eitaa logo
یاران ولیعصر
198 دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
29.7هزار ویدیو
602 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
25.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالروز وفات اُم المصائب، حضرت زینب سلام الله علیها بر محبین و پیروان راه ایشان تسلیت باد
📚 کفاره تاخیر ✅ کفاره تاخیر مالی است که در فرض وجوب روزه قضای رمضان و نگرفتن آن تا رمضان سال بعد باید پرداخت کرد. ✅ کسی که چند روز از ماه مبارک رمضان سال گذشته را به خاطر عذر شرعی نتوانسته روزه بگیرد به او مهلت داده شده تا ماه مبارکه سال آینده آن را قضا کند و اگر غذا نکرده و ماه مبارک رمضان فرا رسیده، باید پس از گرفتن روزه ماه مبارک رمضان سال آینده آن را هر وقت توانست قضا کند و باید برای هر روز ۷۵۰ گرم گندم، جو، آرد، برنج یا خرما به عنوان کفاره تاخیر به فقیر پرداخت کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کیهـــان آنلاین
🔹 دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا @kayhannewspaper
هدایت شده از کیهـــان آنلاین
اگر زینب نبود... https://kayhan.ir/fa/news/259577/ 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا @kayhannewspaper
28.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 🎥تلاوت تصویری باموضوع احترام به پدر و مادر 🌹میلاد با سعادت حضرت علی علیه السلام مبارکباد 🌹 @tadabbor_quran
💥💥 خبر آمد خبری در راه است...🌱 سلام به همه شما عزیزان و قرآن دوستان گرامی و عید همتون مبارک💐 اومدیم در این روز مبارک یه خبر بهتون بدیم (البته فعلا مبهم😉) 🥁بزودی منتظر یه خبر خیلی خوب و یه شگفتانه باشید 🎉 ی از استاد دباغ در راهه که همه شما رو شگفت‌زده میکنه👏👏 🤐فعلا لو نمیدیم😊اما این چند روز حتما پستهای کانال رو پیگیری کن🧐 حدس میزنی چی باشه⁉️😉
📜 👑 حاکم شهر و کشاورز روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی‌نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران‌بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم می‌زد به مرد کشاورز گفت: می‌توانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده‌ای محکم پس گردن او نواخت. همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید: مرا می‌شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا می‌شناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سال‌هاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزی‌ام می‌خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می‌خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می‌خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده‌ای که به من زدی. فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی‌نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی‌انتهاست ولی به خواسته‌ات ایمان داشته باش. 💪 💪 @tadabbor_quran