عجب حکایت جالب و آشنائی..!!
👌 تو جلسه روضهی خانوما، خانم روضه خون
رو به بقیه کرد و گفت: به شوهراتون حق ازدواج مجدد بدین تا به گناه آلوده نشن...! همین نصیحت کافی بود که یه خانومی
بلند بشه و بره در گوش خانم جلسهای بگه:
خدا اموات شما رو بیامرزه که با این حرفت راحتم کردی، مونده بودم چجوری بهتون بگم...
من زن دوم شوهرتون هستم..
خانم جلسهای با شنیدن این جمله
از حال رفت و بیهـوش شد...!
خلاصه با کلی آب پاشیدن رو صورتش
و ماساژ قلبی به هوش اومد...! خانومه بهش گفت؛ وقتی شما در جایگاهی هستی که میتونی مردم رو دعوت به کار خوب بکنی
اول خودت باید از هر گناهی مبرا و پاکیزه باشی، اگر خودت به حرفات پایبند نیستی الکی مردم رو نصیحت نکن...
من خودم شوهر دارم فقط میخواستم ببینم
خودت به حرفهایی که میزنی ایمان داری
و عمل میکنی یا نه؟ 😏 ?
#صرفا_جهت_شوخی😅
وگرنه اصلا همچین چیزایی وجود نداره☺️😜