📣📣 #داستان برگرفته از واقعیت
✨🥀آن شبی که رقیه آمد🥀✨
💬 پرستار غذای هم اتاقی هایم را روی میزشان میگذارد، به من که می رسد نگاهی به لیستش می اندازد و میگوید:
آقای افشار، شمام که فردا عمل دارین، باید ناشتا باشین .
اسم عمل، دوباره دلهره به جانم می اندازد، هفتاد روز است بیمارستان بستری هستم، از یک زخم عمیق توی زانویم شروع شد و کم کم همهی پایم را سیاه کرد. امروز دکترها شور کردند و تصمیم نهایی را گرفتند، پایم باید از بالای ران قطع میشد.
به تودهی سیاه و متورم و بدشکلی که قرار بود فردا قطع شود، نگاه میکنم، از فکر یک عمر زندگی بدون پا به وحشت میافتم.
چراغ های بخش را خاموش کردهاند، ملحفه را میکشم روی سرم، نمیخواهم کسی اشک هایم را ببیند.
متوسل میشوم به دختر سه ساله ابا عبدالله، من روضه خوانم، جایی جز در خانه حسین نمیشناسم.
آرام آرام اشعار صامت بروجردی را می خوانم و اشک می ریزم:
«بود در شهر شام از حسین دختری
آسیه فطرتی فاطمه منظری
او سه ساله بود و عقل چهل ساله داشت
با چهل ساله عقل روی چون لاله داشت»
خوابم می برد، انگار... دختر سه ساله ای را میبینم که انگشت پدر را گرفته و او را بطرف تخت من میآورد/
میشناسمشان، آقایم حسین است، گفتم که من روضه خوان در خانه حسینم.
وارد اتاق من میشوند، می فرمایند:
- افشار، من این اشعار صامت را خیلی دوست دارم، بخوان!
میخواهم شروع کنم، میفرمایند:
- همینطور خوابیده میخواهی بخوانی؟ بلند شو...
عرض میکنم: نمیتوانم، پایم سیاه شده، هفتاد روز است....
میفرمایند:
- حسین دارد به تو می گوید بلند شو
از جا بلند می شوم، شروع می کنم به خواندن؛
«زد در آن شب به شام، غرق آهش علم
سوخت بر حال خویش جان اهل حرم
باز اهل حرم ریخت از غم به هم
گشته هر یک ز هم چاره جو بهر غم
ام کلثوم زار زینب ممتحن
ناله وی رسید چون به گوش یزید
کرد بهرش روان راس شاه شهید
آن یتیم غریب چون سر باب دید
زد بسر دست غم و ز دل آهی کشید
همچو (صامت) پرید مرغ روحش ز تن»
من میخوانم و آقایم حسین، بلند بلند گریه میکند.
بیدار میشوم، انگار...
ایستاده ام،
من روی پاهای خودم ایستاده ام و دارم میخوانم، ابا عبدالله نیست، رقیه هم نیست.
پرستارها، دکترها و مریض ها آمده اند دورتادورم و با خواندن من زار می زنند.
صبح روز بعد میروم برای عکسبرداری و آزمایش، پایم سالم است، بدون هیچ تورم و عفونت و دردی.
پایی که قرار بود قطع شود، مرخص میشود.
هفته بعد برای عیادت هم اتاقی هایم می روم بیمارستان، پیدایشان نمیکنم، سراغشان را میگیرم.
می گویند:
همه آن ها مرخص شده اند،
آن شبی که رقیه آمده بود، همه شفا گرفتند.
🥀🥀🥀🥀🥀
سه ساله یا سیصد ساله یا هزار ساله ای؟
نمیدانم
همین قدر میدانم در هر عصر ومکان صدایت زدیم و گفتیم: لبیک یا رقیه
تو فرمودی :لک لبیک
✨«سلام بر رقیه»✨
#مناسبتها
💠 با روزی یک ساعت جهاد برای ظهور ثابت کنیم که مهدی تنها نمی ماند💠
📣📣 #داستان برگرفته از واقعیت
✨🥀آن شبی که رقیه آمد🥀✨
💬 پرستار غذای هم اتاقی هایم را روی میزشان میگذارد، به من که می رسد نگاهی به لیستش می اندازد و میگوید:
آقای افشار، شمام که فردا عمل دارین، باید ناشتا باشین .
اسم عمل، دوباره دلهره به جانم می اندازد، هفتاد روز است بیمارستان بستری هستم، از یک زخم عمیق توی زانویم شروع شد و کم کم همهی پایم را سیاه کرد. امروز دکترها شور کردند و تصمیم نهایی را گرفتند، پایم باید از بالای ران قطع میشد.
به تودهی سیاه و متورم و بدشکلی که قرار بود فردا قطع شود، نگاه میکنم، از فکر یک عمر زندگی بدون پا به وحشت میافتم.
چراغ های بخش را خاموش کردهاند، ملحفه را میکشم روی سرم، نمیخواهم کسی اشک هایم را ببیند.
متوسل میشوم به دختر سه ساله ابا عبدالله، من روضه خوانم، جایی جز در خانه حسین نمیشناسم.
آرام آرام اشعار صامت بروجردی را می خوانم و اشک می ریزم:
«بود در شهر شام از حسین دختری
آسیه فطرتی فاطمه منظری
او سه ساله بود و عقل چهل ساله داشت
با چهل ساله عقل روی چون لاله داشت»
خوابم می برد، انگار... دختر سه ساله ای را میبینم که انگشت پدر را گرفته و او را بطرف تخت من میآورد/
میشناسمشان، آقایم حسین است، گفتم که من روضه خوان در خانه حسینم.
وارد اتاق من میشوند، می فرمایند:
- افشار، من این اشعار صامت را خیلی دوست دارم، بخوان!
میخواهم شروع کنم، میفرمایند:
- همینطور خوابیده میخواهی بخوانی؟ بلند شو...
عرض میکنم: نمیتوانم، پایم سیاه شده، هفتاد روز است....
میفرمایند:
- حسین دارد به تو می گوید بلند شو
از جا بلند می شوم، شروع می کنم به خواندن؛
«زد در آن شب به شام، غرق آهش علم
سوخت بر حال خویش جان اهل حرم
باز اهل حرم ریخت از غم به هم
گشته هر یک ز هم چاره جو بهر غم
ام کلثوم زار زینب ممتحن
ناله وی رسید چون به گوش یزید
کرد بهرش روان راس شاه شهید
آن یتیم غریب چون سر باب دید
زد بسر دست غم و ز دل آهی کشید
همچو (صامت) پرید مرغ روحش ز تن»
من میخوانم و آقایم حسین، بلند بلند گریه میکند.
بیدار میشوم، انگار...
ایستاده ام،
من روی پاهای خودم ایستاده ام و دارم میخوانم، ابا عبدالله نیست، رقیه هم نیست.
پرستارها، دکترها و مریض ها آمده اند دورتادورم و با خواندن من زار می زنند.
صبح روز بعد میروم برای عکسبرداری و آزمایش، پایم سالم است، بدون هیچ تورم و عفونت و دردی.
پایی که قرار بود قطع شود، مرخص میشود.
هفته بعد برای عیادت هم اتاقی هایم می روم بیمارستان، پیدایشان نمیکنم، سراغشان را میگیرم.
می گویند:
همه آن ها مرخص شده اند،
آن شبی که رقیه آمده بود، همه شفا گرفتند.
🥀🥀🥀🥀🥀
سه ساله یا سیصد ساله یا هزار ساله ای؟
نمیدانم
همین قدر میدانم در هر عصر ومکان صدایت زدیم و گفتیم: لبیک یا رقیه
تو فرمودی :لک لبیک
✨«سلام بر رقیه»✨
#مناسبتها
💠 با روزی یک ساعت جهاد برای ظهور ثابت کنیم که مهدی تنها نمی ماند💠
4.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ اگه امام زمان (عج) نیومد چی؟!
#استاد_پناهیان و #استاد_شجاعی
با #نشر کلیپ های کانال ما راه ظهور را برای مهدی فاطمه هموار کنید
#کلیپ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سخنرانی
#امام_زمان
#پناهیان
#صوت_مهدوی
#شجاعی
@Elteja | کانال اِلتجا4_5787647037575009138.mp3
زمان:
حجم:
10.34M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت نوزدهم:
دِیر راهب، مرزین، حرّان و ...
قسمت 19
@ostad_shojae4_5890710773616870324.mp3
زمان:
حجم:
4.13M
#این_که_گناه_نیست 32
روزهامون، با یه عالمه خطا میگذره!
گاه خدا قصد میکنه؛
تاریخچه خطاهامونُ clear کنه!
یه بیماری،مشکل، بلا
میاد و روحتُ شستشو میکنه!
غُر نزن!
نگو «غُر» که گناه نیست!
#استاد_شجاعی 🎤
Mohsen Qaraati4_5981209303661419430.mp3
زمان:
حجم:
2.77M
تفسیر نور
آیه هیجده سوره #نساء:
وَلَيْسَتِ = و نیست
التَّوْبَةُ = توبه
لِلَّذِينَ = برای کسانی که
يَعْمَلُونَ = انجام می دهند
السَّيِّئَاتِ = بدی ها را
حَتَّى إِذَا = پس هنگامی که
حَضَرَ = حاضر شود ، فرا رسد
أَحَدَهُمُ = یکی از آنها
الْمَوْتُ = مرگ
قَالَ = بگوید
إِنِّي = بدرستی که من
تُبْتُ = توبه کردم
الْآنَ = حالا
وَلَا الَّذِينَ = و نه آنان که
يَمُوتُونَ = می میرند
وَهُمْ = در حالی که ایشان
كُفَّارٌ = کافرند
أُولَئِكَ = آنان را
أَعْتَدْنَا = فراهم کردیم
لَهُمْ = برایشان
عَذَابًا = عذابی
أَلِيمًا = دردناک
-حجتالاسلاموالمسلمین :
-محسنقرائتی
🪴
#اعمال_قبل_از_خواب
حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب:
۱- قرآن را ختم کنید با ٣مرتبه سوره توحید
۲- پیامبران را شفیع خود گردانید با ۱ مرتبه اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم اللّهم صلّ علی جمیع الانبیاء و المرسلین
۳- مؤمنین را از خود راضی کنید با ۱مرتبه اللّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات
۴- یک حج و یک عمره به جا آورید با ۱مرتبه سبحان الله والحمد لله ولا اله الّا الله والله اکبر
۵- اقامه هزار ركعت نماز با ٣مرتبه یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ
۶- سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق (ع) هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ۱ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ۲ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ۳ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ۴ كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ۵ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ۶ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ۷ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ۸
۷- آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
۸- قرائت آیة الکرسی خیلی مجرب میباشد
آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟
التماس دعا
🔴 ویژگیها وخصوصیات امام زمان(عج)
🔵 قسمت 6⃣2⃣
۲۵۱-آن حضرت است که میتواند اسم انسان را از لیست اشقیاء پاک کند و در لیست سعداء قرار دهد.
۲۵۲-او کریم است.
۲۵۳-او رحیم است.
۲۵۴-او امام عصر و این زمان است.
۲۵۵-او صاحب این زمان است.
۲۵۶-آن حضرت صاحب روز پیروزی و برافرازندهی پرچم هدایت است.
۲۵۷-معرفت آن حضرت علم و عدم معرفت آن حضرت جهل و نادانی و مردن در جاهلیت است.
۲۵۸-امام عصر ارواحنا فداه خورشید پشت ابر است.
و بالاخره
۲۵۹-آن حضرت مَثَل اعلای پروردگار است.
۲۶۰-اسم حسنای الهی است.
#ویژگیها_و_خصوصیات_امام_زمان
#رمضان_مهدوی