eitaa logo
〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
289 دنبال‌کننده
562 عکس
47 ویدیو
2 فایل
﷽ #وقف‌علمدارِارباب :) مَن یَخافُ‌الیلِ و أنتَ القَمَر؟! چه کسی از شب‌ میترسه وقتی که تو ماهی .. #عمیَ‌_العباس♥️ . - مطالب‌هدیه‌به‌‌محضر #حضرت‌صاحب - کپی؟ چرا که نه .
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌈• زندگینامۂ شہیدمحمدحسن"رسـول"خلیلے در ۲۰آذر۱۳۶۵درزمان‌جنگ‌تحمیلے‌عـراق درتہـران بہ دنیاآمـد. پدرشان همیشہ درجبہہ‌هابودندوایشان راخیلے کم مےدیدند. وےبرخلاف بـرادرش شخصیـت‌آرام‌وساکتےداشت و خیلےشیطـنت نمےکرد.ازهمان‌دوران‌کودکے بااعتقادومؤمـن بود. اومصـادف باولادت‌امام‌حسـن‌عسکرے"علیہ‌السلام" بہ‌دنیا آمد بہ هـمین دلیل نامش‌رامحمـدحسن گذاشتند،امادرخانہ‌ صدایش میکردند. زمانےکہ ماموریت داشت و ضرورت‌داشت کہ اسم‌مستعارانتخاب کنند، اسم مستعار"ابـوخلیل"را انتخاب کرده‌بود.😊 اودردبیرسـتان رشتۂ‌علوم‌انسـانےرا خواندودردانشـگاه رشتۂ‌مدیریـت را ادامہ‌‌داد. درسن۱۳سالگےبود کہ واردبسیج‌شد.اوایل چون سنش کمترازحداقـل‌موردنظربود،قبول نمےکردندامابالاخره رفت و عضوشد. یک‌بُعـدےنبود، کوهـنوردےمےرفت، ورزش‌مےرفت، دعـاےندبہ ‌مےرفت. شب‌هاےجمعہ بہ بہـشت‌زهـرا "سلام‌اللہ‌علیہا" وازآنجا هم بہ شاه‌عبدالعـظیم"علیہ‌السلام" مےرفت. درهیئت‌هاےمختلفے شرکت‌مےکردازجملہ ریحانة‌النبـےرا خیلےدوست داشت.اواز کودکے بہ نحوے تربیت شده‌بود کہ درتمام مجالس‌مذهبـے شرکت مےکرد.☺️ یکےاز دوستانش مےگفت بعد کسے نیست کہ بہ ما بگوید غیبت‌نکن،تہمت‌نزن. اواسط‌شہـریورماه بودکہ تصمیم بہ رفـتن گرفت،وصیتـنامہ‌اش راهم نوشت وبہ رسم امانت بہ پدرسپرد. ازآنجایـےکہ بہ دوره‌هاے سخت‌نظامے علاقۂ‌بسیارےداشت و با توجہ بہ تخصـص‌هایـے کہ درامورنظـامےداشت بیشتربہ تخریـب علاقہ‌داشت و تخـریب‌چے بہ‌روز و ماهـرےبودوبرحسب وظیفہ راهےدفاع از حـرم‌آل‌اللہ‌شد ویکےاز مدافـعان‌حـرم بانوےمقاومـت عقیلۂ‌بنےهاشم‌بود.💚 سـرانجام روزدوشنبہ۲۷آبان‌۱۳۹۲ مصادف با ۱۴محـرم۱۴۳۵ درساعت۱۴:۰۰بعدازظہـر درحال پاکسـازے یکے از محـورهاےدشمن بہ فیض شہـادت نائل آمـد.🌹 یکے ازعنایات پروردگارمتعال و سیـدالشہـدا"علیہ‌السلام" سنگ‌مزار است کہ مـزد دفاع از حـرم‌حضرت‌زینب "سلام‌اللہ‌علیہـا" مےباشد،کہ توسط دوستان شہـید از آورده‌شده‌است. "یادشـون‌باذڪر" •| @yaraneakharozamany |•
•🌺• چندسالےاز پایـان‌جنگ‌ایـران‌وعراق گذشتہ‌بودوماهـرسال از گـردان‌خـودمان بہ راهیـان‌نور مےرفتیم. اولین‌سالےکہ آمـده‌بود؛سال اول راهـنمایـے بود.قبـرهایـےرا بہ‌او نشان دادم وگفتم: «بچہ‌هاشب‌هامےآمدند ودراین قبـرها رازونیـاز مےکردند و نمـازشب مےخواندند.براےهرکـدام از شہـدایمان یک قبـرنمـادین‌درست‌مےکردیم». وقتے نمازمغـرب‌وعشـاء تمام‌شد دیدم نیست. آنقدر دنبالـش‌گشتیم تابالاخـره متوجہ‌شدم داخـل یکےاز قبـرها، چفیہ روے سرش انداختہ؛بہ سجـده‌رفتہ ودر حال گریہ‌کـردن‌است.😌 •☘• •| @yaraneakharozamany |•