۱
حضرت کاظم علیه السلام
✅هنگامی که هارون الرشید، امام موسی کاظم(علیه السلام) را در مدینه دستگیر کرد، ایشان را به طرف بصره فرستاد و امام هفتم مدت یک سال در آنجا زندانی بود و «عیسی بن جعفر» که مسئول زندان بود، به هارون گزارش داد که موسی بن جعفر(ع) همیشه مشغول عبادت و راز و نیاز با خداست.
از جمله دعاهای امام موسی کاظم(ع) در زندان عیسی این بود که می فرمود :
📋《اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اِنِّی کُنتُ اَسئَلُکَ اِن تُفرِغَنی لِعِبادَتِکَ اَللّهُمَّ وَ قَد فَعَلتُ فَلَکَ الحَمدُ》
♦️خداوندا! تو می دانی که من از تو تقاضا کرده بودم، مرا در گوشه ای خلوت قرار دهی تا مشغول عبادت باشم، تو تقاضای مرا برآوردی، تو را سپاس می گویم.(۱)
در طی این سالها، همواره زندان و زندانبان امام(ع) در حال تغییر بود.
در تاریخ آمده است که؛
📋《لَا يَزَالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إِلَي سِجْنٍ》
♦️آن حضرت(ع) همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد.(۲)
تا اینکه امام موسی کاظم(ع) مظلوم به زندان مخوف و تاریک «سِندی بن شاهک» ملعون منتقل شد و تحت شکنجه های شدید آن لعین قرار گرفت.
تا جایی که در پی این شکنجه ها، جنس دعای امام(ع) تغییر کرد و ایشان همواره برای خلاصی از زندان، این دعا را می کردند :
📋《یَا سَیِّدِی! نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَهٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هَارُون》
♦️ای مولای من! مرا از زندان هارون و از دست او نجات عنایت فرما.
ای رویاننده ی درخت از بین شن و خاک و آب!
و ای جاری کننده ی شیر از بین سرگین و خون!
ای به دنیا آورنده فرزند از بین رحم و ای آزاد کننده آتش از بین آهن و سنگ و ای آزاد کننده روح از بین احشاء و اعضای بدن!
مرا از دست هارون نجات عنایت فرما!(۳)
در فرازی از سلام بر ایشان آمده است؛
📋《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ(ع) وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع).. الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ «الْمَرْضُوضِ» بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ》
♦️خدايا درود فرست بر محمّد(ص) و اهل بيتش، و درود فرست بر موسى بن جعفر(ع)، سلام بر معذّب در عمق زندان ها و تاريكی هاى زيرزمين ها، با ساق كوبيده و خرد شده، به حلقه هاى زنجيرها، و جنازه اي كه با خوارى و سبك انگاشتن بر آن جار زده شده، وارد شونده بر جدّش مصطفى و پدرش مرتضى و مادرش سرور بانوان!(۴)
«الْمَرْضُوضِ» یعنی خرد شدن و له گردیدن!
🏴لا یوم کیومک یا اباعبدالله(ع)!
در روز عاشورا وقتی که آن ده حرامی بر بدن مطهر امام حسین(علیه السلام) اسب تاختند، وقتی همین افراد در کوفه، وارد مجلس عبیدالله بن زياد شدند، ابن زیاد پرسيد شما كيستيد و چه كرديد؟
«أُسَيد بن مالک» در برابر ابن زياد چنين گفت :
📋《نَحْنُ «رَضَضْنَا» الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْر
بِكُلِّ يَعْبُوبٍ شَدِيدِ الْأَسْرِ》
♦️ما کسانی هستیم که با اسبان قوى هيكل، سينه ی حسين(علیه السلام) را شكستیم و آن را خُرد كرديم، بعد از آنكه پشت او را لگدمال نموديم.(۵)
💔مرحوم علامه «محمد حسین غروی اصفهانی»(کمپانی) شعر سوزناکی را در وصف ماجراهای شهادت مظلومانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) سروده اند که در کتاب «دیوان الأنوار القدسیه» به چاپ رسیده است.
در یکی از ابیات آن آمده است؛
📋《لَکِنَّ کَسْرَ الضَلْعِ لَيْسَ یَنجَبِرُ
إِِلَّا بِصَمْصَامِِ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ
إِذْ «رُضَّ» تِلْکَ الأَضْلَعُ الزَكِيَّةُ
رَزِيَّـــــةٌ لَا مِثلَهَا رَزِيَّـــــةٌ》
♦️اما شکستن استخوان پهلو جبران نخواهد شد، مگر به شمشیر عزیزی قدرتمند[امام عصر(عج)]
زیرا که خرد کردن آن پهلوی پاک، مصیبتی است که همتایش هیچ مصیبتی نیست.(۶)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بود کی زندانِ یوسف، تیره چون زندان من
روز من شب شد از ین بی رحم زندانبان من
چون درین ظلمت سرا، بر خوان غم مهمان شدم
غم خجل شد زین محقر کلبه ی احزان من
👤حبیب چایچیان
📚منابع :
۱)الفصول المهمة ابن صباغ مالکی، ص۲۴۰
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۲
۳)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۸، ص۲۲۰
۴)مصباح الزائر سید بن طاووس، ص۲۳۱
۵)اللهوف ص۱۸۲
۶)دیوان غروی اصفهانی، ص۱۱۹
منبع: اسناد المصائب
حضرت #امام_کاظم علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۵۲
🔸حضرت امام حسین علیه السلام
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ(علیه السلام)، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ(صلوات الله علیه و آله)، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ》🔷🔹
✅مرحوم شیخ صدوق(۳۸۱ق) در طی روایتی از "هرثمة بن أبی مسلم" می نویسد :
امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) هنگامی که از "جنگ صفین" باز می گشت، به همراه سپاهیان خود، در سرزمین کربلا توقف کرد، و نماز صبح را در آنجا به جا آورد، و سپس مقداری از خاک آن زمین را برداشت و بویید و فرمود :
📋《وَأهَاً لَکِ أَیَّتُهَا التُّرْبَهُ لَیُحْشَرَنَّ مِنْکِ قَوْمٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ بِغَیْرِ حِسَابٍ》
♦️شگفتا از تو ای خاک!
قومی از تو بیرون می آیند که قیامت بی حساب وارد محشر می شوند.(۱)
سپس به زمین اشاره کردند و فرمودند :
📋《[هَذَا] مُنَاخُ رُكَّابِِ وَ مَصَارِعُ عُشَّاقٍ، شُهَداءٌ لایَبِقُهُم کَانَ قَبلَهُم وَ لا یَلحَقُهُم مَن بَعدَهُ》
♦️اینجا بارانداز سواران و قتلگاه عاشقان است، شهيدانى كه نه پيشینيان بر آنان سبقت جستهاند و نه آيندگان به مقام آنان خواهند رسید.(۲)
👤و ابن اثیر(۵۵۵) در روایتی دیگر می نویسد :
راوی می گوید :
📋《فَخَرَجتُ مَعَهُ عَلَى شَاطِئِ الفُرَاتِ، فَعَدَلَ عَنِ الطَّرِيقِ وَ وَقَفَو وَقَفنَا حَولَهُ، فَقَالَ بِيَدِهِ : هَذَا مَوضِعُ رِوَاحِلِهِم، وَ مُنَاخُ رِكَابِهِم وَ مُهَرَاقُ دِمَائِهِم، بِأَبي مَن لَا نَاصِرَ لَهُ فِي الأَرضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إلَّا اللهُ》
♦️به همراه امام علی(علیه السلام) بر کناره فرات بیرون آمدیم که ایشان از راه کناره گرفت و ایستاد و ما هم گرد او ایستادیم.
ایشان با دستش اشاره کرد و فرمود : این جا جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکب هایشان و محل ریختن خونشان است!
پدرم فدای آن که در زمین و آسمان یاوری جز خدا ندارد.
راوی می گوید :
📋《فَلَمَّا قُتِلَ الحُسَينُ(ع) خَرَجتُ حَتَّى چأَتَيتُ المَكَانَ الذَّي قَتَلُوُهُ فِيهِ، فَإِذَا هُوَ كَمَا قَالَ! مَا أَخَطَأَ شَيئَاً》
♦️هنگامی که امام حسین(علیه السلام) کشته شد بیرون آمدم تا به مکانی که او را در آن جا کشته بودند رسیدم.
درست همانگونه بود که علی بن ابی طالب(علیه السلام) گفته بود و حرفش کوچکترین خطایی نداشت.(۳)
👤همچنین موفق بن احمد خوارزمی(۵۶۸ق) می نویسد :
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) هنگامی که از صِفّین باز می گشت، در کربلا فرود آمد و به ابن عبّاس فرمود :
📋《أَ تَدرِی مَا هَذِهِ البُقعَهُ؟》
♦️می دانی این مکانْ کجاست؟
ابن عبّاس گفت : نه!
امام(علیه السلام) فرمود :
📋《لَو عَرَفتَها لَبَکَیتَ بُکَائِی! ثُمَّ بَکَی بُکَاءً شَدِیدَاً》
♦️اگر این مکان را می شناختی، همچون من می گریستی!
و آن گاه، گریه شدیدی کرد و فرمود :
📋《مَا لِی وَ لِآلِ أبِی سُفیَانَ؟!》
♦️من با آل ابوسفیان، چه کار دارم؟!
📋《ثُمَّ التَفَتَ إلَی الحُسَینِ(ع) وَ قَالَ : صَبرَاً یَا بُنَیَّ! فَقَد لَقِیَ أبُوکَ مِنهُم مِثلَ الَّذی تَلقَی بَعدَهُ》
♦️آن گاه امیر مؤمنان(علیه السلام) به امام حسین(علیه السلام) رو کرد و فرمود : شکیبا باش! پسر عزیزم! پدرت هم از آنان، همانند آنچه تو پس از او خواهی دید، می بیند.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
سر تا به پا شده سپر هر بلا حسین
از مکه میرود به سوی کربلا حسین
زمزم مقام، مروه صفا، کعبه چار رکن
از سوز سینه ناله برآرند : یا حسین
از کوه های مکه ندا میرسد به عرش
فریاد می زنند همه یک صدا؛ حسین
انگار سر برای خدا میکشد به دوش
با این شتاب میرود امشب کجا حسین؟
چشمش به قد و قامت عباس و اکبر است
در دیده اشک دارد و بر لب دعا، حسین
امشب میان قافله فردا به موج خون
گوید به زیر تیغ، سخن با خدا حسین
ای ناقه ها از این سفر امشب حذر کنید
ترسم سرش رود به سر نیزه ها حسین
از سنگ، اشک جوشد و از کوه، سیل خون
روزی که میشود ز عزیزان جدا، حسین
امشب نهاده سر به بیابان و میرود
فردا سرش بریده شود از قفا، حسین
👤سازگار
📚منابع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۶
۲)منهاج النجاح شیخ بهایی، ج۲، ص۸۶
۳)اسد الغابة ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۹
۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۶۲
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۵۳
🔸حضرت زینب سلام الله علیها
✅امام صادق(ع) می فرماید :
📋《فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ بِعَظِیمِ الْبَلَاءِ》
♦️هر گاه خدا بنده اى را دوست بدارد، او را به بلاى بزرگ گرفتارش سازد.(۱)
و در حدیث دیگری آمده است :
📋《إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ أَحَبَّ عَبْداً صَبَّ عَلَیْهِ الْبَلَاءَ صَبّاً فَلَا یَخْرُجُ مِنْ غَمٍّ إِلَّا وَقَعَ فِی غَمٍّ》
♦️هر گاه خداوند گروهى یا بنده اى را دوست بدارد، مانند باران بر او بلا فرو مى ریزد و هیچ گاه او از غم و محنت بیرون نمى رود.(۲)
ابتلائات حضرت زینب کبری(س) از ابتدای طفولیت تا زمان وفات نشان از این بود که او حبیبه خداست.
بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب(س)، توسط پیامبر اکرم(ص) صورت گرفته است.
به این صورت که پس از تولّد ایشان، حضرت فاطمه(س) دخترش را نزد امیرالمؤمنین علی(ع) بردند و از ایشان خواستند که نامی برای او انتخاب نماید، امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود :
از پیامبر اکرم(ص) در این امر، پیشی نمیگیرم در آن هنگام، پیامبر اکرم(ص) در مسافرت بودند.
هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا(ص) از سفر مراجعت نمود و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم(ص) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا(س) وارد گشتند.
امیرالمؤمنین علی(ع) به محضرشان شرفیاب شد و از ایشان در خواست کرد که برای دخترش نامی انتخاب بکند.
رسول خدا(ص) فرمودند :
من هم از پروردگارم پیشی نمیگیرم.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت :
نام این مولود را «زینب» بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشتهایم.
سپس پیامبر اکرم(ص) قنداقه ایشان را طلبید.
📋《فَلَمَّا أَحَضَرَتهَا أَخَذَهَا النَّبِيُّ(ص) وَضَمَّهَا إِلَى صَدرِهِ الشَّرِيفِ وَ وَضَعَ خَدَّهِ عَلَى خَدِّهَا فَبَكَى بُكَاءً شَدِيدَاً عَالِيَاً وَ سَالَت دُمُوعُه عَلَى خَدَّيهِ》
♦️هنگامی كه رسول خدا(ص) اين مولود را در آغوش كشيد و صورت به صورت او نهاد، يك مرتبه بلند گريه كرد و اشک چشمان مبارک بر گونه های حضرت(ص) جاری شد.
اين منظره به شدت فاطمه زهرا(س) را نگران ساخت و هراسان علت گريه پدر را پرسيد.
حضرت(ص) فرمود :
📋《يَا بِنتَاهُ! يَا فَاطِمَةُ(ص)! إِنَّ هَذِهِ البِنتَ سَتُبلَى بِبَلَايَا وَ تَرُدُّ عَلَيهَا مَصَائِبُ شَتَّى وَ رَزَايَا أَدهَى》
♦️دخترم! ای فاطمه(س)! همانا اين دختر در آينده به بلایا و مصائب سخت و دشواری گرفتار خواهد شد.
سپس فرمود :
📋《يَا بَضعَتِي وَ قُرَّةَ عَينِي اِنَّ مَن بَكَي عَلَيهَا وَ عَلَي مَصَائِبِهَا يَكُونُ ثَوَابُهُ كَثَوَابِ مَن بَكَي عَلَي أَخَوَيهَا》
♦️ای پاره تنم! اي نور ديده ام! هر كس بر او و بر مصائب او گريه كند، پاداش و مزد او مانند ثواب كسي است كه بر برادرش حسن(ع) و حسين(ع) گريه كند.(۳)
در زیارتی اینگونه به حضرت(س) سلام داده شده است :
📋《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا مَنْ تَحْمِلُ الْمَصائِبَ الْمُحْرِقَةِ لِلْقُلُوبِ مَعَ تَحَمُّلاتٍ شَدِيدَةٍ》
♦️درود بر تو ای کسی که در موارد متعدد و بی شمار، مصیبتهای آتش زننده ی قلبها را بر دوش کشیده ای و تحمل کرده ای.(۴)
و واقعا نیز این چنین است که؛
هركه دراين بزم مقربتر است،
جام بلا بيشترش می دهند!
از امام صادق(ع) سوال شد :
📋《مَا بَلَغَ مِنْ حُزْنِ يَعْقُوبَ(ع) عَلَى يُوسُفَ(ع)؟》
♦️حزن حضرت يعقوب(ع) نسبت به حضرت يوسف(ع) چه قدر بود؟
حضرت(ع) فرمود :
📋《حُزْنَ سَبْعِينَ ثَكْلَى بِأَوْلاَدِهَا》
♦️حزنی به اندازه هفتاد مادر بچه مرده!(۵)
اما مصیبتهایی که زینب کبری(س) در طول حیات خود دید با مصائب هیچ شخصیتی قابل قیاس نیست.
اصلا حضرت زینب(س) را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید، امّ المصائب یعنی مادر مصیبت ها لقب دادهاند.
چون در کودکی شاهد رحلت جد اطهرش حضرت رسول اکرم(ص)، بیماری و به شهادت رسیدن مادرش مکرمه اش، حضرت فاطمه زهرا(س) و شهادت پدرش بزرگوارش امیرالمؤمنین امام علی(ع)، شهادت برادرش امام حسن مجتبی(ع)، شاهد جانگدازترین حادثه یعنی واقعه کربلا و شهادت برادر مظلومش امام حسین(ع) و اسارت رفتن کوفه و شام بلا بود که از جمله وقایع سخت و تلخ زندگی ایشان به شمار میآید.
🏴اما در کربلا؛
امام سجاد(ع) می فرماید :
من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه اى رفتند، و شنیدم که این ابیات را زمزمه می کرد :
📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ لَكَ مِنْ خَلِيلِ،
كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ،
مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ،
وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ》
پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهمیدم 👇
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
👆ادامه 👇
فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است.
اما عمه من هنگامى كه اين اشعار را شنيد جزع و فزع كرد و نتوانست خود را نگهدارد و با ناراحتى زیاد خود را به برادرش رسانيد و گفت :
📋《وَا ثُكْلَاهْ! لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِي الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي》
♦️كاش مرگ زندگى مرا از بين برده بود، اكنون كه مادر و پدر و برادرم از دنيا رفته اند، اى جانشين گذشتگان و فريادرس بازماندگان!
سپس امام حسین(ع) به زینب کبری(س) نگریست و فرمود :
📋《يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ》
♦️اى خواهرم شيطان حلم و صبر شما را نگيرد.
زینب کبری(س) فرمود :
📋《يَا وَيْلَتَاهْ! أَ فَتُغْتَصَبُ نَفْسُكَ اغْتِصَاباً فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي》
♦️واویلاه! مثل اينكه از مرگت خبر مي دهى! اكنون دلم از اين كلمه زخم بر داشت و روحم را در فشار قرار داد.
📋《ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا فَقَامَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ》
♦️سپس در اين هنگام زينب کبری(س) سيلى به صورت خود زد و پيراهن خود را پاره كرد و از هوش رفت.
امام حسين(ع) بر بالين خواهرش نشست و آب بر صورتش پاشيد، و فرمود :
📋《يَا أُخْتَاهْ! اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) أُسْوَةٌ》
♦️اى خواهر از خداوند بترس و در مصائب صبر كن!
خواهرم اكنون بدان که پدر و برادرم از من بهتر بودند رفتند، و هر مسلمانى بايد به پيغمبر(ص) اقتداء كند.
امام(ع) به اين جملات خواهرش را دلدارى داد و در آخر فرمود :
📋《يَا أُخَيَّةُ! إِنِّي أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّي قَسَمِي لَا تَشُقِّي عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمَشِي عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِي عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْتُ》
♦️ای خواهرم! من تو را قسم می دهم که در مرگ من چهره نخراش و بى تابى نكن و پيراهنت را پاره نگردان!
هنگامى كه من از دنيا رفتم صبر نما!(۶)
در روز عاشورا بعد از شهادت برادر، زینب کبری(س) ندبه کنان از خیمه بیرون آمد.
راوی می گوید :
📋《فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(ع) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ :
يَا مُحَمَّدَاهْ! بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ(ع) مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ》
♦️سوگند به خدا که زينب(س) دختر على(ع) را فراموش نمی كنم كه با آهى جانكاه براى حسين(ع) می گريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد :
فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كرده اند، فرزندانت كشته شده اند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين(ع) تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند، عمامه و لباسش را به يغما برده اند.
راوی می گوید :
سوگند به خدا که همه حاضران از دشمن و دوست با ديدن حال زينب(س) می گريستند.(۷)
در دیگر مقاتل نیز این تعبیر دیده می شود که؛
📋《حَتَّی رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》
♦️اسبان نیز طاقت شنیدن ناله های او را نداشتند، تا جایی که قطرات اشكهاى اسبهاى مخالفان، بر روى سم هايشان مى ريخت.(۸)
روز حرکت از کربلا، ظالم سنگدلی به نام زجر بن قیس تازیانه به دست، کنار قتلگاه آمد و بر سر اهل بیت(ع) فریاد کشید که زود سوار شترها شوید و به سوی کوفه حرکت کنید؛ ولی اهل بیت(ع) از کنار پیکرها، بلند نمی شدند.
📋《فَاخَذَ یَضرِبُهُنَّ بِالسَوطِ وَاجتَمَعَ عَلَیهُنَّ النَاسُ حَتَّی ارکَبُوُهُنَّ عَلَی الجَمَالِ》
♦️پس آن لعین با تازیانه آن ها را در حالی که در محاصره دشمن بودند، می زد تا سوار بر شترها کرد.(۹)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۷۸، ص۲۰۸
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۷، ص۳۰۱
۳)زینب الکبری(ص) من المهد الی اللحد قزوینی، ص۳۵
۴)مفتاح الجنان مجلسی، ص۴۱۷
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۲۴۲
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴
۷)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۴
۸)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹
۹)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۰۹
حضرت #زینب علیها علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham