〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
مثل پرنده بال گشودی ، رها شدی کوچکترین ستارهٔ سرنیزهها شدی
.
از لشکر عمر سعد بود ؛
گفت یه جا دلم برای حسین سوخت.
آنجا که ششماهه رو زیرعبا پنهان کرده بود ؛
قدمی سمت خیمه میرفت ،
میایستاد،
برمیگشت،
دوباره سمت خیمه..
#سیدناالغریب
〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
مثل پرنده بال گشودی ، رها شدی کوچکترین ستارهٔ سرنیزهها شدی
مثلِ قرآنی ،
آیههای کوچکت هم بزرگ اند ؛
حسینجانم🌱
به چشمِ کینه توزان ، اصغر و اکبر نمیآید
علی باشی ، کفایت میکند تا دشمنت باشند ..
#شھزاده
〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
به چشمِ کینه توزان ، اصغر و اکبر نمیآید علی باشی ، کفایت میکند تا دشمنت باشند .. #شھزاده
بغضِ نامت لشکری را ابن ملجم کرده است!
هرکدام از اصحاب که میرفتند ،
امام حسین علیهالسلام حرفی میزد و
دعایی میکرد.
اما علیاکبر که خواست برود ،
فقط فرمود : مقابلم راه برو و اشک ریخت💔
•| @yaraneakharozamany |•
〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
روضه یعنی چشم های عباس ، وقتی تیر به مشک خورد ؛
[ فَوَقفَ العباسَ متحیًرا💔 ]
امیدِ خیمه ها مونده بود ، که اونم رفت
فقط عمو برامون مونده بود که اونم رفت
#اُمیدِ_ناامیدها
یکی از تفاوتهای شما با ما این است که ؛
شما همه کار برای امامتان کردید
و باز هم شرمندهاید ؛
و ما هییییچ کاری نکردهایم
و فقط شرمنده ایم!!
#عمۍَالعباس