eitaa logo
مقتل "یارالی آقام "
217 دنبال‌کننده
243 عکس
37 ویدیو
13 فایل
الله 🔸یارالی یعنی آقای من حسین، که جسمش پر از زخم بود. 🔸یارالی کلمه ای آذری است که به معنی کسی که بر جسمش زخم فراوان دارد ، این کلمه معنایی عمیق دارد که تداعی غم و مصیبت بزرگی می نماید. کانال های دیگر: @qalalsadegh135 @azizamhosen
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا /۱۵۴ 🔸حضرت سکینه علیها السلام 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَکِیِنَةَ بِنْتَ حُسَینِ بنِ عَلِیِّ(عَلیهما السّلامُ)》🔶🔸 ✅هنگامی که حضرت سکینه(سلام الله علیها) دختر امام حسین(علیه السلام) پس از ماجرای کربلا، به صورت اسیر با همراهان وارد شام شد، در عالم خواب، خواب طولانی دید که در فرازی از آن می فرماید : ناگاه دیدم پنج سراپرده از نور از آسمان به زمین نشست، و پنج زن ارجمند از میان آنها خارج شدند و به سوی من آمدند، پرسیدم : این بانوان کیستند؟ شخصی که معرفی می کرد گفت : اولی حوّاء مادر بشر، دومی آسیه دختر مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه دختر خویلد است! پرسیدم این زن پنجم کیست که دست هایش را بر سر نهاده، گاهی از شدت ناراحتی بر زمین می افتد و گاهی بر می خیزد؟ گفت : این فاطمه(س) دختر محمد مصطفی(ص) مادر پدرت می باشد. با خود گفتم : سوگند به خدا! من به حضورش می روم و تمام حوادثی را که برای ما پیش آمده به اطلاع او می رسانم، با شتاب و سرعت نزد او رفتم تا به او رسیدم و در پیش رویش در حالی که گریه می کردم ایستادم و گفتم : 📋《یَا أُمَّتَاهُ! جَحَدُوُا وَاللهِ حَقَّنَا! یَا أُمَّتَاهُ! بَدَّدَوُا وَاللهِ شَملَنَا! یَا أُمَّتَاهُ! اِستَبَاحُوُا وَاللهِ حَرِیمَنَا! یَا أُمَّتَاهُ! قَتَلُوُا وَاللهِ الحُسَینَ(ع) أَبَانَا》 ♦️مادر جان! سوگند به خدا حق ما را انکار کردند. مادر جان! سوگند به خدا جمع ما را پراکنده ساختند. مادر جان! سوگند به خدا حریم حرمت ما را شکسته و مباح نمودند. مادر جان! سوگند به خدا پدرمان حسین(علیه السلام) را کشتند. سپس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود : 📋《کَفِّی صَوتَکِ یَا سَکِیِنَه! فَقَد قَطَّعتِ نِیاطَ قَلبِی وَ اقرَحتِ کَبدِی! هَذَا قَمِیصُ اَبیِکِ الحُسَینِ(ع)، لَا یُفارِقُنِی حَتَّی اَلقَی اللهَ بِهِ》 ♦️سکینه جان! دیگر سخن نگو، زیرا رگ قلبم را پاره کردی و جگرم را شعله ور نمودی، این پیراهن پدرت حسین(ع) است، که از من جدا نخواهد شد تا با آن خدا را ملاقات کنم.(۲) وقتی کاروان اسراء از شام به مدینه رسیدند، حضرت سکینه(س) خطاب به قبر مطهر حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《يَا جَدَّاهُ! إِلَيكَ المُشتَكَى مِمَّا جَرَى عَلَينَا، فَوَاللهِ مَا رَأَيتُ أَقسَى مِن يَزِيدَ وَ لَا رَأيتُ كَافِرَاً وَ لَا مُشرِكَاً شَرَّاً مِنهُ وَ لَا أَجفَى وَ أَغلَظُ》 ♦️اى جَدَّا! از مصایبى که بر ما گذشت به تو شکایت مى کنم. به خدا سوگند، من سنگ دل تر، جفا کارتر و خشن تر از یزید ندیدم و هیچ کافر و مشرکى را بدتر از او سراغ ندارم! 📋《فَلَقَدْ کانَ یَقْرَعُ ثَغْرَ اَبی بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ یَقُولُ : کَیْفَ رَاَیْتَ الْضَّرْبَ یا حُسَیْنُ(ع)؟!》 ♦️او با چوب دستى اش به دندان پدرم مى زد و مى گفت : ضربه ها چگونه است اى حسین(ع)؟!(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : گوشه ای با دردهای خویش خلوت می کند چشم هایش را انیس اشک غربت می کند در خلال هق هق بی انتهای هر شبش شرحه شرحه از غم دوری حکایت می کند بانوی غم ها، سکینه، یادگار کربلا یک به یک ما را به بزم روضه دعوت می کند عالم و آدم به هم می ریزد از فرط عزا تا که خاتون حرم شرح مصیبت می کند 👤شبرنگ 📚منابع : ۱)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۱۰۵ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۸۹ ۳)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۷۶ منبع: اسناد المصائب حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۵۵ 🔸حضرت عبدالله بن علی علیه السلام 🔷《السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(علیهما السلام) وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔷 ✅عبدالله(ع) پسر دوم امام علی(ع) و فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین(س) است که او را اولین شهید از میان برادرانش عنوان کرده‌اند. او را عبدالله اکبر و کنیه‌ اش را ابومحمد نوشته‌اند. عبدالله(ع) نیز مانند برادر بزرگش عباس(ع) مدتی را با پدر بزرگوارش ‌امام علی(ع) و برادرش امام حسن(ع) و مدت طولانی را با امام حسین(ع) زندگی کرد و رشادت، شجاعت، جوانمردی، وفاداری، صبر و مقاومت، پاک‌بازی و فداکاری و بصیرت در دین را آموخت و خود متخلق به آن صفات گردید. عبدالله(ع) از آغاز سفر از مدینه تا کربلا همراه برادر بزرگوارش امام حسین(ع) بود و همچون سه برادرش به رغم خواسته امام حسین(ع)، حاضر به ترک او نگردید و امان‌نامه عبیدالله بن زیاد را که به واسطه شمر آورده شده بود را نپذیرفت.(۱) بنابر نقل مورخان، عصر روز عاشورا، حضرت عباس(ع) برادران خود عبدالله(ع) و جعفر(ع) و عثمان(ع) را ترغیب کرد، تا قبل از او به میدان بروند و فرمود : 📋《بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي! تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص)》 ♦️پدر و مادرم فدايتان باد! بپا خيزيد و به ميدان جهاد و دفاع از حق گام پسپاريد؛ به پيش برويد تا بنگرم كه چگونه در راه خدا و پيامبرش اخلاص مى‌ورزيد و در اين راه خيرخواهى مى‌كنيد.(۲) در این هنگام؛ 📋《فَتَقَدَّمَ عَبدُاللهِ(ع) فَقَاتَلَ قِتَالاً شَدِيدَاً》 ♦️عبدالله(ع) به میدان شتافت و جنگ نمایانی کرد.(۳) او این گونه رجز می‌خواند : 📋《اَنَا ابنُ ذِی النَّجدةِ وَ الاَفضَالِ سَیفُ رَسُول اللهِ ذُو النِّکالِ ذَاکَ عَلِی الخَیرِ ذُو الفِعالِ فِی کُّلِ قَومٍ ظاهِرُ الاَحوَالِ》 ♦️من پسر مرد دلاور و بخشنده‌ام. آن مرد امام علی(ع) نیکوکار است که شمشیر رسول اکرم(ص) بود و کیفر دهنده‌ای که آثار ترس و رعب از او، در هر جماعتی آشکار است.(۴) عبدالله(ع) پس از‌ نبردی‌ سخت و از پای درآوردن تنی چند‌ بالاخره‌ با هانی ‌بن‌ شبیب‌ حضرمی‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌. تا اینکه؛ 📋《ضَرَبَ هَانِئُ بنُ شَبِيتِ الحَضرَمِي ضَربَتَينِ فَقَتَلَهُ》 ♦️بین هانی بن شبیب حضرمی و عبدالله(ع) دو ضربت‌ در میان‌ شان‌ رد و بدل‌ شد، و سرانجام هانی با ضربه‌ای که بر فرق عبدالله(ع) فرود آورد، و او را به شهادت رساند.(۵) اما در قول دیگری خولی بن یزید اصبحی به عبدالله(ع) نیزه زد و مردی از قبیله بنی‌ تمیم بن دارم او را به شهادت رساند.(۶) در زیارت ناحیه مقدسه به عبدالله(ع) چنین سلام داده شده است : 📋《السَّلامُ عَلَی عَبدِاللهِ بنِ اَمیرِ المُؤمِنینَ(ع) مُبلَی البَلاءِ وَ المُنادِی بِالوِلاءِ فی عَرصَةِ کَربَلاءَ المَضروبِ مُقبِلاً وَ مُدبِراً لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ هانِی بنَ ثَُبََیتٍ الحَضرَمِی》 ♦️سلام بر عبدالله بن امیرالمؤمنین علی (ع)، آزمایش کننده بلا و منادی ولایت آل رسول (ص) در میدان کربلا، آنکه از پس و پیش ضربه‌ها خورد و زخم‌ها دید. خداوند قاتل او هانی بن ثبیت حضرمی را لعنت کند.(۷) مدفن او در مقبره جمعی شهدای کربلا در حرم امام حسین(ع) است. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : عمریست که ما دست به دامان حسینیم  در مجلس روضه همه مهمان حسینیم  چون عشق حسین بن علی راه نجات است  پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم  بیمار فقط در طلب لطف طبیب است  ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم  ما را نبود واهمه از آتش دوزخ  وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم  فردوس برین خانه ی عشاق حسین است  صدشکر که ما جزو محبان حسینیم  دیوانه شدیم از نمک سفره ی ارباب  آباد از آنیم که ویران حسینیم! 👤زعفرانیه  📚منابع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۸۸ ۲)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ج۲، ص۶۸ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۴)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۴ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۴۰۷ ۶)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۵۳ ۷)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰ منبع: اسناد المصائب سلام الله علیها علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا /۱۵۶ 🔸جعفر بن علی علیه السلام 🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیهما السلام) وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅جعفر(ع) سومین پسر امام علی(ع) ام البنین(ع) است. امام علی(ع) به خاطر علاقه فراوانی که به برادرش جعفر بن ابی طالب(ع) داشت، نام او را جعفر نهاد.(۱) جعفر(ع) از همان ابتدای حرکت امام حسین(ع) از مدینه، با ایشان همراه شد. هنگامی که جعفر(ع) به میدان نبرد عازم شد، این چنین رجز خواند : 📋《إِنِّی أَنَا جَعْفَرٌ ذُو الْمَعَالِی ابْنُ عَلِی الْخَیرِ ذُو النَّوَالِ‏ ذَاكَ الْوَصِیّ ذُو السَّنَا وَ الْوَالِی حَسْبِی بِعَمِّی جَعْفَرٍ وَ الْخَالِ أَحْمِی حُسَیناً ذَا النَّدَى الْمِفْضَال‏ِ》 ♦️منم جعفر دارای افتخارها و شرف‌ها، فرزند علی(ع) نیکوکار و بخشنده. آن علی(ع) ای که وصی رسول اکرم(ص) و فردی بلند مرتبه و ولیّ است. افتخار به عمویم جعفر و دایی‌ام مرا بس است. من از حسینی(ع) که صاحب کرم و بزرگواری است، حمایت می‌کنم.(۲) سرانجام خولی بن یزید اصبحی تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد.(۳) و به نقلی هانی بن شبیت حضرمی، جعفر(ع) را به شهادت رساند.(۴) در زیارت ناحیه به جعفر(ع) این چنین سلام داده شده است‌ : 📋《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) الصَّابِرِ نَفْسُهُ مُحْتَسِباً وَ النَّائِی عَنِ الْأَوْطَانِ مُغْتَرِباً الْمُسْتَسْلِمِ لِلْقِتَالِ الْمُسْتَقْدِمِ لِلنِّزَالِ الْمَکثُورِ بِالرِّجَالِ》 ♦️سلام بر جعفر بن امير المؤمنين(ع) هم او كه در راه خشنودى خدا با جان شكيبايى نمود و در بلاد غربت خود را آماده‌ى جنگ نمود و براى نبرد پيش رفت مردان جنگى زيادى بر او حمله‌ور شدند و او را كشتند.(۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را  به خون نشانده دل دودمان آدم را  غم تو موهبت کبریاست در دل من  نمی دهم به سرور بهشت این غم را  غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید  به عالمی ندهم این غبار ماتم را  اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم  هزار بار بمیرم نبینم آن دم را  گدای دولت عشقم که فرق بسیار است  گدای دولت عشق و گدای درهم را  به نیم قطره ی اشک محبّتت ندهم  اگر دهند به دستم تمام عالم را  محبّت تو بود رشته ی نجات مرا  رها نمی کنم این ریسمان محکم را  👤سازگار 📚منابع : ۱)إبصار العین سماوی، ص۶۹ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۷ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۹ ۵)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰ منبع: اسناد المصائب سلام الله علیها علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۵۷ 🔸عثمان بن علی علیه السلام 🔹️🔷《السَّلَامُ عَلَی عُثْمَانَ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیهما السلام) وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔷🔹️ ✅آخرین پسر امام علی(ع) و حضرت ام البنین(ع) عثمان(ع) بود که امام علی(ع) به خاطر عشق و علاقه به عثمان بن مظعون نام او را عثمان گذاشت.(۱) عثمان(ع) در روز عاشورا بعد از شهادت برادرش جعفر(ع)؛ 📋《قَامَ مَقَامَ إِخوَتِهِ》 ♦️جانشین او شد و به میدان نبرد رفت.(۲) جانانه جنگید و این گونه رجز خواند : 📋《إِنِّی انَا عُثْمانُ ذُو المَفاخِرِ شَیخِی عَلِی ذُو الْفَعالِ الظَّاهِرِ وَ إِبْنُ عَّمِ النَّبِی الطَّاهِرِ أَخُو حُسَینٌ خَیرَةُ الأَخائِرِ وَ سَیدُ الکُبّارِ وَ الأَصَاغِرِ بَعْدَ الَّرسوُلِ وَ الْوَصِی النّاصِرِ》 ♦️منم عثمان که مفاخر بی‌ شماری دارم. پدرم علی(ع) است که کارهایش آشکار است. پدرم، پسر عموی پیامبرِ(ص) پاک‌ طینت است و برادرم حسین(ع) سرآمد برگزیدگان است و پس از پیامبر(ص) وصیّ پیروزمند و آقا و مولای همه است.(۳) سرانجام؛ 📋《فَرَمَاهُ بِسَهْمٍ فَصَرِعَهُ، وَ شَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمِِ فَاحتَزَّ رَأسَهُ》 ♦️خولی بن یزید اصبحی تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی دارم سر از تن او جدا کرد.(۴) در زیارت شهداء به عثمان(ع) اینگونه سلام داده شده است : 📋《السَّلَامُ عَلَی عُثْمَانَ بْنِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) سُمِّی عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ لَعَنَ اللَّهُ رَامِیهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِی بْنَ یزِیدَ الْأَصْبَحِی الْأَیادِی وَ الْأَبَانِی الدَّارِمِی》 ♦️سلام بر عثمان فرزند امیر المومنین(ع) که هم نام عثمان بن مظعون بود، خدا تیر زننده به وی خولی بن یزید اصبحی ابانی دارمی را لعنت کند.(۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : سرم خاک کف پای حسین است  دلم مجنون و شیدای حسین است  بهشت ارزانی خوبانِ عالم  بهشت من تماشای حسین است  به وقت مرگ چشمم را نبندید  که چشم من به سیمای حسین است  دراین عالم تمنایی ندارم  تمنایم تمنای حسین است  چراغ از بهر قبر من نیارید  چراغم روی زیبای حسین است  خوش آن صورت که درفردای محشر  برآن نقش کف پای حسین است  👤سازگار 📚منابع : ۱)مقاتل الطالبیین اصفهانی، ص۸۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۳)بحار الانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۷ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۵)مزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۸۷ منبع: اسناد المصائب سلام الله علیها علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۵۸ 🔸حضرت زینب علیها السلام ✅بعد از اینکه سر مطهر امام حسين(ع) به كوفه رسید، فردای آن روز، ابن سعد اسرای کربلا را وارد کوفه کرد. هنوز اسراء وارد کوفه نشده بودند که سر مطهر را وارد دارالعماره عبیدالله بن زیاد کردند. ابن زياد در قصر دار الاماره نشسته بود و دعوت عمومی براى ورود مردم داد و دستور داد سر مقدس را بياورند. 📋《فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ يَضْرِبُ بِهِ ثَنَايَاهُ》 ♦️پس عبیدالله سر مقدس را پيش روى خود قرار داد و به آن نگاه می‌كرد و پوزخند می‌زد، و در دست او چوبی بود كه با آن به دندانهاى پيشين حضرت(ع) می‌زد. زيد بن ارقم كه از اصحاب رسول خدا(ص) بود، در کنار عبیدالله نشسته بود. زید که پيرى سالخورده بود، وقتی این صحنه را ديد، به او گفت : 📋《ارْفَعْ قَضِيبَكَ عَنْ هَاتَيْنِ الشَّفَتَيْنِ فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ شَفَتَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَيْهِمَا مَا لَا أُحْصِيهِ‏ كَثْرَةً تُقَبِّلُهُمَا》 ♦️چوبت را از اين دو لب بردار، زيرا به خدایى كه جز او معبودى نيست، هر آينه بارها ديدم لبان مبارک رسول خدا(ص) را كه بر اين لبها بود و بسیار آن ها را می بوسید. سپس زید به گريه افتاد. ابن زياد خطاب به زید گفت : 📋《أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ! أَ تَبْكِي لِفَتْحِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّكَ شَيْخٌ قَدْ خَرِفْتَ وَ ذَهَبَ عَقْلُكَ لَضَرَبْتُ عُنُقَكَ》 ♦️خدا چشمانت را بگرياند! آيا براى فتح و پيروزى خدا كه نصيب ما شده گریه می کنی؟ و اگر نه اين بود كه تو پيرى بی خرد گشته و عقل از سرت بيرون رفته، گردنت را می زدم. پس زید مجلس عبیدالله را ترک کرد و قصر را مقصد خانه اش ترک کرد.(۱) سرانجام روز دوازدهم محرم سال ۶۱ هجری، کاروان اسرای کربلا وارد کوفه شد. در این روز ابن زیاد دستور داد، ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازار ها بایستند، تا أحدی از شیعیان علی(ع) جرات شورش یا حرکتی نداشته باشند. سپس فرمان داد سرهایی را که دیروز پیش از اسراء به کوفه آورده بودند را برگردانند و در پیش چشم اسراء حرکت دهند، و با هم وارد شهر کرده و در کوی و بازار بگردانند. مردم با دیدن حالت زار ذرّیه ی پیامبر اکرم(ص) و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدّرات در هودج های بدون پوشش و جهاز، صدا به گریه بلند نمودند. وقتی کاروان وارد کوفه شد، اسرای کربلا مشاهده کردند که؛ زنان اهل کوفه زارى می‌کردند و گریبان چاک زده بودند و مردان هم با آنان مى‌گریستند. در این هنگام؛ حضرت زین‌العابدین(ع) از بیمارى ناتوان بودند با صدای ضعیف و آهسته فرمودند : 📋《إِنَّ هَؤُلَاءِ يَبْكُونَ عَلَيْنَا فَمَنْ قَتَلَنَا غَيْرَهُمْ؟》 ♦️اینان بر ما گریه مى‌کنند؟ پس چه کسی با ما می جنگید؟!! آنگاه حضرت زینب(س) سوى مردم اشاره کردند که ساکت باشید. در این هنگام، زینب کبری(س) خطبه خواند. حِذْيَم بن شريك اسدى مى گويد : 📋《لَمْ أَرَ وَ اللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تَنْطِقُ وَ تُفْرِغُ عَلَى لِسَانِ عَلِيٍّ(ع)》 ♦️در آن روز به زينب دختر على(ع) نگريستم كه خطبه مى خواند و هرگز زنى را سخن ورتر و زبان آورتر از او نديدم. گويا زبان على(ع) در كام اوست و با زبان اميرمؤمنان على(ع) سخن مى گويد. پس به سوى مردم اشاره كرد كه «ساكت شويد!» ناگاه نفسها در سينه ها حبس شد و زنگ كاروانها از حركت ايستاد، سپس آن حضرت(ع) پس از حمد و ثناى الهى و درود بر محمد(ع) و خاندان پاكش چنين فرمود : 📋《وَ أَمّا بَعْدُ يا أَهْلَ الْكُوفَةِ! يا اَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَذْلِ وَ الْمَكْرِ!》 ♦️اما بعد! اى كوفيان! اى نيرنگ بازان و پيمان شكنان و بى وفايان و مكر پيشه گان!  📋《أَلا فَلا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ، إِنَّما مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّة أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلا بَيْنَكُمْ》 ♦️هرگز اشك چشمانتان خشك مباد و ناله هايتان آرام نگيرد. شما همانند آن زنى هستيد كه رشته خود را پس از بافتن وتابيدن وا مى تابيد. شما سوگندهايتان را دستاويز فساد ميان خود قرار داده ايد. در ميان شما جز لاف زدن، خودپسندى، دشمنى، دروغ، تملّق و چاپلوسىِ كنيزكان، و كينه توزىِ دشمنان نيست، يا مانند سبزه اى در كنار لجن زار و نقره اى بر سر گورهاييد. آگاه باشيد كه براى آخرت خويش بد چيزى را مهيا ساختيد و از پيش فرستاديد؛ خشم خدا شما را فرا خواهد گرفت و براى هميشه در عذاب جهنم خواهيد ماند. آيا براى برادرم حسين(ع) گريه مى كنيد؟ آرى به خدا سوگند بايد كه بگرييد، چرا كه شما شايسته گريستنيد! ادامه مطالب :👇 منبع: اسناد المصائب حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه 👆 پس فراوان گريه كنيد و اندك بخنديد، چرا كه ننگ اين عمل گريبان شما را گرفت و لكه آن براى هميشه به دامن شما نشست كه هرگز نمى توانيد آن را پاك كنيد. چگونه مى توانيد اين لكه ننگ را پاك كنيد؟ كشتن فرزند خاتم پيامبران، معدن رسالت و آن كس كه سرور جوانان اهل بهشت است و پناهگاه حريم شما و پناه حزب و گروه شما شيعيان و قرارگاه آرامش شما، بهبودى بخش زخم هايتان، پناهگاه شما در گرفتاريها، رهبر شما به هنگام نبرد، حجت بزرگ براى شما و چراغ روشن راههايتان آيا كشتن او را ساده شمرديد؟ آگاه باشيد كه بد توشه اى را براى خود از پيش فرستاده ايد و بار سنگين بدى را براى روز رستاخيزتان بر دوش گرفته ايد. نابود شويد نابود! واژگون باد پرچم تان واژگون! تلاشهايتان تباه، دستهايتان بريده و كالايتان در بازار اين جهان گرفتار خسارت باد؛ شما به خشم خدا گرفتار گشته و خوارى و بيچارگى بر شما حتمى شد! واى بر شما! آيا مى دانيد چه جگرى را از محمد(ص) شكافتيد؟ و چه پيمانى را گسستيد؟ و چه حرمسراى ارزشمندى از رسول خدا(ص) را آشكار كرديد پرده نشينان حريم محمّدى را بر كوچه و بازار نشان داديد؟ و چه حرمتى را از او هتك كرديد؟ و چه خونى را از او بر زمين ريختيد؟ به راستى كار زشت و وحشتناكى انجام داده ايد، كه نزديك است بخاطر اين كار، آسمانها از هم متلاشى گردد و زمين شكافته شود و كوهها به شدت فرو ريزد! كار شما، زشت، بسيار خطرناك، تيره و تار، وخامت بار و نادرست و زشتى آن به گستردگى زمين و آسمان بود. آيا اگر از آسمان خون ببارد تعجب مى كنيد؟ بدانيد كه عذاب آخرت براى شما خواركننده تر است و جنايتكاران هرگز يارى نمى شوند. مهلت خداوند شما را مغرور نسازد، چرا كه خداوند كارى شتابزده نمى كند و به موقع ستمگران را مجازات مى كند و انتقام خون مظلوم هرگز از او فوت نمى شود، به يقين پروردگار در كمين ما و شماست. اگر پيامبر(ص) از شما بپرسد، اين چه كارى بود كه كرديد با آنكه شما امت پيامبر آخر الزمان بوديد و بر ديگر امتها شرافت داشتيد، چه پاسخ خواهيد داد؟ شما چه كرديد با اهل بيت و فرزندان و عزيزان من، جمعى را به اسارت برديد و گروهى را به خون آغشته كرديد، تا الی آخره! در این هنگام امام سجاد(ع) خطاب به زینب کبری(س) فرمود : 📋《يَا عَمَّةِ! اسْكُتِي فَفِي الْبَاقِي مِنَ الْمَاضِي اعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ إِنَّ الْبُكَاءَ وَ الْحَنِینَ لَا یَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ الدَّهْرُ》 ♦️اى عمّه! خاموش باش، باقى ماندگان باید از گذشتگان عبرت گیرند! و تو بحمدالله درس ناخوانده دانائى و نیاموخته خردمند و دیگر اینکه گریه و ناله رفتگان را باز نمى‌گرداند. پس آن بانوى بزرگوار ساکت شد و از مرکب فرود آمد و چادرى زدند، او زنان را فرود آورده و داخل چادر شد. حِذْيَم می گوید : مردم را ديدم كه حيرت زده اند و از اندوه و پشيمانى، دست به دندان مى گزند. و به كنارم نگريستم، پيرمردى را ديدم كه اشك مى ريزد و محاسنش با قطرات اشكش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند كرد و گفت: 📋《بِأَبي وَ أُمّي كُهُولُكُمْ خَيْرُ الْكُهُولِ، وَ نِساؤُكُمْ خَيْرُالنِّساءِ، وَ شَبابُكُمْ خَيْرُالشَّبابِ، وَ نَسْلُكُمْ نَسْلٌ كَريمٌ، وَ فَضْلُكُمْ فَضْلٌ عَظيمٌ》 ♦️پدر و مادرم فداى شما باد! پيرانتان بهترين پيران، زنانتان بهترين زنان و جوانانتان بهترين جوانانند. دودمان شما كريم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظيم پاست.