🔥#دزدان_غدیر
اعتراض🔥 زُفَر و 🔥حَبتَر به جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام در روز غدیر ❗️
🌟 امام صادق علیه السلام فرمود:
هنگامی که آیه تبلیغ ( آیه ۱۷ سوره مائده ) نازل شد ، رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور داد که در غدیر خم ، خیمههایی برپا کنند.
سپس مردم را به نماز جماعت خواند.
سپس فرمودند:
👈اي مردم !
هر كس من مولاي او هستم ، علي مولاي او است.
مگر نه این که از شما نسبت به خودتان سزاوارتر هستم؟
همه گفتند: بله .
فرمود:
👈 هر كس من مولای او هستم ، پس علي نیز مولاي او است.
خدایا دوست بدار هر کس او را دوست دارد
و دشمن باش هرکس که با او دشمن است.
سپس به مردم دستور داد که با علی علیه السلام بیعت کنند .
🙏تمام مردم بیعت کردند و هیچ كسي اعتراضي نکرد .
تا این که زفر و حبتر آمدند .
💥رسول خدا صلی الله علیه واله به زفر گفت که با علي براي ولایت بیعت کن.
گفت: آیا این دستور خداوند است یا دستور پیامبر او؟ ❗️
گفت: از جانب خدا و پیامبرش
سپس حبتر آمد. به او نیز دستور داد که بیعت کن .
او نیز گفت که آیا دستور خداوند است یا دستور پیامبر او؟❗️
فرمود: از جانب خدا و پیامبرش .
🔥سپس حبتر برگشت و رو به زفر کرد و گفت:
او در اینکه بازوى پسر عمویش را بلند کند از هیچ کاري کوتاهی نمیکند.
📚 قرب الإسناد ، الحميري، ج۱ ص۵۷
اللهم العن 🔥 الجبت و 🔥 الطاغوت
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥 #دزدان_غدیر🔥
💥عبدالله پسر عمر بن خطاب در طی نامه ای یزید را به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام ملامت نمود.
👈اما یزید در جوابش نوشت:
بدان ای احمق! پدر تو نخستين کسي بود که اين سنت را رواج داد و حق را از صاحبان آن برگرفت!
و مصیبات و اذیت ها و ستم ها بر فاطمه روا داشت و فدک را از او گرفت و حرمتش را شکست ...
📚الطرائف سید بن الطاووس صفحه ٢٤٧
نهج الحق و کشف الصدق علامه حلی صفحه ٣٥٦
💥عبدالله پس از جواب نامساعد یزید به دمشق رفت.
یزید، عبدالله را به یک خلوتگاهی برد و به او گفت: خط پدرت را میشناسی؟
💥عبدالله گفت: آری والله.
🔥یزید، صندوقچه ای بیرون آورد که در آن نامه ای درون پارچه حریری پیچیده شده بود.
👈آن نامه را عبدالله از دستش گرفت و بوسید نامه را خواند دید نوشته شده است:
این عهدی است که از عمر بن خطاب به معاویه بن ابی سفیان بدان ای پسر ابوسفیان
من بودم که علی را از خلافت برکنار کردم و مردم را به بیعت با ابوبکر درآوردم و در اطاعت کردن از ابوبکر دست به هرکاری زدم و به اولاد محمد هر ستمی مقدور بود کردم و تا زنده ام می کنم...!!!
💥ای بنی امیه!
امیدوارم که شما چوبه های طناب این خیمه را برافراشته کنید.
👈ای معاویه بدین جهت ولایت شام را با تو سپردم و هرگونه تصرف مالکانه را در آن سرزمین به تو واگذار کردم تا با گفتار محمد در مورد (شجره ملعونه) در قرآن که درباره شماست مخالفت کرده باشم! که هرگز من محمد و خدا و دینش را تصدیق نکردم ....
💥ای معاویه!
از اینکه علی و فرزندانش حسن و حسین بر ما و تو بشورند خاطرجمع نیستم.
اگر به همراهی و کمک گروهی از امت توانستی با آنان پیکار کنی انجام ده و کار را تمام کن هرگز در قتال با آنها کوتاهی نکن...
امنیت شان را از آنان بگیر و به دست خودشان آنان را بکش و با شمشیر خودشان نابودشان ساز ...
راه و روش پیشینیان خود را پیش گیر و انتقام خون آنان را بگیر دنباله رو آنان باش.
💥عبدااله خبیث فرزند عمربن خطاب وقتی که نامه را تمام کرد بلند شد پیشانی یزید را بوسید و گفت الحقّ پدرم درست گفته خوب کردی خارجی و پسر خارجی را کشتی. یزید با انبوهی هدایای نفیس او را به مدینه باز گرداند و گفت: حقّ با یزید بوده...
📚بحارالانوار جلد٣٠ صفحه٢٨٧
مجمع النورین ابوالحسن المرندی صفحه١٠٥
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر 🔥
💠 نامه ابی بکر به پدرش برای بیعت و پاسخ دندانشکن ابی قحافه در دفاع از امیر المومنین علیه السلام به او❗️❗️
🔹 شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:
🔸 ابی قحافه (پدر ابی بکر) در زمان شهادت رسول خدا صلوات الله علیه و آله در طائف بود. بعد از بیعت با ابی بکر، او نامهای به پدرش نوشت به این شرح: از طرف خلیفه رسول خدا به ابی قحافه، اما بعد، همانا مردم به من راضی شدند و امروز من خلیفه خدا هستم، پس اگر پیش ما بیایی نور چشم مایی.
💥 ابی قحافه بعد از خواند نامه به پیک ابی بکر گفت: برای چه علی را از حقش منع کردید؟ پیک ابوبکر گفت: او جوان است و بسیاری از قریش را کشته و ابی بکر از او مسنتر است. ابی قحافه به پیک ابی بکر گفت: اگر مسن بودن برای خلافت ملاک باشد که من نسبت به ابی بکر برای خلافت بیشتر بر حق هستم. حقیقتا بر علی و حقش ظلم کردید، در حالی که رسول خدا خودش با او بیعت کرد و مردم را نیز امر به بیعت با علی کرد!
📝 سپس نامهای به فرزندش نوشت به این شرح:
👈 از طرف ابی قحافه به پسرش ابی بکر. اما بعد؛ نامه تو به دست من رسید و من آن را نامه یک احمق یافتم که بعضی از آن بعضی دیگر را نقض میکند! یک بار در نامه گفتی خلیفه رسول خدا و یک بار گفتی خلیفه خدا و یک بار گفتی مردم به من راضی شدند (و من انتخاب شده مردم هستم؛ کنایه از این که تو خلیفه خدا و رسول نیستی بلکه خلیفه مردم هستی!) و مشخص است که امر بر تو مشتبه گشته؛ پس در امری داخل نشو که خارج شدن از آن برایت بسیار سخت است و عاقبتت را به سوی آتش (جهنم) و ندامت میکشاند و در روز قیامت ملامت خواهی شد.. محلهای وارد شدن و خارج شدن از امور دنیا بسیار است و تو خود میدانی که در این کار از تو سزاوارتر کیست❗️
پس از خدا بپرهیز و این کار را به صاحبش واگذار و اگر اینکار را امروز ترک کنی برایت مجازات سبکتری به دنبال دارد...
سپس نامه را پاره کرد🔥
📚 الاحتجاج، تالیف شیخ طبرسی، جلد ۱، صفحه ۲۲۶-۲۲۷، چاپ دار الاسوة
📃 https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر 🔥
سوالات راهب مسیحی ...❗️❗️
🔹روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی صلی الله علیه و آله و سلم آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود )و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسیست؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابوبکر گفت "نه هرگز"
👈پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او می بخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز می گردیم.
🔹ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید بمن امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس ...
👈راهب سه سوالش را مطرح کرد
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمی داند؟
ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالی است که می پرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را می داند
🔹راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان)گفت این ها شیخ ها و مردان بزرگی هستند اما متأسفانه به خود مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد.
سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به أمیرالمؤمنین علی علیه السلام رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند پس حضرت بهمراه پسرانش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.🌟
👈ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی بپرس
راهب رو به امیرالمومنین کرده و پرسید نامت چیست؟
👈امام فرمودند نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی چیست؟
👈امام فرمود (او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم)
🔹پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی
پس به سوالاتم پاسخ بده !
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد (ما هو الشئ الذی لیس لله و ما عند الله و لایعلمه الله) آن چیست که خدا ندارد نزد خدا نیست و خدا نمی داند؟)
حضرت پاسخ دادند ...
👈آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است
👈آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است
👈و آنچه خدا نمی داند ، شریک و همتا برای خود است
(فإن ا لله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک)
💥پس راهب با شنیدن این پاسخها کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت ، امیرالمومنین را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت ...
❤️"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معذن الحمکة"
👈به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری ، پس ماجرای تو با این قوم چیست؟ سپس تمام هدایا را به حضرت تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.
📚احتجاج ترجمه غفارى مازندرانى، ج۲، ص۳۰۸
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر🔥
از لسان نورانی امام محمد باقر علیه السلام
▪️امام باقر فرمودند :
💥 امیرالمومنین هفت روز بعد از شهادت پیامبر خدا (در ۲۸ صفر)در خطبه وسیله (روز ۶ ربیع الاول) بعد از فراغت از جمع آوری قرآن فرمودند:
دو بدبخت و شقی (🔥ابوبکر و 🔥عمر) پیراهن خلافت را به زور و مشقت به تن کردند و در مقامی که استحقاق آن را نداشتند با من به نزاع پرداختند و با گمراهی آن را غصب کردند به کاری بد و معصیتی نابخشودنی اقدام کردند و جایگاهی بد(جهنم)برای خود مهیا کردند. در زمان خود یکدیگر را لعنت نمودند و در روز رستاخیز از یک دیگر بیزاری می جویند.
📚 روضه کافی،ص۹۷
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر 🔥
🔴 مخالفان اهل بيت عليهم السلام ادعا می كنند كه اميرمؤمنان عليه السلام با خلفای سه گانه ارتباط حسنه و دوستانه داشته است.
طبق روايات صحيح السندی كه در صحيح ترين كتاب های اهل سنت آمده، اميرمؤمنان عليه السلام هيچگاه با خلفای سه گانه ارتباط دوستانه نداشته است؛ بلكه آن ها را 🔺«دروغگو ، بدكار ، حيله گر، خائن، ظالم، فاجر و ...» 🔻 می دانسته است.
مسلم نيشابوری در صحيح خود در ضمن يک روايت طولانی از عمر بن خطاب نقل مي كند كه خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام و عباس گفت:
🔹
🔸 پس از وفات رسول خدا صلی الله عليه وآله، ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علی ) آمديد و تو ای عباس ميراث برادر زاده ات را درخواست كردی و تو ای علی ميراث فاطمه دختر پيامبر را .
ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزی به ارث نمی گذاريم ، آن چه می ماند صدقه است و شما 👈 او را دروغگو ، گناه كار ، حيله گر و خيانت كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا می داند كه ابوبكر راستگو ، دين دار و پيرو حق بود .
پس از مرگ ابوبكر ، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز 👈 شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد
‼️ سپس در آخر روايت عمر بن خطاب از اميرمؤمنان عليه السلام و عباس اقرار مي گيرد كه آيا مطالبی را كه گفتم تأييد می كنيد؟ هر دو گفتند: بلی .
قَالَ أَكَذَلِكَ قَالاَ نَعَمْ
📚 صحيح مسلم، كتاب الجهاد والسير، باب حكم الفئ ، ح 1756
📚 فتح الباري ج 6 ص 144
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر 🔥
💥معاويه عده ای از صحابه و تابعين دروغگو را با پول خريده بود تا آنها بر ضد امیرالمومنین علیه السلام ، حديث جعل كنند، مانند ابوهريره، عمروعاص و مغيره بن شعبه از صحابه، و مانند عروه بن زبير از تابعين.
👈ابوهريره بعد از شهادت امیرالمومنین علیه السلام به كوفه آمده بود، و با ترفندهای عجيبی ، با حمايت از قدرت معاويه مطالبی را كه با شأن امیرالمومنین علیه السلام نامناسب بود، می بافت و به پيامبر صلی الله علیه و آله نسبت ميداد، شب ها كنار باب الكنده مسجد كوفه می نشست و عده ای را با اراجيف خود منحرف می كرد.
🌔شبی يكی از جوانان غيور و آگاه كوفه در جلسه او شركت كرد، پس از شنيدن گفتار بی اساس او ، خطاب به او گفت: تو را به خدا سوگند می دهم آيا شنيده ای كه رسول خدا در مورد امیرالمومنین علیه السلام اين دعا را كرد:
🙏 اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه: خدايا دوست بدار، كسي را كه علی علیه السلام را دوست بدارد و دشمن بدار كسی را كه علی علیه السلام را دشمن دارد....
💥 ابوهريره ديد نمی تواند اين حديث روشن و قاطع را رد كند گفت: اللهم نعم: خدا را گواه می گيرم آری شنيده ام. جوان گفت: بنابراین، خدا را گواه می گيرم كه تو دشمن امیرالمومنین علیه السلام را دوست می داری و دوست امیرالمومنین علیه السلام را دشمن داری ، پس مشمول نفرين رسول خدا صلی الله علیه و آله هستی ، سپس آن جوان بر خاست و با كمال بی اعتنائی آن جلسه را ترک نمود.
📙 داستان دوستان ، نوشته ی محمد محمدی اشتهاردی
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر 🔥
👈حذیفه بن یمان روایت می کند:
در غدیرِخُم در کنارِ رسولِ خدا صلَّی الله علیه و آله نشسته بودم و اکثر مهاجرین و انصار هم در مجلس حضور داشتند؛ رسولِ خدا رو به رویِ همه ایستاد و فرمود: ای مردم، خدای سبحان به من فرمانی جدید صادر کرد؛ و فرمود:
⭐️" یا ایُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ ؛" سپس علی علیه السّلام را صدا زد و در سمتِ راستِ خود قرار داد و فرمود:
⭐️ مَن کُنتُ مولاه فعلیّ مولاه ؛ اللهم والِ مَن والاه و عادِ مَن عاداه و انصُر مَن نصَرَه و اخذُل مَن خَذَلَه.
👈 حذیفه می گوید: به خدا سوگند در آن روز معاویه را با حالتِ غضبناکی دیدم که از جایش برخاسته و با تکبّر و غرورِ خاصّی از مجلس خارج می شد و با خود می گفت: هرگز محمّد را در آنچه گفته تصدیق نمی کنم و ولایتِ علی را هیچ وقت نمی پذیرم.
در این هنگام ، خدایِ متعال آیاتِ ۳۱تا ۳۳ سوره ی قیامت را بر رسول الله صلَّی الله علیه و آله نازل فرمود: فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّی ؛ وَلکِن کَذَّبَ وَ تَوَلّی؛ ثُمَّ ذَهَبَ اِلی اَهلِهِ یَتَمَطّ
💥پس(وای بر آن که چون ابوجهل) حق را تصديق نكرد و نماز بجا نیاورد. بلكه تكذيب كرد و روى گردانيد. و سپس با كبر و غرور به سوى اهلش رفت.
[شیخ طوسی گوید: این آیات درباره ابوجهل بن هشام بن مغیرة المخزومى نازل گردیده است.]
چون پیامبر صلوات الله علیه و آله تصمیم گرفت که او(معاویه) را بازگرداند و تنبیه و مجازات کند، بارِ دیگر جبرئیل فرود آمد و آیه ١۶ نازل شد: یا محمّد، در این کار تعجیل نکن؛
📙 شواهد التّنزیل؛ ص ۳۰۸
👈 در تفسیر على بن ابراهیم درباره سبب نزول این آیات و آیه ١۶ چنین ذکر شده است هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم مردم را به ولایت على بن ابىطالب خواند و از آنها در این باره بیعت خواست، عده اى بازگشتند و زیر بار نرفتند. از آن جمله معاویه بن ابىسفیان بود که در آن موقع که یک دست خود را در دست مغیرة بن شعبه و دست دیگر خود را در دست ابوموسى اشعرى نهاده بود تا تکبر و نخوت گفت:
💥 قسم به خدا ما به ولایت على اقرار نخواهیم کرد و آن را تصدیق نخواهیم نمود سپس این آیات نازل گردید و پیامبر بر منبر رفت و خواست از معاویه تبرى جسته و از او بیزارى جوید آیه ١۶ نازل گردید و پیامبر سکوت اختیار فرمود و نامى از او نبرد.
👌 صاحب تفسیر برهان از ابن شهر آشوب و او از امام باقر علیهالسلام موضوع فوق را روایت نموده و گوید: در چنین موقعى پیامبر اراده کرده بود که معاویه را به قتل برساند سپس جبرئیل آمد و آیه ١۶را نازل نمود و پیامبر سکوت اختیار فرمود.
📗اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر🔥
💥 سخنان آتشین امیرمومنان، حضرت صدیق علی علیه السلام در مورد خلافتی که از ایشان غصب شد و ظلمی که در حقشان کردند؛ ❗️❗️
📃ایشان میفرمایند : منتظر باشيد! به زودى همه آنچه را كِشتيد، درو میكنيد و فرجام سنگين جُرمى را كه مرتكب شديد و آنچه را به سوى خود كشيديد، میيابيد!
💥سوگند به آن كه دانه را شكافت و جان را آفريد، بى گمان میدانيد كه من سرپرست شما و همان كسى هستم كه به پيروى او فرمان يافته ايد و من عالِم شما و همان كسى هستم كه نجات شما با علم اوست و من وصىّ پيامبر شما و برگزيده پروردگارتان هستم و نيز زبان [ قرآنِ ] نورافشان شما و دانا به آنچه شما را اصلاح میكند.
💥 والله، اگر من به عدد پيروان طالوت، يا به عدد اهل بدر، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند، شما را با شمشير میزدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد. سپس از مسجد بيرون رفت و بر آغُلى گذشت كه در آن، سى گوسفند بود.
💥 پس فرمود: به خدا، اگر من به عدد اين گوسفندان، مردانى داشتم كه براى خداوند عزوجل و پيامبرش دل میسوزاندند، اين پسرِ مگس خوار (ابوبکر) را از تختش پايين میكشيدم!
📗 اصول کافی، جلد ۸ صفحه ۲۱
📗خطبه طالوتیه
🌎و اکنون مهدی فاطمه به تنهایی او و بلکه تنهاتر از اوست....
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر 🔥
✅ مسئله ى ديگرى كه پس از خطبه ى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد، اين بود كه مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده و مى گويد:
🔮« بخدا قسم، روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.»
در اينجا 🔥عمر نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:
💥شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود:
👈آيا او را شناختى؟ گفت: نه.
حضرت فرمود: او روح الامين جبرئيل بود.
💥تو مواظب باش❗️❗️ اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود.
📝 بحارالانوار جلد ۳۷ ، صفحه ۱۲۰
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر
🔥انکار حقیقت❗️❗️
🔥 پیروان مکتب سقیفه تمام تلاش خود را در جهت دشمنی با غدیر به کار بردند. مهم ترین علت این دشمنی، شیعه شدن مردم با شنیدن حدیث غدیر است. شیخ مفید مناظره ی عجیبی را بین ابوحنیفه و هیثم بن حبیب صیرفیّ نقل کرده است به این مضمون که:
✍ هیثم بن حبیب صیرفیّ نقل می کند که روزی ابوحنیفه نزد ما آمد. سخن از امیرالمومنین علیه السلام و واقعه غدیر به میان آمد.
👈ابوحنیفه گفت: من به دوستان خود سفارش کرده ام که شما اعتراف به(صحت و وقوع) واقعه غدیر نکنید تا آنها(شیعیان) نتوانند برعلیه شما به آن استدلال کنند❗️
💥 هیثم از گفته ابوحنیفه به شدت ناراحت شد و گفت: چرا به وقوع و صحت آن اعتراف و اقرار نکنیم؟!آیا تو حدیث غدیر را قبول نداری؟!
🔸ابوحنیفه گفت: من حدیث غدیر را قبول دارم و به من روایت شده است❗️
🔹هیثم گفت: پس چرا بدان اعتراف و اقرار نمی کنی؟! در حالی که زید بن ارقم صحابه رسول الله روایت کرده است که حضرت علی علیه السلام در میدان کوفه صحابه ( بیش از ۳۰ صحابه) را قسم داد که به آن شهادت دهند(و آنها نیز شهادت دادند)
🔸ابوحنیفه گفت: آیا تو نشنیده ای که عده ای در حدیث غدیر جنجال کردند و به همین خاطر بود که علی علیه السلام برای صحت آن از صحابه شهادت گرفت؟!
🔹هیثم گفت: پس (تو می گویی) ما علی علیه السلام را تکذیب کنیم و سخن او را نپذیریم؟!
🔸ابوحنیفه گفت: ما نه علی علیه السلام را تکذیب می کنیم نه سخن او را رد می کنیم!
اما تو می دانی که مردم به خاطر این حدیث در حق علی غلو می کنند(یعنی معتقد به خلافت بلافصل او می شوند)
🔸هیثم گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حدیث غدیر را گفته و خطبه آن را ایراد کرده ولی ما از اعتراف و اقرار بدان دوری می کنیم و به خاطر غلو کسی یا ایراد دیگری از اقرار به آن ترس داریم.
📚 امالی شیخ مفید، صص۲۶ و ۲۷
اللهم العن 🔥 الجبت و 🔥 الطاغوت
https://eitaa.com/joinchat/607584493C1d9106d0ec
🔥#دزدان_غدیر 🔥
🔥ابن صهاک مرا باز داشت❗️❗️❗️
💎أبوبکر (عتیق) و قال هذا رسول الله صلی الله علیه و آله و معه علی بیده الصحیفة التی تعاهدنا علیها فی الکعبة و هو یقول و قد وفیت بها و تظاهرت علی ولی الله أنت و أصحابک فأبشر بالنار فی أسفل السافلین ثم لعن ابن صُهاک و قال هو الذی صدنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی
💥مرحوم مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار به نقل از کتاب الصراط المستقیم می نویسد:
🔥 ابوبکر در وقت مرگش چنین گفت: رسول خدا را به همراه علی میبینم که آن صحیفه که در مکه بر آن پیمان بستیم در دستشان است و میفرمایند:
👈 "به صحیفه وفادار بودی و به همراه اصحابت علیه ولی خدا همدست شدید، پس بشارت باد تو را به 🔥 آتش در اسفل السافلین!
🔥" و آن گاه ابن صهاک (عمر) را لعن کرد و گفت: او بود که با این که هدایت به طرفم آمده بود، مرا از آن باز داشت.
📖بحارالانوار، ج۲۸،ص۱۲۳
🔥 اللهم العن الجبت و الطاغوت
@yaranemhdi