فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️جزئیاتی جدید و قابل توجه از عملیات وعده صادق ۲؛ سپاه پاسداران گران ترین رادار جهان را در قلب تل آویو منهدم کرد
🔹با استناد به گزارش های موثق صداوسیما مشخص شد که سپاه پاسداران قبل از آغاز عملیات اصلی، رادار باند ایکس رژیم صهیونیستی را که در پارکی در تل آویو مخفی شده بود با موفقیت منهدم میکند و سپس عملیات اصلی آغاز میشود
🔹رژیم صهیونیستی ماکت این رادار را در نزدیکی پایگاه نواتیم قرار داده بود اما یگان موشکی سپاه پاسداران گرفتار تله صهیونیست ها نشد و رادار اصلی را در تل آویو منهدم کرد
🔹مهمترین عامل اصابت موفقیت آمیز موشک ها انهدام این رادار بوده است
🔹این رادار گرانترین رادار دنیا به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار که به اندازه ۸۳ تانک مرکاوا قیمت دارد.
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
20.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍اسرائیل را موشکباران کردیم و در اوج تهدیدش، نماز جمعه چند میلیون نفری به امامت فرمانده کل قوا برگزار کردیم، همزمان وزیر خارجهمان به بیروتی سفر کرد که در اشغال هوایی اسرائیل است و حالا هم رئیس مجلس با هواپیمایی که خود خلبان آن بود وارد لبنان شد.
اینها رفتارهای یک ابرقدرت است.
ایران_اسلامی_ابرقدرت_منطقه
#قالیباف#بیروت
ایستادگی_و_مقاومت
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
4_1087089010397937870.mp3
1.52M
یا من عصیت الله
•┈•❀🍃🌺🌺
👌 🇮🇷 تالش در شمال ایران
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
🍁 عبادت بدون ولایت
▪️ أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِه.
🍁 امام باقر علیه السلام :
همانا اگر مردى شبها را بعبادت بپا خيزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش بحج رود، و امر ولايت ولى خدا را نشناسد تا از او پيروى كند و تمام اعمالش با راهنمائى او باشد، براى او از ثواب خداى جل و عز حقى نيست.
📓الكافي ج2، ص: 19
ـــ ـ ـ ـــ ـ
۞#جهاد_تبیین
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وقتی کلیپ پربازدید حامیان فلسطین، بغض سرهنگ آمریکایی را در پخش زنده میشکند!
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📨 :لبنانیها صحنه را اینطور میبینند:
"رییس مجلس ایران که همرزم ژنرال قاسم سلیمانی است، در میان تهدیدات اسرائیل خودش هواپیما را تا فرودگاه بیروت هدایت کرده و حالا زیر گشتزنی پهپادهای اسرائیلی از مناطق بمباران شده ضاحیه که لحظه به لحظه در خطر بمبارانهای جدید است، بازدید میکند."
🗣:وحید یامین پور
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مردم در شیکاگو آمریکا ریختن دارن قطار باری غارت میکنن ؛ البته آمریکا اقتصاد اول جهان هست و به نظر میاد اینا از روی گرسنگی نیست از رو شکم سیریه...☺️
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سینه زنی طلبه بسیجی شهید هادی عرفانی نیا:
🔸زمزمه شهید :
آی شهدا دلایِ ما تنگِ براتون
زندگی بی حضورتون ، ننگِ برامون
شلمچه و هویزه و فکه و مجنون
از دوریِ شما شدیم دل خونِ دل خون
« هستیِ ما ولایتِ
آرزومون شهادت ِ ...... »
تاریخ شهادت: سحرگاه جمعه ۲۲مهرماه ١۴۰۱
شادی روح مطهر این شهید والامقام فاتحه ای همراه با صلوات قرائت نماییم.