(۲) ادامه مطالب :👇 حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه 👆 در این هنگام، به دستور عبیدالله کاروان اسراء را وارد دارالعماره کوفه کردند. مجلس مهیای ورود اسراست. زینب کبری(س) در حالی که زنان اهل بیت(ع) و زنان بعضی از اصحاب و خدمتکاران و کنیزان دور زینب کبری(س) حلقه زده بودند، وارد مجلس عبیدالله بن زیاد شد. ابن زیاد توقع داشت بعد از این حادثه که به خیال خودش اینها را خرد کرده و تمام نیروهایش را گرفته است، دیگر باید اینها تسلیم شده باشند، فکر می کرد اکنون وقت خواهش و التماس است. شیخ مفید نقل می کند که؛ 📋《وَ أُدْخِلَ عِيَالُ الْحُسَيْنِ(ع) عَلَى ابْنِ زِيَادٍ فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ الْحُسَيْنِ(ع) فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا فَمَضَتْ حَتَّى جَلَسَتْ نَاحِيَةً مِنَ الْقَصْرِ وَ حَفَّتْ بِهَا إِمَاؤُهَا》 ♦️هنگامی که اهل بیت امام حسین(ع) وارد کاخ ابن زیاد شدند، حضرت زینب(س) در حالی که پوشش و لباسهای کهنه و معمولی بر تن داشت بی اعتنا به ابن زیاد وارد کاخ  شد. به گوشه ای از کاخ رفته وکنیزان حضرت(س) دور تا دور حضرت(س) قرار داشتند. در این هنگام عبیدالله پرسید : 📋《مَنْ هَذِهِ الَّتِي انْحَازَتْ نَاحِيَةً وَ مَعَهَا نِسَاؤُهَا ؟》 ♦️این زن چه کسی است که از سایر اسراء جدا شده و دور تا دور او را کنیزانش فراگرفته است؟ کسی به او جواب نداد. سؤالش را تکرار کرد و باز هم کسی جواب نداد. دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت : 📋《هَذِهِ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)!》 ♦️این زینب دختر فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) است. بعد از این که ابن زیاد، حضرت زینب(س) را شناخت، چنین گفت : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُمْ》 ♦️شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود. پس زینب کبری(س) در مقابل این زخم زبان چنین پاسخ داد : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ‏ الْفَاسِقُ‏ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ》 ♦️ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.(۳) به نقل از لهوف، ابن زیاد به اینجا که رسید، گفت : 《كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟》 ♦️رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟ زینب کبری(س) جواب داد : 📋《مَا رَأَيْتُ‏ إِلَّا جَمِيلًا! هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ ... ♦️من جز خير و زيبايى چيزى نديدم، اينان افرادى بودند كه خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از اين رو داوطلبانه به خوابگاه‏هاى خود شتافتند، به زودى خداوند بين آنان و تو را جمع كند، تا تو را به محاكمه بكشد، اكنون بنگر در آن دادگاه و محاكمه، چه كسى پيروز و چه كسى درمانده است؟ مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه! در این هنگام؛ ابن زياد از سخنان زينب کبری(س) خشمگين شد به گونه‏ اى كه گويى تصميم بر کشتن حضرت(س) گرفت. در این هنگام؛ عمرو بن حريث كه در مجلس حاضر بود به ابن زياد گفت : اين زنى بيش نيست، زن را نبايد به گفتارش مجازات كرد! ابن زياد به زينب(س) گفت : 📋《لَقَدْ شَفَى اللَّهُ قَلْبِي مِنْ طَاغِيَتِكِ الْحُسَيْنِ وَ الْعُصَاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكِ》 خداوند دل مرا با كشتن حسين گردنكش تو و افراد قانون شكن فاميلت، شفا بخشيد. زينب(س) فرمود : 📋《لَعَمْرِي لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلِي وَ قَطَعْتَ فَرْعِي وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِي فَإِنْ كَانَ هَذَا شَفَاكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ》 ♦️به جانم سوگند! بزرگ فاميل مرا كشتى، و شاخه‏ هاى مرا بريدى و ريشه مرا كندى، اگر شفاى دلت در اين است، باشد. و در ادامه فرمود : ولی من تعجّب مى‏ كنم از كسى كه با قتل امامانش، دلش را شفا مى‏ بخشد، و مى‏ داند كه فرداى قيامت، آنها از او انتقام مى‏ گيرند.(۴) در این هنگام رو کرد به امام سجاد(ع) و گفت : 📋《مَنْ أَنْتَ؟》 ♦️تو کیستی؟ 📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️من علی بن حسینم! 📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟》 ♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟ 📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》 ♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند. 📋《بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ》 ♦️بلکه او را خدا کشت. 📋《اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها》 ♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند. ادامه مطالب :👇 حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه 👆 در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت : آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟ در این هنگام، دستور داد : 📋《اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ》 ♦️او را ببرید و گردنش را بزنید. در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد : 📋《يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا》 ♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است. پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ‏ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》 ♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش. ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد. و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۵) به نقل از لهوف آمده است که؛ در اين هنگام امام سجّاد(ع) به زينب(س) رو كرد و فرمود : 📋《اسْكُتِي يَا عَمَّةِ حَتَّى أُكَلِّمَهُ》 ♦️آرام باش عمه جان تا من سخن بگویم! سپس رو کرد به ابن زیاد و فرمود : 📋《أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي يَا ابْنَ زِيَادٍ؟ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ كَرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ》 ♦️اى پسر زياد! آيا مرا از مرگ مى‏ ترسانى، مگر نمى‏ دانى كه كشته شدن براى ما يك كار عادى است، و شهادت مايه سربلندى ما مى‏ باشد. پس ابن زیاد با دیدن این همه صلابت و عزت، عقب نشینی کرد و آنگاه دستور داد، امام سجّاد(ع) و همراهانش را به خانه‏ اى كه در كنار مسجد اعظم كوفه بود بردند و در آنجا زندانى نمودند. زينب(س) براى اينكه مبادا بانوانى به ملاقات آنها بيايند و همين ملاقات موجب يك نوع شماتت و تحقير خاندان عصمت گردد فرمود : هيچ زن عرب نژاد حقّ ملاقات با ما را ندارد، جز كنيزان كه آنها نيز مانند ما اسيرى ديده‏ اند.(۶) امام رضا(ع) می فرماید : 📋《إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ اَلنِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ اُنْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثِقْلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اَللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ(ع) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا اَلْكَرْبَ وَ اَلْبَلاَءَ إِلَى يَوْمِ اَلاِنْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع) فَلْيَبْكِ اَلْبَاكُونَ فَإِنَّ اَلْبُكَاءَ يَحُطُّ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ》 ♦️محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مى‌دانستند و خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتك كردند و ذرارى و زنان ما را اسير كردند و آتش به خيمه‌هاى ما زدند و آنچه در آن بود چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا(ص) نكردند. روز شهادت حسين(ع) چشم ما را ريش كرد و اشك ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى و بلا به ما دچار ساخت، تا روز قيامت بر مانند حسين(ع) بايد گريست، زیرا که اين گريه گناهان بزرگ را بريزد.(۷) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : زينب آمد کوفه را يكباره ويران كرد و رفت  اهل عالم را از كار خويش حيران كرد و رفت از زمين كربلا تا كوفه و شام بلا  هركجا بنهاد پا، فتح نمايان كرد و رفت با لسان مرتضي از ماجراي نينوا  خطبه اي جانسوز اندر كوفه عنوان كرد و رفت با كلام جانفزا اثبات دين حق نمود  عالمي را دوستدار اهل ايمان كرد و رفت فاش مي گويم كه آن بانوي عظماي دلير  از بيان خويش دشمن را هراسان كرد و رفت بر فراز ني چو آن قرآن ناطق را بديد  با عمل آن بي قرين تفسير قرآن كرد و رفت در ديار شام برپا كرد از نو انقلاب  سنگر اهل ستم را سست بنيان كرد و رفت خطبه اي غرّا بيان فرمود در كاخ يزيد  كاخ استبداد را از ريشه ويران كرد و رفت زين خطب اتمام حجّت كرد بر كافردلان  غاصبين را مستحقّ نار و نيران كرد ورفت از كلام حق پسندش شد حقيقت آشكار  اهل حقّ را شامل الطاف يزدان كرد و رفت شام غرق عيش و عشرت بود در وقت ورود  وقت رفتن شام را شام غريبان كرد و رفت دخت شه را بعد مردن در خرابه جاي داد  گنج را در گوشه ويرانه پنهان كرد و رفت زآتش دل بر مزار دختر سلطان دين  در وداع آخرين شمعي فروزان كرد و رفت 👤سروی 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۵ ۲)الاحتجاج طبرسی، ج۲، صص۳۰۵ - ۳۰۳ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۱۶- ۱۱۵ ۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۶۰ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶ ۶)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۶۰ ۷)اقبال الأعمال سید بن طاووس، ج۲ حضرت علیها السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۵۹ 🔸حضرت رباب علیها السلام 🔸حضرت علی اصغر علیه السلام 🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَا اَبٰاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(علیه السلام)》🔷🔹 ✅هنگامی که حضرت ابراهیم(ع) ماموریت یافت که فرزندش اسماعیل(ع) را ذبح کند، نزد اسماعیل(ع) آمد و خطاب به فرزندش فرمود : 📋《يَا بُنَيَّ! إِنِّي أَرَي‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ! فَانْظُرْ ما ذا تَري‌؟》 ♦️پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟ اسماعیل(ع) جواب داد : 📋《يا أَبَتِ! افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ》 ♦️پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!(۱) سپس هنگامی كه حضرت ابراهيم(ع) خواست اسماعيل(ع) را براي قربانی به همراه خود ببرد، به مادر او حضرت هاجر(س) فرمود : فرزندت را زينت كن كه او را به ميهمانی خداوند ببرم.(۲) هنگامی که آن دو بزرگوار به قربانگاه رسیدند، اسماعيل(ع) رو به پدر كرد و گفت : 📋《يَا أَبَتِ! اُشْدُدْ رِبَاطِي حَتَّى لاَ أَضْطَرِبَ وَ اُكْفُفْ عَنِّي ثِيَابَكَ حَتَّى لاَ يَنْتَضِحَ مِنْ دَمِي شَيْءٌ فَتَرَاهُ أُمِّي وَ اشْحَذْ شُفْرَتَكَ وَ أَسْرِعْ مِنَ اَلسِّكِّينِ عَلَى حَلْقِي لِيَكُونَ أَهْوَنَ عَلَيَّ فَإِنَّ اَلْمَوْتَ شَدِيدٌ》 ♦️ای پدر! اكنون كه تصميم به كشتن من دارى، دست و پايم را محكم ببند تا در وقت سر بريدن آن موقع كه كارد بر گلويم مى رسد، دست و پا نزنم و بدين وسيله از پاداش من كاسته نشود، زيرا مرگ سخت است و ترس آن دارم كه هنگام احساس آن مضطرب گردم. و ديگر آن كه چاقویت را تيز كن و به سرعت برگلويم بكش تا زودتر آسوده شوم و هنگامى كه مرا بر زمين خوابانيدى صورتم را برزمين قرار بده و به يك طرف صورت مرا بر زمين مخوابان، زيرا مى ترسم وقتى نگاهت به صورت من بيفتد، حال رقّت به تو دست دهد و مانع انجام فرمان الهى گردد. و هم چنين جامه ات را هنگام سر بريدن، بيرون بیاور كه از خون من چيزى بر آن نريزد و مادرم آن را نبيند. و اگر مانعى نديدى پيراهنم را براى مادرم ببر، شايد براى تسليت خاطرش در مرگ من، وسيله مؤثرى باشد و بدين وسيله بهتر دلدارى شود و آلام درونى اش تخفيف يابد. پس از اين سخن ها بود كه ابراهيم خلیل(ع) خطاب به اسماعیل فرمود : 📋《نِعْمَ اَلْعَوْنُ أَنْتَ عَلَى أَمْرِ اَللَّهِ》 ♦️به راستى كه تو اى فرزند براى انجام فرمان خدا نيكو ياور و مددكارى هستى.