eitaa logo
یاران ولیعصر
198 دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
29.7هزار ویدیو
602 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
3.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥صحبت‌های مهم حضرت‌آیت‌الله‌العظمی 🔹هر‌کاری که باعث تضعیف نظام، تفرقه، نفاق‌افکنی و باعث طمع بیگانگان شود، «حرام‌عینی‌»است. @Menbaraali
‌‌❓❓ﭼﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ عجل الله فرجه ﻧﻤﯽ ﺁیند؟ 💠ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺿﯿﺎﺀﺁﺑﺎﺩﯼ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ: ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻭﯾﺴﺖ، ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺻﻠﺤﺎ ﺩﺭ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻣﻘﺪّﺱ. ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﭼﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﻤﯽ ‌ﺁﯾﺪ؟ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺳﯿﺼﺪ ﻭ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻻ‌ﺯﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﺴﺘﯿﻢ. 💠 ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺳِﺮّ ﺗﺄﺧﯿﺮ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﻧﺪ. ﺗﺼﻤﯿﻤﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﺘﺮﯾﻨﺸﺎﻥ ﻫﺴﺖ، ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﮐﻮﻓﻪ ﯾﺎ ﺳﻬﻠﻪ ﺗﺎ ﺍﻋﺘﮑﺎﻑ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺳﺮّ ﺗﺄﺧﯿﺮ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﺪ. 💠ﺟﻤﻌﯿّﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﺎ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ ﺁﺧﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﻣﻘﺪّﺱ ‌ﺗﺮ ﻭ ﺯﺍﻫﺪ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺳﻬﻠﻪ ﯾﺎ ﻣﺴﺠﺪ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﺮﻭﺩ. 💠ﺍﻭ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ ﺷﺪ؟ ﮔﻔﺖ:ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﯾﻦ‌ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﺠﻒ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺳﻬﻠﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠّﺐ ﺩﯾﺪﻡ ﺷﻬﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺁﺑﺎﺩ ﻭ ﺧﺮّﻡ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻦ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ.  ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺘﻢ. ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ:  ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﻇﻬﻮﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 💠ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ‌ﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ. ﮐﺴﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ  ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﮕﻮ ﻓﻼ‌ﻧﯽ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﺫﻥ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺕ ﻣﯽ ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ. ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﻣﯽ ‌ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ﺷﻤﺎ ﻓﻌﻼ‌ً ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ، ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻩ‌ﺍﯼ. ﺑﺮﻭ ﻓﻼ‌ﻥ ﺧﺎﻧﻪ (ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ) ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻫﺴﺖ. ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺗﺰﻭﯾﺞ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺑﯿﺎ.  ﻣﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻡ. ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﺩﺭﺱ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ. ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﻦ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻨﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭِ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﺍ ﺯﺩﻧﺪ.ﮔﻔﺘﻢ:ﮐﯿﺴﺖ؟ﮔﻔﺖ: ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻣﺎﻡ. ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ﺑﯿﺎ! ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﻣﺸﺐ ﺭﺍ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ! ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ‌ ﺍﻧﺪ: ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻵ‌ﻥ ﺑﯿﺎ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﻢ. 💠ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭻ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ. ﻧﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﻫﺴﺖ، ﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ‌ﺍﯼ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻋﺮﻭﺳﯽ. ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﻧﺠﻒ! ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ) ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ...  ﻣﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ ﻭ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺎﻧﻤﺎﻥ... ﺍﻭ ﻏﺎﯾﺐ ﻧﯿﺴﺖ... ﻣﺎ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻭ ﻏﻔﻠﺘﯿﻢ! ◀️ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺑﻪ ﻋﺰﺗﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻻ‌ﯾﻤﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﺣﺎﺿﺮ ﮐﻦ‌‌‌‌‌..‌. ﻣﻨﺒﻊ:ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺧﺒﺮ @mahdimontazeremast