---------------------------
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناراحتی رئیسجمهور از اعتراض یکی از حضار در سالن(امروز)
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
گزارش کار شنبه ۲۱ مهر ماه
تعداد کل پست ها : ۳۰
تعداد پست های اعضای محترم ذیل که در کانال گذاشته شد : ۱۵
۱) سید تقی جلالی *
۲) نوری لطفی ******
۳) علی میرچناری *
۴) محبوب پورابراهیم ** *
۵) سهیل قاسمی *
۶) انوش بخشی نژاد *
۷) حبیب شهریاری *
۸) رسول عزیزی نژاد *
۹) علی ملکی *
از همه اعضای محترم کانال به ویژه ۹ بزرگواری که عنایت داشتند تشکر می کنیم
در ضمن این عزیزان در مجموع بیش از ۴۰ پیام ارسال کرده بودتد که از میان آنها ۱۵ پست در کانال گذاشته شد
۴۴ نفر از کانال بازدید کرده اند
یکی از اهداف این گزارش ، تقدیر و تشکر از ارسال کنندگان پیام و همچنین بازدید کنندگان کانال است
از این بعد گزارش فعالیت هفته ای خواهد بود
یکشنبه🌸 ۲۲ مهر ۱۴۰۳ ه.ش _ ۹ ربیع الثانی ۱۴۴۶ قمری
سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜🌹🍀برمدارعشق🍀🌹💜
✨خدایا
🎋آنگونه عزیزانم را بنگر
✨که احساس کنند
🎋خوشبخت ترین کائناتند
✨دل هاشان را سرشاراز آرامش
🎋و خانه هاشان را
✨گرمای محبت خدایی ات ببخش
🎋آمیـن
✨سلام
آرزو می کنم برایت
🎋درپس تمام نرسیدنها،نداشتنها
✨از یاد نبری رویاهای قشنگت را
🎋که هر تمام شدنی
✨به معنای پایان زندگی نیست
🍁 شب_پاییزیتون_بخیــــر
شبتون بی غم و در پناه خـــدا 🌙
شبتون زیبا و ستاره بارون 🌙
🌙بـا آرامش بـخـوابـیـد عزیزان
⭐️خداوند منان یارو یاور تون
ما در صحنه سیاست، با دو #قالیباف مواجهیم.
یکی #حاج_باقر است و دیگری #دکتر_قالیباف.
امروز حاج باقر با حضورش در لبنان، در منطقهای که پیشتر توسط رژیم صهیونیستی بمباران هوایی شده بود، ما را سر ذوق آورد و بچههای جبهه مقاومت را امیدوارتر کرد. این کار او در امتداد نمازجمعه آقا تحلیل میشود.
آقای قالیباف، لطفا همیشه حاج باقر باش
"محمدتقی نظریانمفید"
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرود هواپیما با خلبانیِ قالیباف در فرودگاه پر از آتش و دود بیروت
🔹مشاور رئیسمجلس با انتشار فیلمی نوشته: سفر به بیروت در هنگامهای که آتش و دود تجاوز دشمن را حتی از پنجرۀ هواپیما میتوان دید افتخاری بزرگ است.
🔹پیام این سفر این است که مقاومت استوار و سربلند ایستاده و دشمن روز خوش نخواهد دید.
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان زیبای علامه حسن زاده آملی نسبت به مرگ 👆
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐓چه جای باصفایی👌
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴شما درحال تجربه مستندترین نسلکشی تاریخ هستید
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
مرگ بر آمریکا
مرگ بر اسرائیل
مرگ بر وحوش غربی
مرگ بر حقوق بی بشر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست رو برای دوستاوتون که نوزاد دارن حتما بفرستید شاید شما نجات بخش زندگی کسی بودید❤️
پتو و بالشت تا یک سالگی ممنوع هست اگه هم بتونید صبر کنید تا هجده ماهگی عالیه
چون خطر خفگی و حتی مرگ ناگهانی نوزاد رو داره
عروسک خاب هم برا زمانیه که شما بیدار باشید و بچه بخابه ازش جداش کنید
کوسن عروسک توی تخت بچه ممنوعه
بجز پستونک و کیسه خاب هیچ چیز نباید توی تخت بچه باشه .
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
📍قالیباف برای رساندن پیام مظلومیت مردم لبنان به جهان پیش از سفر به ژنو وارد لبنان شد
👌 خدا حفظت کند حاج باقر که همیشه حامی مقاومت هستید.
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
بندر ایلات، در آستانۀ اعلام ورشکستی
🔹وبسایت World Cargo News (متخصص در حوزۀ حمل و نقل دریایی) در گزارشی نوشت که ۸۵ درصد فعالیت بندر ایلات در جنوب فلسطین اشغالی به دلیل حملات و محاصرۀ دریایی اسرائیل از سوی یمنیها متوقف شده است.
🔹طبق این گزارش، بندر ایلات به مدت ۸ ماه هیچ فعالیت و درآمدی نداشته است. «گدعون گالبر» مدیر بندر ایلات مجبور شده از دولت اسرائیل درخواست کمک مالی کند و در آستانه اعلام ورشکستگی است.
