آقای شهید
#مُدرِّس
شبی که کاخ ستم، دید بی قرار شدن را
به لرزش و غمِ بم، در خودش دچار شدن را
شبی که ابرهه ی وقت، در سیاهی اوهام
کشید نقشه ی فیلِ ستم سوار شدن را
کشاند پای خزان را به باغ سبز جمَ افسوس
نشاند بر دل ما حسرت بهار شدن را
خبر رسید در*< آذر> درون مجمر *<ترشیز>
ستم شراره ی غم ریخت سوگوار شدن را
شبی که ماه خدا بود و ماه ما به محاقش
به سجده گاه طلب کرد رستگار شدن را
زمان اسیر سیاهی، سوار اسب ستم، شاه
به زورِ ظلم و ستم خواست پایدار شدن را
گُمان نداشت که هرگز، نمانده ماه، پَسِ ابر
گُمان نداشت، سیه روی روزگار شدن را
ربود، سیّد و سرور ، دلیر مرد سیاست
همان که خواند خطابه ز سربدار شدن را
مُدرّسی که کلامش تمام رنگ خدا داشت
چه خوش به ملتّی آموخت هوشیار شدن را
مدرّس، ای که مزار تو جنتّی است، نهاده
به روی سینه ی باغم، غم مزار شدن را
قسم به خون شهیدان که راه و رسم تو سبز است
که داده بر همگان درس ماندگار شدن را
#ام_البنین_میرزایی
#بهار
#عضوکانال
* آذر:ماه شهادت شهید مدرس
* ترشیز: نام کهن کاشمر