eitaa logo
🍀یاران موعود🍀
1.3هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
11.2هزار ویدیو
240 فایل
سلام اهالی 💖 این کانال قصد دارد، با ارائه ی احادیث معتبر اهل بیت علیهم السلام قدمی بسیار کوچک در راه شناساندن اهمیت ثقلین و مهمترین اصل از اصول دین یعنی #امامت بردارد ان شاءالله لطفا مارو به دیگر عاشقان اهل بیت علیهم السلام معرفی کنید @yaranmuood
مشاهده در ایتا
دانلود
❤🌹 ❤ عشق یعنی هر زمان یادش کنم بی اختیار قطره یِ اشکی فرو ریزد از این چشمانِ تار 🥀🍃 ❤ عشق یعنی لک زده قلبم به دیدارش ولی تا به کِی باشم نمیدانم چُنین چشم انتظار 🌼🍃 🤲 🌼 ✋سلام بر قطب عالم امکان 🌼🍃 ◾▪◾▪ زمان_ظهور _کربلا @yaranmuood🌻
4.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین حسینی، راهی به سوی آماده شدن و اضطرار قلب ها برای ظهور حضرت مهدی ارواحنا له فداه ...
. هجدهم ماه صفر سال ۳۷هجری قمری مطابق با شانزدهم مرداد سال ۳۶هجری شمسی حضرت اویس قرنی علیه الرحمه در جنگ صفین به شهادت رسیدند. با اینکه پیامبر اکرم راندید اما بسیار شیفته ودلداده حضرت بود. او از راه شتربانی روزگار رابا مادر پیر، نابینا وناتوان خود سپری میکرد. روزی ازمادرش خواست که برای دیدن پیامبر به مدینه برود. مادرش اجازه داد ولی شرط کرد که بیش ازنصف روز نماند. به مدینه سفرکرد ولی زمانی که رسید، پیامبر حضور نداشتند و بخاطر وعده ای که مادر ازاو گرفته بود، به یمن برگشت. پیامبر ازسفر برگشته وفرمودند: این نور وبوی بهشت از آن کیست. گفتند که اویس نام داشت آمد و زود رفت. حضرت فرمودند: این نور را درخانه ما هدیه گذاشت و رفت. درجریان وخیانت منافقین واشتباه مسلمانان وقتی پیامبر محاصره شدند و امیرالمؤمنین علیه السلام یک تنه ازجان پیامبر محافظت فرمودند ناگهان دشمن سنگی به طرف پیامبر انداخت که دندان مبارک حضرت شکست. این خبر به اویس رسید. پرسید کدام دندان حضرت شکسته شد؟ گفتند نمیدانیم. اویس نیز باسنگی به دندانهایش کوبید وشکست. سپس فرمود: دوست باید شبیه دوستش باشد و بااو موافقت کند. این خبر به پیامبر رسید وحضرت فرمودند هرکس مبتلا به دندان درد شود ودستش را بر موضع درد گذارد وسوره حمدی برای اویس بخواند به برکت این عمل اویس درد او آرام میشود. درجریان جنگ صفین نیز ۹۹نفر با امیرالمؤمنین علیه السلام تا پای جان پیمان بستند. سپس مولا فرمودند: صدمین نفر کجاست؟ پیامبر به من وعده فرمودند که درچنین روزى، صد مرد بامن پیمان میبندند. درآن حال، مردى پیش آمد که قبایى پشمین داشت و دو شمشیر به گردن آویخته بود وگفت من اویس قرنی هستم. یاعلی، دست بگشاى تا برسر جانم با تو پیمان ببندم. آنگاه بیعت کرد و با گروهی از یارانش در پیادگان سپاه بادشمن جنگید تا آنکه بیش ازچهل زخم شمشیر و نیزه و تیر بر او زدند. و درسن ۶۷سالگی درهمان روزهای اول جنگ به شهادت رسید. درشهر درسمت چپ قبر عماریاسر قرار دارد. مزار او دارای گنبد، بارگاه وصحن بود و روی سنگ قبر باخط کوفی نام اویس نوشته شده بود. اما در ۲۱رمضان سال ۱۴۳۴قمری گروه های تکفیری، استان رقه را بدست گرفتند، وبا خمپاره به حرم  و حمله کردند و در ۱۵رجب سال بعدش این زیارتگاه را بطور کامل تخریب کردند. 📚بحارالانوار ج۴۲ص۱۵۵ رجال كشی ج۱ص۳۱۵ مستدرک على الصحيحين ج۳ص۴۶۱ تاريخ دمشق ج۹ص۴۳۴
سلام آقای من❤️ 😔با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان شرم دارم خجلم من زِ شما آقا جان چه کریمانه به یاد همه‌ی ما هستی آه از غفلت روز و شب ما آقا جان🍃 🤲🏻 زمان @yaranmuood🌹
🍀یاران موعود🍀
ماجرای مولانا امام هادی علیه السلام در قفس شیرها... #متن_روایت 👇👇
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💎 در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است. آن زن گفت: رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم. متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست. متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه. ✨آنان به متوکل گفتند: هادی علیه السلام را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند. امام علیه السلام حاضر شد و فرمود: این دروغگو است و زینب سلام الله علیها در فلان سال وفات کرده است. متوکل پرسید: آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟ 💎امام علیه السلام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید. متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام علیه السلام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام علیه السلام داخل قفس برود. متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام علیه السلام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود. 💎وقتی امام علیه السلام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام علیه السلام خوابیدند و امام علیه السلام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت. وزیر متوکل به او گفت: زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود. متوکل از امام هادی علیه السلام خواست که بیرون بیاید و امام علیه السلام بیرون آمد. امام فرمود : هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود. 💎متوکل به آن زن گفت: داخل شو. آن زن گفت: من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت. -----▪️------------------ 📚 بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۹، ح ۳۵ 📚 منتهی الامال، ج ۲، ص ۶۵۴، چاپ هجرت
🔆 صلی‌الله عليه و آله: 💠 أثبَتُكُم عَلَى الصِّراطِ أشَدُّكُم حُبًّا لي ولِأَهلِ بَيتي؛ ❇️ استوارترين شما بر صراط، كسى است كه علاقه‌اش نسبت به من و اهل‌بيتم بيشتر باشد. 📚جامع الأحاديث للقمّي: ۲۳۱ 🤲🍃
وقتى رضايت امام زمان ارواحنا فداه شرطِ سعادتِ دنيا و آخرت ماست… ديگه چه فرقى ميكنه؛به مذاق اهل زمانه؛خوش بيايم يا نه…😊
سلام امام زمانم✋🌸 پشتِ دیوارِ بلندِ زندگی مانده‌ایم چشم انتظارِ یک خبر یک أنا المَهدی بگو یا ابن الحسن تا فرو ریزد حصارِ غصّه ها...
. از جمله اهانت ها و مصائبی که بر اهلبیت مظلوم امام حسین علیهم السلام در مجلس یزید وارد شد، جسارت کنیز خواستن از بین اسراء بوده است. حداقل سه بار این توهین بر اهل حرم شده که هر بار با جوابی کوبنده و نفرین های تند مواجه شدند. در میان مجلس یزید مردی از رو به یزید کرد وگفت این رابه من ببخش و اشاره به علیهماالسلام کرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام خودشان رابه دامن حضرت زینب علیهاالسلام انداختند وعرض کردند یتیم شدم وکنون باید به کنیزی بروم؟ حضرت زینب علیهاالسلام فریادی کشیدند وخطاب به مرد شامی فرمودند اگر بمیری اینکار برای تو و یزید ممکن نیست. یزید غضب کرد وگفت من اگر بخواهم میتوانم. حضرت فرمودند تواگر مسلمانی هستی اینکار رانتوانی انجام دهی مگرخود را دردین دیگری معرفی کنی. یزید ساکت شد ومرد شامی دوباره تکرار کرد. حضرت نفرین فرمودند وآن خبیث همان لحظه بدرک رفت. فرد دیگری ازطایفه برخواست وخطاب به حضرت سکینه علیهاالسلام گفت "هب لی هذه الجاریة من الغنیمةلتکون خادمةعندی" ای یزید این کنیز رابمن ببخش که خدمتکارمن باشد. حضرت سکینه علیهاالسلام به عمه اش حضرت ام کلثوم علیهاالسلام پناه برد وعرض کرد عمه جان مگر کنیز اولاد زنا میشود؟ رو کردند به آن لخمی وفرمودند: "اُسکت یالکع الرجال قطع الله لسانک وأعمی عینیک وأیبس یدیک وجعل النارمثواک إنّ أولاد الانبیاء لایکونون خدم لأولاد الزنا" خفه شو ای مرد هرزه، خدا زبانت راقطع وچشمت راکور ودستت راخشک کند ودرآتش قرارت دهد. اولاد انبیاء خادم نمیشوند. هنوز کلام حضرت تمام نشده بود که آن ملعون کور ولال گشته ودستهایش خشک شد. وآنقدر چرخید تابدرک رفت. همچنین یزید دلقکی بنام ظَهیر داشت که اورا میخنداند. او دریکی ازمجالس یزید حاضر بود. به یزیدملعون گفت این رابمن بده وبه دختر حضرت زینب سلام الله علیهما خطاب کرد ودستش راجلو برد که چادرحضرت رابگیرد. آن مخدره فرمودند "اقصر یدک عنا قطعهاالله" دستت را دورکن که خدا قطعش کند. ترسید وتعجب کرد که به عربی سخن میگویند. گفت من گمان کردم ازاسراء ترک ودیلم و تاتارند. امام سجاد فرمودند ما ازاولاد پیامبر وخاندان رسالتیم. ظهیر تافهمید چه کرده، به سر وصورتش زد و ازمجلس بیرون رفت و را قطع کرد وخون آلود برگشت وبه امام عرض کرد ازمن بگذرید که من دست خیانتکارم راقطع نمودم و ازشهر بیرون رفت ودیگر احدی اورا ندید. طرازالمذهب ج۲ص۳۷۶ ریاض القدس ج۲ص۳۰۷
. بیستم ماه صفر اربعین امام حسین علیه السلام یعنی چهلمین روزی که از فاجعه غمبار شهادت امام حسين عليه السلام واهلبيت واصحاب باوفايشان میگذرد. کاروان اسراء اهلبیت علیهم السلام بعداز گذراندن ایام اسارت به شام ومصائب عدیده، در این روزبه رسیدند. وبه نقل بعضی چندروز توقف کرده وعزاداری نمودند. همچنین جناب و همراهانش قبل از ورود کاروان اهلبیت به کربلا آمده بودند. جناب جابر درفرات غسل کرده وباپای برهنه وحالت زیارت وبکاء به همراه جناب عطیه به سرقبرمطهر سیدالشهداء علیه السلام آمدند وبسیار گریه کردند. دراین حین صدای آمدن کاروانی رسید. جناب جابر به همراهانش فرمود با احتیاط ازگوشه ای نزدیک شده وببینید کیستند؟ چون احتمال داردابن زیاد برای کشتن زوارکربلا نیز سپاهی فرستاده باشد اگرچنین بودبگویید تادرجایی پناه بگیریم. ازین عبارت معلوم میشود که زیارت سیدالشهداء علیه السلام ازنخست همواره باخوف وخطر وسختی بوده وتاکنون اینچنین میباشد. سپس فرمود: شایدهم این کاروان اهل حرم حسین وامام سجاد علیهم السلام باشند. اگرچنین بود خبر دهید تابه خدمت امام برسم. همراهان رفته وبعدازچندی خبر آوردند که کاروان اسراء اهلبیت علیهم السلام بادلهایی داغدار، ناله کنان وبه سرزنان درحال آمدنند. جناب جابر خودرابه امام رسانده ودست وپای امام سجادعلیه السلام رامیبوسید وبر سروسینه میزد. امام فرمودند یاجابر بن عبدالله تو هستی؟ گفت آری حضرت دستش راگرفته ومواضع شهادت را نشانش دادند وفرمودند یاجابر اینجا بود که پدرم راذبح کردند... مخدرات حرم نیزخود را ازبالای ناقه ها بزمین انداختند وبطرف قبرمطهر امام حسین علیه السلام دویدند به سروصورت میزدند. حضرت زینب برسر قبربرادر وحضرت ام کلثوم درعلقمه، خود را روی قبرحضرت اباالفضل علیه السلام انداختند. جناب ام لیلا برقبر علی اکبر وحضرت رباب برای ششماهه اش ونجمه خاتون برسر قبرحضرت قاسم آمدند، ضجه زده وگریه میکردند. حضرت زینب عرضه داشتند برادرجان یکی ازدخترانت را درخرابه شام امانت گذاشتم. برادرم اگر نامحرم نبود نشان میدادم که بازینبت چه کردند... همینطور در روز بنابرقول سيدمرتضى امام سجاد رأس شريف امام حسين عليهماالسلام را درکربلا به بدن مطهر حضرت ملحق کردند. زین العابدین فرمودند سرپدرم را هرچه درفرات شستم خشکی لبهای مبارک نرفت وباهمان حالت به بدن شریف ملحق نمودم. بحارالانوار ج۴۴ص۱۹۹ و ج۹۷ص۳۲۹ وسائل الشيعه ج۱۴ص۴۷۸ معالى السبطين ج۲ص۱۹۱ فيض العلام ص۱۹۵ مصباح كفعمى ج۲ص۵۹۶
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صاحب الزمان 🌺 سلام تنها راهکار نجات عالم ....
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه کنید قیام و همه دهید سلام که آخرین ولی حق کنون شدست امام ❤️ 🤲