🔹«گدعون گالبر» روز جمعه به کارمندان بندر ایلات گفته بود که باید به مرخصی اجباری بروند.
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔰
#مضرات_جبران_ناپذیر_نخوردن_شام
👈 شام نخوردن باعث پیری زود رس میشود
🍃 در شب چیزی و لو اینکه قطعه #نان کوچکی باشد تناول کنید!
کسیکه دو شب پشت سر هم غذا نخورد.نیرویی از او به هدر میرود که تا چهل روز برنمیگردد.
⚜ پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :⚜
✍🏻 غذای شب را ترک مکن ولو آنکه تکه نان خشکی باشد.من میترسم که اگر امت من غذای شب را ترک کنند ، زود پیر شوند
⚜ غذای شب، نیروی پیر و جوان است
🍃 هرکس که غذای شب را ترک کند، نیرویی از او میرود که بر نمیگردد
⚜ غذای شب سودمندتر از غذای روز است
🍃 چرا خوردن شام سودمندتر از خوردن نهار است
🌺🍂
@drtebs
⚜ زیرا در شب حرارت به داخل بدن میرود.و هضم قوی تر میشود.بر خلاف روز که سردی به داخل و حرارت به سطح بدن می رود.و غذا درست هضم نمیشود
🍃 اگر در هنگام شب در #معده چیزی نباشد.حرارت بدن به جای آنکه به آن بپردازد، به رطوبت اصلی بدن متوجه میشود و آن را خشک و #لاغر میکند.به همین دلیل است که، در هنگامی که معده خالی است، کم خوابی پیدا میشود.
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
*~داستان آموزنده~*
پیرمردی با مرد جوانی مواجه می شود
که می پرسد:
"شما مرا به یاد دارید؟"
پیرمرد می گوید نه. سپس مرد جوان به او می گوید که شاگرد اوست , معلم می پرسد:
"چه کار می کنی، در زندگی چه کار می کنی؟"
جوان پاسخ می دهد:
" من معلم هستم."
آه، چقدر خوب، مثل من؟
" بله. در واقع، من معلم شدم زیرا تو به من الهام دادی که شبیه تو باشم.»
پیرمرد با کنجکاوی از مرد جوان می پرسد: که در چه زمانی تصمیم گرفتی، معلم شوی؟ - مرد جوان داستان زیر را برای او تعریف می کند:
«یک روز، یکی از دوستانم، که او هم متعلم بود، با یک ساعت جدید زیبا وارد شد و من تصمیم گرفتم آنرا از جیبش بدزدم.
مدت کوتاهی بعد همصنفم متوجه گم شدن ساعتش شد و بلافاصله به معلم ما که شما بودید شکایت کرد.
سپس شما خطاب به همه گفتید: «ساعت این دانشجو امروز در موقع درس دزدیده شده. هر کس دزدیده، لطفاً آن را برگرداند.»
من ساعت را پس ندادم چون نخواستم.
در را بستی و گفتی همه بایستیم و دایره ای تشکیل دهیم.
قرار بود یکی یکی جیب های ما را بپالی تا ساعت پیدا شود.
با این حال تو به ما گفتی که چشمان را ببندیم، زیرا فقط در صورتی به دنبال ساعت او می گردی که همه ما چشمان را بسته باشیم.
جیب به جیب رفتی و وقتی در جیب من رسیدی،ساعت را پیدا کردی و گرفتی. بعدا" جیب دیگران را هم جستوجو کردی و وقتی کارت تمام شد گفتی چشمان تا نرا باز کنید. ما ساعت را پیدا کردیم.
تو به من هیچ نگفتی و هیچوقت اشاره هم نکردی. شما هرگز نگفتید چه کسی ساعت را دزدیده است. آن روز برای همیشه آبروی مرا حفظ کردی. آنروز شرم آور ترین روز زندگی من بود.
اما ان روزی بود که تصمیم گرفتم دزد، و آدم بد نشوم، تو هیچ وقت چیزی نگفتی، حتی مرا سرزنش هم و درس اخلاقی به من دادی.
پیام انسانی شما را به وضوح دریافت کردم و با تشکر از شما، متوجه شدم که یک مربی واقعی چه کاری باید انجام بدهد.