(۳) پس ابراهیم(ع) چاقو را تيز كرد و دست و پاى اسماعيل(ع) را بست و روى او را برخاك نهاد، ولى از نگاه كردن به او خوددارى نموده و سر را به سوى آسمان بلند كرد و آن گاه چاقو را برگلويش نهاد و به حركت درآورد، اما ديد كه چاقو کارگر نمی شود و گلوی فرزندش را نمی بُرد. چندبار اين عمل تكرار شد و چاقوی حضرت ابراهیم(ع) گلوی اسماعیل(ع) را نبرید. در این هنگام؛ ندا آمد كه : 📋《يَا إِبْرَاهِيمُ! قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا، إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ، إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ، وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ》 ♦️اى ابراهيم! خوابت را تحقّق دادى، به راستى ما نيكوكاران را اين‏گونه پاداش مى‏‌دهيم. به يقين اين آزمايش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانى بزرگى، [از ذبح شدن] رهانيديم.(۴) پس خداوند اسماعیل(ع) را از ذبح شدن نگهداری نمود و او را به ابراهیم(ع) بخشید. سرانجام ابراهیم(ع) اسماعيل(ع) را به نزد مادرش هاجر(س) برگردانيد. علامه مجلسی نقل می کند که؛ 📋《فَأُخْبِرَتِ اَلْخَبَرَ قَامَتْ إِلَى اِبْنِهَا تَنْظُرُ فَإِذَا أَثَّرَ اَلسِّكِّينُ خُدُوشاً فِي حَلْقِهِ فَفَزِعَتْ وَ اِشْتَكَتْ وَ كَانَ بَدْوَ مَرَضِهَا اَلَّذِي هَلَكَتْ فِیهِ》 ♦️هنگامی که به هاجر خبر داده شد، نزد پسرش رفت و به او نگاه كرد كه ناگاه اثر و نشانۀ چاقو را در گلوى اسماعیل ديد و مضطرب شد و بيمار گشت و آن بيمارى، آغاز همان بيمارى بود كه در اثر آن وفات نمود.(۵) 🏴اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله(ع)! دلا بسوزه برای ابراهیم کربلا! با اينكه اسماعيل(ع) هنوز سالم و زنده بود، ولی مادرش تحمل دیدن آثار طناب و چاقو را نداشت. چه کشید رباب مادر علی اصغر(ع)! ادامه مطالب :👇 حضرت علیها السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ادامه 👆 زمانی که امام حسین(ع) علی اصغر(ع) خود را به قربانگاه آورد، او را در مقابل لشکر به روی دست گرفت و بلند کرد، به طوری که زیر بغلهای امام(ع) پیدا بود و خطاب به آنان فرمود : 📋《يا قَوْمُ! قَدْ قَتَلْتُمْ شِيعَتِي و أَهْلَ بَيْتي وَقَدْ بَقي هذَا الطِّفْلُ! فَاسقُوُهُ شَربَةً مِن المَاءِ!》 ♦️ای قوم! ياران و اهل بيت مرا به قتل رسانديد و تنها اين كودك باقي مانده است. پس او را با جرعه آبی سیراب کنید.(۶) در نقلی آمده است که حضرت(ع) فرمود : 📋《یَا قَومِ! إنْ لَمْ تَرحَمُونِي فَارحَمُوُا هَذَا الطِفلَ》 ♦️اگر به من رحم نمی کنید، به این طفل رحم کنید.(۷) در نقلی دیگر؛ 📋《أَلَم تَرَوُهُ كَيفَ يَتَلَظَّى عَطَشَاً؟》 ♦️آیا نمی بینید که از شدت عطش حالت تلظّی به خود پیدا کرده است؟ در این هنگام، اختلاف و همهمه ای در سپاه یزید به وجود آمد، در حالی که به یکدیگر می گفتند : 📋《اِسقَوهُ فَإِنَّهُ لَا ذَنبَ لَهُ! وَ الآخَرُ يَقُولُ : لَا تَسقُوهُ أبَداً وَ لَا تَبقُوا مِن أَهلِ هَذَا البَيتِ بَاقِيَةً!》 ♦️به او آبی بیاشامانید، او که گناهی ندارد! و دیگری می گفت : هرگز به او آب ندهید تا از اهل بیت او کسی باقی نماند. 📋《بَینَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم!》 ♦️هنوز کلام امام(ع) تمام نشده بود.(۸) که در این هنگام؛ 📋《إِذْ رَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ الْأَسَدِيَّ بِسَهْمٍ فِی حَجْرِ الحُسَینِ(عَلَیهِ السَّلَامُ) فَذَبَحَهُ》 ♦️پس حرمله بن کاهل تیری انداخت و آن طفل را ذبح کرد.(۹) 📋《فَذَبَحَهُ مِنَ الْوَرِيدِ إِلَى الْوَرِيدِ》 ♦️پس تیر از رگ گردن تا رگ گردنش را ذبح کرد.(۱۰) 📋《فَتَلَقَّى حُسَينُ(ع) دَمَهُ فِى يَدِهِ وَ ألقَاهُ نَحوَ السَمَاءِ》 ♦️امام حسين(ع) دست برد زیر قنداقه و خون را در كف دست جمع كرد و به هوا پرتاپ کرد.(۱۱) امام باقر(ع) در این باره می فرماید : 📋《فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَهٌ إِلَى الْأَرْضِ》 ♦️از خون گلوى على اصغر که امام(ع)آن را به آسمان پاشید، قطره‌‏اى به زمین برنگشت.(۱۲) یعقوبی می نویسد : 📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ(ع) السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ》 ♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد و امام حسين(ع) تير را از گلويش بيرون آورد در حالي كه او به خون خود آغشته شده بود.(۱۳) حضرت(ع) با طفل كشته شده ی خود به امام(ع) به پشت خیمه گاه برگشت، در حالي كه خون از گلوي آن طفل به سينه حضرت(ع) جاری بود. 📋《وَحَفَرَ لَلصَبِیِّ بِجَفنِ سَيفِه، وَصَلَّى عَلَيه وَدَفَنَه مُرَمَّلاً بِدَمِه》 ♦️با بُن غلاف شمشیر، قبری را برای آن طفل حفر کرد و بر او نماز خواند و در حالی که آن طفل به خون خود آغشته شده بود، دفن نمود.(۱۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین شیرخوار اکبری را در بغل دارد حسین هم چو گردون اختری با جلوه های سرمدی هم چو دریا گوهری را در بغل دارد حسین غرقه در امواج شادی گشته آن دریای نور زمزمی یا کوثری را در بغل دارد حسین پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسفش یوسف زیباتری را در بغل دارد حسین گر که از گهواره شد آغاز اعجاز مسیح یک مسیح دیگری را در بغل دارد حسین 👤موئد 📚منابع : ۱)سوره صافات، آیه۱۰۲ ۲)خصائص الزینبیه جزایری، ص۲۲۷ ۳)مجمع البيان طبرسی، ج۸، ص۳۲۶ ۴)سوره صافات، آیه۱۰۷ ۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۱۲، ص۱۲۸ ۶)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۷ ۷)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۲ ۸)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹ ۹)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۰)ثمرات الأعواد خطیب الهاشمی، ج۲، ص۶۳ ۱۱)البداية و النهاية ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص۱۸۶ ۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۳)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵ ۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۱ منبع: اسناد المصائب حضرت علیها السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham
ا ﷽ ا /۱۶۰ 🔸حضرت فاطمه بنت حسین علیه السلام 《اَلسَّلَامُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتُ الحُسَینِ(عَلَیهِمَا السَّلَامُ)》 ✅ابن شهر آشوب هنگام شمردن تعداد دختران امام حسین(علیه السلام) به دختری به نام فاطمه(س) نیز اشاره می کند. او می نویسد : 📋《وَ بَنَاتُهُ : فَاطِمَةُ اُمُّهَا اُمُّ اِسحَاقِ بِنتُ طَلحَةِ بنِ عَبدِاللهِ》 ♦️و از جمله دختران امام حسین(ع)؛ «فاطمه» که مادرش «اُمّ اسحاق بنت طلحه بن عبدالله بود.(۱) فاطمه(س) در کربلا حضور داشته و در زمره اسیران کربلا می‌ باشد. مادرش «اُمّ إسحاق» ابتدا از همسران امام حسن مجتبی(ع) بود که ایشان در روزهای آخر عمرشان، به امام حسین(ع) فرمود : 📋《يَا أخِي! إنِّي أَرضَى هَذِهِ المَرأَةِ لَكَ، فَلَا تُخرِجَنَّ مِن بُيُوتِكُم، فَإذَا اَنقَضَت عِدَّتَهَا فَتَزَوَّجهَا》 ♦️برادر! من از این زن راضی هستم و پس از شهادتم او را از خانه خویش خارج مکن و هنگامی که زمان عدّه ی او پایان یافت، او را به ازدواج خود در بیاور! پس، امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) با ام اسحاق ازدواج کرد.(۲) هنگامی که «حسن مثنی» فرزند امام حسن مجتبی(ع)، سکینه(س) را از امام حسین(ع) خواستگاری كرد، امام حسین(ع)، همین فاطمه(س) را به ازدواج حسن مثنی در آورد.(۳) فاطمه(س) نقل می کند؛ در روز عاشورا؛ وقتی لشكر دشمن، از کشتن امام حسين(ع) فارغ شد و خیمه ها را بدون مدافع دید، شروع کرد به حمله ور شدن و غارت خيمه ها! در این هنگام؛ 📋《دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ عَلَيْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلِي خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ الْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلِي وَ هُوَ يَبْكِي!》 ♦️من که در کربلا دختری خردسال بودم دیدم، غارتگران داخل در خیمه ما شدند و در پای من دو خلخال از طلا بود که مردی با عجله در حالی که می گریست، مشغول در آوردن آن ها بود. به او گفتم : ای دشمن خدا! برای چی می گریی؟ جواب داد : 📋《كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؟》 ♦️چگونه نگریم، در حالی که دختر رسول اکرم(ص) را غارت می کنم؟! گفتم : پس چرا غارت می کنی؟ در جواب گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ يَجِي‏ءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ》 ♦️می ترسم دیگری بیاید و این خلخالها را ببرد! فاطمه می گوید : 📋《وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ‏ عَنْ ظُهُورِنَا》 ♦️غارتگران یزید، آنچه را که در خیمه های ما بود، به تاراج بردند، حتی چادرها و پوشش های ما را از سر ما کشیدند و بردند.(۴) فاطمه(س) در کوفه خطبه خوانده است.(۵) و وقتی هم که اسراء را وارد مجلس یزید کردند؛ مردى سرخ روی از شاميان، به نام «ارزق» بپا خاست و نگاهى به فاطمه دختر امام حسين(ع) که سيمايى درخشان و زيبا داشت، انداخت و رو به يزيد كرد و گفت : 📋《یَا أَمِیرَالمُؤمِنینَ! هَب لِی هَذِهِ اَلْجَارِيَةَ!》 ♦️اى امير مؤمنان! اين دخترک را به من ببخش! فاطمه(س) به عمّه اش زینب کبری(س) پناه برد و گفت : 📋《يَا عَمَّتَاهْ! أُوتِمْتُ وَ أُسْتَخْدَمُ؟!》 ♦️ ای عمّه ! یتیم شدم و اینک باید کنیز هم بشوم؟! در این هنگام حضرت زینب(س) فرمود : 📋《لَا! وَاللّه ِولا کَرامَهَ لَکَ وَلا لَهُ إلَّا أن یَخرُجَ مِن دینِ اللهِ》 ♦️نه، هرگز چنين نخواهد شد! به خدا سوگند، نه تو چنين حقّى دارى و نه اميرت يزيد؛ مگر اينكه بطور آشكار اعلان كفر كند و از دين و آيين ما بيرون رود. مرد ازرق مجدد درخواست خود را تکرار نمود، تا اینکه یزید به او گفت : بس کن! کافیست!(۶) یزید در مقابل دیدگان دختران امام حسین(ع) بر لب و دندان ایشان، چوب خیزران می زد. شیخ صدوق می نویسد : 📋《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》 ♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، و آن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد.(۷) طبرانی می نویسد : 📋《فَجَعَلَتْ فَاطِمَةُ(س) وَ سُكَيْنَةُ(س) يَتَطَاوَلَانِ لِتَرَيَا رَأْسَ أَبِيهِمَا》 ♦️فاطمه(س) و سَكينه(س)، گردن مى‌كشيدند تا سرِ پدرشان را ببينند.(۸) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای تکیه گاه عمه سادات یا حسین سر منشأ تمام عنایات یا حسین حتی خدا در اول خَلقَت، ز خلقتت بر کل خَلْق کرده مباهات یا حسین ای مظهر صفات خداوندگار تو ای معنی تمام عبادات یا حسین گریه برای توست همان اصل دین ما شیرین ترین دلیل مناجات یا حسین ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۱ ۲)الاغانی ابوالفرج اصفهانی، ج۲۱، ص۷۸ ۳)مقتل الحسين(ع) مقرّم، ص۳۰۷ ۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۴ ۵)اللهوف ص۱۹۴ ۶)سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۳، ص۳۰۹ ۷)من لایحضره صدوق، ج۴، ص۴۱۹ ۸)المعجم الكبير طبرانی، ج۳، ص۱۰۴ منبع: اسناد المصائب حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham