شهید همت در ادامه گفت:
اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان شهرمان برای دیدار با امام (ره) به جماران رفتیم.
دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحتهایش گوش میدادیم که یکدفعه ضربه محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشههای اتاق شکست.
از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام.
امام در همان حال که صحبت میکرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد.
هنوز صحبتهایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد.
بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد … همانجا بود که فهمیدم آدمها همهشان میترسند،
چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ هم امام و هم ما.
امام از دیر شدن وقت نماز میترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه.
او از خدا میترسید و ما از غیر خدا.
آنجا بود که فهمیدم هر کس واقعاً از خدا بترسد، دیگر از غیر نمیترسد.»
📚شهید همت در مکتب نبوی
#همراه_شهدا
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
به ما بپیوندید👇👇👇
https://eitaa.com/yarankharazi