استاد این اپیسود را به خاطر دارید؟
پروفسور پیر پاسخ داد: بله، ساعت دزدیده شده را به یاد دارم که در جیب همه دنبالش می گشتم. من تو را به یاد نیاوردم، زیرا در حین پالیدن من نیز چشمانم را بسته بودم.»
-( اصول آموزش چنین است) ...
《 اگر برای اصلاح کسی را تحقیر کنید. نمی دانید چگونه تدریس کنید.》
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۴۵ #قسمت_چهل_پنجم🎬: رقیه شال عربی را روی سرش انداخت و به سرعت از اتاق خارج شد و وارد اتا
#دست_تقدیر ۴۶
#قسمت_چهل_ششم 🎬:
محیا خودش را به بخش اورژانس رساند و از همان فاصله مادرش را دید که مانند مرغ سرکنده دور تخت پیرزنی که کسی جز ننه مرضیه نبود می گشت.
محیا زیر لب گفت: مادر...
انگار که از این فاصله، رقیه، صدای دخترکش را شنید و به همان سمت نگاه کرد.
محیا همانطور که برگه آزمایش را داخل جیب روپوشش جا می داد به سمت مادرش حرکت کرد و رقیه آغوشش را باز کرد.
محیا خودش را به بغل خوشبوی مادر سپرد و انگار با نفس های عمیقی که می کشید، می خواست عطر تن مادر را در وجودش ذخیره کند، شاید حسی درونی به او نهیب می زد که ممکن است این آخرین بار باشد که در آغوش مادر خواهی بود و این مادر و دختر اصلا متوجه نگاه مرموزانه مردی که کمی آنطرف تر آنها را دید میزد نشدند، مردی که نیشخندی روی لب داشت و زیر لب میگفت: بالاخره پیدایش کردم.
رقیه بعد از چند دقیقه، محیا را که به شدت گریه می کرد از خود جدا کرد و همانطور که با انگشت های ظریفش، قطرات اشک را از گونهٔ محیا پاک می کرد؛ گفت: گریه نکن دخترم که وقت گریه نیست، اصلی دلیلی برای گریه نداری، خدا را شکر هنوز سالمیم و همدیگه را داریم و بعد اشاره به ننه مرضیه که حالا پزشک اورژانس بالای سرش بود کرد و گفت: تو رو خدا هر کار میتونین برای ننه مرضیه کنین، می دونی که اینها اینجا غریبند، جز خدا و امام غریب و بعدش خودمون کسی را ندارن...
محیا حرف مادرش را نصف و نیمه گوش کرد و خود را نزدیک دکتر رساند، بعد از چند دقیقه، دستور انتقال ننه مرضیه را به بخش مراقبت های ویژه دادند.
محیا همراه تخت ننه مرضیه حرکت می کرد و عباس و رقیه هم با چشمانی پر از اشک آنها را بدرقه می کردند.
یک ساعتی از آمدن آنها به بیمارستان می گذشت که محیا خود را به راهروی بخش رساند و روی نیمکت کنار مادرش نشست و آهسته گفت: مامان! وضع ننه مرضیه خیلی خوب نیست، فشارش مدام بالا و پایین میشه، اصلا نمیتونیم ثابت نگهش داریم، الان هم بهوش اومدن و در همین لحظه عباس که نگرانی از حرکاتش می بارید و کنار پنجره ایستاده بود و زیر لب ذکر می گفت، متوجه حضور محیا شد و خود را به او رساند و گفت: چی شد محیا خانم؟ مادرم حالشون چطوره؟!
محیا از جا بلند شد، لبخند کمرنگی زد و گفت: فعلا خطر کمتر شده، ننه مرضیه هم الان بهوش اومدن و می خوان مامان رقیه را ببینند..
رقیه مانند فنر از جا بلند شد و گفت: چرا زودتر نگفتی، واقعا می خواد منو ببینه؟!
محیا سری به نشانه تایید تکان داد و عباس در حالیکه سرش پایین بود گفت: میشه منم ببینمشون؟!
محیا نگاهی به مادرش کرد و با اشاره به او فهماند که پیش ننه مرضیه برود و رو به عباس گفت: صبر کنید، انگار ننه مرضیه می خواد تنها مامانم را ببینن، شاید یه حرف خصوصی دارن، اجازه بدین مادرم که بیرون امد شما برین داخل...
عباس که انگار چاره دیگری جز صبر کردن نداشت، آه کوتاهی کشید و دوباره به کنار پنجره پناه برد و محیا هم به طرف اتاقی که ننه مرضیه در انجا بود رفت، خیلی کنجکاو بود بداند که ننه مرضیه در این زمان که انگار آخرین نفس هایش را می کشید چه رازی را می خواهد در گوش مامان رقیه زمزمه کند.
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🇮🇷
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۴۶ #قسمت_چهل_ششم 🎬: محیا خودش را به بخش اورژانس رساند و از همان فاصله مادرش را دید که ما
#دست_تقدیر ۴۷
#قسمت_چهل_هفتم 🎬:
عباس و محیا پشت در اتاق بی هدف قدم میزدند که دکتر از اتاق بیرون آمد، محیا به دنبالش راه افتاد و سوالاتی پرسید که عباس مفهومشان را نمی فهمید اما جواب دکتر طوری بود که محیا بیش از قبل ناراحت به نظر می رسید.
بعد از دقایقی، رقیه از اتاق بیرون آمد و محیا با شتاب خودش را به او رساند، عباس هم جلو آمد.
محیا که احساس می کرد رنگ مادرش برافروخته شده آهسته گفت: ننه مرضیه چی گفت بهتون؟! الان خوبه؟!
رقیه همانطور که نگاهش را از عباس می دزدید آهسته کنار گوش محیا گفت: می تونی الان با مهدی تماس بگیری؟
محیا با تعجب گفت: مهدی برای چی؟!
رقیه صدایش را پایین تر آورد و شروع به گفتن چیزی در گوش محیا کرد.
هر چه که رقیه بیشتر حرف میزد چهرهٔ محیا بازتر میشد و عباس با تعجب به آنها چشم دوخته بود.
محیا سری تکان داد و همانطور که نگاهی از زیر چشم به عباس می کرد گفت: برای اینکه اقدس خانم مزاحم مهدی نشه، مهدی محل کارش را تغییر داده و الان توی سپاه کار می کنه، بزار الان بهش زنگ میزنم که اوامر شما و ننه مرضیه را اجرا کنه و خودم هم با رئیس بخش هماهنگی می کنم که راحتتون بزارن البته باید مدت زمانش کم باشه و با زدن این حرف به سمت ایستگاه پرستاری رفت تا به مهدی زنگ بزند.
رقیه که انگار شوک روی شوک به او وارد شده بود، مثل انسان های منگ روی نیمکت نشست، اصلا باورش نمیشد ننه مرضیه حالش به این وخامت باشه و از اون بدتر،برایش باور پذیر نبود که یک روزی بخواد توی بیمارستان مراسم عقد خودش را برپا کند، رقیه تصمیم گرفته بود که ننه مرضیه را به آخرین آرزویش برساند و قبل از اینکه بخواد بلایی سر ننه مرضیه بیاد، او شاهد عقد پسرش عباس با رقیه باشد.
رقیه غرق در عالم افکار خودش بود که با صدای محیا به خود آمد: مامان! به مهدی گفتم، انگار خودش سرش خیلی شلوغ بود، از تصمیمتون بی نهایت خوشحال شد و قرار شد،هماهنگی کنه و تا یکی دوساعت دیگه عاقد را بفرستن بیمارستان و الانم شما اینجا نشین، من که بیمارستان هستم، شما با آقا عباس برین خونه، مدارک شناسایی تون را بیارید تا....
رقیه که با شنیدن این حرفا، انگار دختر هجده ساله است، مثل لبو سرخ و سفید شد و نگذاشت محیا حرفش را تموم کنه و گفت: باشه دخترم، تو رو خدا حواست به ننه مرضیه باشه، ما زود میریم و برمیگردیم و با زدن این حرف از جا بلند شد و چادرش را روی سرش جلو کشید و با قدم های آرام به طرف عباس که روبه رویش ایستاده بود و گویا حس کرده بود حادثه ای بزرگ در زندگی اش در شرف انجام است، رفت.
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🇮🇷
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۴۷ #قسمت_چهل_هفتم 🎬: عباس و محیا پشت در اتاق بی هدف قدم میزدند که دکتر از اتاق بیرون آمد
#دست_تقدیر ۴۸
#قسمت_چهل_هشتم 🎬:
رقیه و عباس به سمت خانه حرکت کردند و محیا داخل اتاق شد، ننه مرضیه در حالیکه رنگ پریده به نظر می رسید روی تخت افتاده بود و با ورود محیا، انگار که هوشیارتر از قبل شده بود خیلی بی جان با انگشتش اشاره کرد تا جلو برود.
محیا جلو رفت،ننه مرضیه خواست که ماسک اکسیژنش را محیا از روی صورتش بردارد تا راحت تر صحبت کند.
محیا که می دانست نباید چنین کند اما اصرار ننه مرضیه او را مجبور به این کار کرد.
ننه مرضیه با صدایی ضعیف شروع به سخن گفتن کرد و محیا سرش را پایین آورد و گوشش را به دهان او چسپانید تا حرفهایش را بهتر متوجه شود.
ننه مرضیه از محیا خواست که برای عباس هم دختری مهربان باشد، همانطور که برای رقیه است و سپس از او خواست اگر امکان دارد در بهشت امام رضا دفن شود، جایی که نزدیک امام غریب باشد و سخنان ننه مرضیه ادامه داشت که نفسش به شماره افتاد.
محیا ماسک را روی دهان و بینی ننه مرضیه قرار داد و همانطور که نمودار تنفس و نبض او را نگاه می کرد گفت: ننه جان، به خودتون فشار نیارید، این حرفها چی هست که میزنید، شما طوریتون نیست که و در این هنگام پرستار بخش وارد اتاق شد و به طرف یکی از بیمارانی که در آنجا بستری بود رفت، محیا که قوانین این اتاق را خوب می دانست، همانطور که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: ننه مرضیه، طاقت بیار تا چند دقیقه دیگه ،مامانم و عباس میان و با زدن این حرف اتاق را ترک کرد و زیر لب تکرار کرد: به راستی که انسان به امید زنده است و ننه مرضیه هم تا امید به انجام کاری دارد، زنده خواهد بود تا به مقصود برسد.
دقایق به سرعت می گذشت، عباس و رقیه به بیمارستان رسیدند و همه منتظر آمدن عاقد بودند، حالا تمام بخش از دکتر و پرستار گرفته تا همراهان بعضی مریض ها، می دانستند که قرار است در آن اتاق چه اتفاقی بیافتد.
بالاخره عاقد هم رسید، همان آقایی که عقد محیا و مهدی را خوانده بود، گویا قرار بود در زندگی مادرش هم او نوازندهٔ نی عشق و رسیدن باشد.
اتاق اندکی شلوغ شد، فقط عباس و رقیه و عاقد با چند پزشک جوان، حضور داشتند و جلوی در هم محیا ایستاده بود.
ننه مرضیه چشمان بی فروغش را باز کرده بود و لبخندی کمرنگ روی لب نشانده بود، وقت تنگ بود، عاقد همانطور که ایستاده بود شروع به خواندن خطبه عقد کرد
عروس خانم که اینک در لباس سبز و زیبای عربی میدرخشید، چادرش را جلو کشید و با صدایی لرزان بله را گفت که تقه ای به در خورد.
محیا در را باز کرد، پشت در، زینب همان دوست پرستارش بود، زینب آهسته سر در گوش محیا برد و چیزی گفت که باعث شد، محیا با اشاره دستش از مادرش رقیه اجازه بگیرد و بیرون برود.
رقیه که لحظات پر از التهابی را می گذارند، برایش سوال بود که محیا در این زمان مهم، کجا رفت؟!
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
نهضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی 🇮🇷
🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/yaran_vafadar
📳 هم اونهایی که بخاطر نبود پرچم در دیدار با بنسلمان به شهید امیرعبداللهیان اهانت میکردند بیمار بودند؛ هم اینهایی که امروز به عراقچی ایراد میگیرند چرا در دیدار پرچم ایران نیست دنبال بهانهگیری هستند؛ اینها دعوای سیاسی و کلکل استادیومی هست نه دغدغه وطن و پرچم وطن ...
🔺پینوشت: برخی میگویند منظور ما "نبودن پرچم در دیدار عراقچی با همتای خودش بوده نه دیدار با بنسلمان" که طبیعتا مقام بالاتری داره و اگر پرچم نباشه مهم نیست؛
این تصویر بالا دیدار دو همتای سعودی و امریکایی، خبری از پرچم آمریکا نیست؛ بهانهگیری را رها کنیم و به مسائل مهمتر بپردازیم ...
🆔 @wiki_shobhe
☆○═════════┅
📲 《کانال ویکیشبهه》 عضو شوید👇
🔗 https://eitaa.com/Wiki_Shobhe