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
📚محدث نوري رضوان الله عليه نقل مي‌كند : يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت : در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم . ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند :« برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من مي‌آيند و اكنون در اطراف « طرق » ( هشت كيلومتري مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم كرده‌اند برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند .» آن خادم مي‌گويد : از خواب پريدم و فوري از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخاست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد مشعلدار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد آنگاه با عده‌اي از خدام حرم به خانه‌ي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم سپس با گروهي مشعلدار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم . آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند . از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند : ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نمي‌توانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آماده‌ي مرگ نموديم . از مركب‌ها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم . فرش‌هايمان را روي خود انداختم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت رضا عليه السلام متوسل شديم . در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود . همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود ،كه به او فرمود : « برخيز ! كه دستور داده‌ام چراغ‌ها را بالاي مناره‌ها روشن كنند. شما به طرف چراغ‌ها حركت كنيد .» همه برخاستيم و به طرف چراغ‌ها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم. ‌ ‌ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
‍ ‍ از جمله در آخرالزمان : روایاتی وارد شده که وظائف دینداران و پر هیزکاران را در ان زمان که از هر طرف ابتلاء ات هجوم اورده است معین می کند و بطور کلی وظیفه هر فرد متدینی است که هنگام شیوع نا ملایمات و در محیط فساد و بی دینی که مردم رو به سوی شهوات و هوی پرستی و مادیگری سوق شوند. 💥با کمال صبر و حوصله درمقابل مخالفین و اهل فسق و عصیان استقامت ورزیده و کمترین سستی وتماسح و تزلزل در راه انجام و ظائف الهی پیدا نکرده و بهر نحوی که میسر و ممکن است خود را از آلودیگها و قبایح اعمال و خلافها و معاصی نگهداری و حفظ کرده و هم رنگ افراد فریب خورده و منحرف شده قرار ندهد . 💥اری چون اجتما ع فاسد گشته و محیط تیره و دگر گون گشت چاره ای جز کناره گیری و پر هیز کاری و نگهداری خود نیست و امر به معرف ونهی از منکر به حق و دستگیری و نجات غریق در صورتی وظیفه است که خود در معرض لغزش در مسیر هجوم سیل واقع نگردد 💥البته کناره گیری از محیط فاسد و خوداری از آلودگی ها و فساد بطور کلی وظیفه هرفرد متدینی است و اندازه و خصوصیات و جزئیات این وظیفه با اشخاص و موارد و نیروهای افراد و موقعیت انان تفاوت می کند. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از بزرگان دین، همیشه راه های امیدواری به خدا را برای مردم ذکر می کرد. چون وی از دنیا رفت، او را در خواب دیدند، گفت: مرا بردند در موقف. خطاب پروردگار رسید که: چه چیز تو را بر این داشت که پیوسته، مردم را به طمع و امیدواری دعوت می کردی؟ من عرض کردم: می خواستم دوستی تو را در دل ایشان جای دهم. خداوند تعالی فرمود: من تو را آمرزیدم ! 📙معراج السعاده، ص 158 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
💢معنای کار برای خدا چیست؟ ✍امام صادق(علیه السلام): خداوند بندگانی دارد که روز قیامت پروندۀ اعمالشان کاملاً خالی و سفید است. ملائکه از پروردگار می‌پرسند: چرا هیچ چیزی در پروندۀ اعمال اینها ثبت نشده است؟ خداوند می‌فرماید: اینها برخی از بندگان مخلص من هستند که آن‌قدر خلوص‌شان بالا بوده که وقتی کار خوبی انجام می‌دادند حتی دوست نداشتند ملائکه‌ای که اعمال را ثبت می‌کنند هم ببینند، فقط دوست داشتند خدا ببیند! لذا هر وقت اینها می‌خواستند کار خوب انجام دهند، خدا اجازه نمی‌داد ملائکه ببینند و ثبت کنند. اینها حساب‌شان با خود خداوند است.  📚عدة الداعی و نجاح الساعی/ص۲۰۷ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
‌ مزد را پيش از آنکه عرق بدنش خشک شود به او بپرداز. ‌ 🌹 ‌ 📚شهاب‌الاخبار، ص ٣٢٧ ‌ کسی که گرفتن و طلب خود را به تأخير بيندازد مورد سرزنش واقع نمی‌شود، سرزنش متوجه آن کسی است که چيزی که مال او نيست به آن تعّدی و تجاوز نمايد. ‌ 🌹 ‌ 📚نهج‌البلاغه، کلمة ١٥٧ ‌ دو دسته فردای قیامت هیزم خواهند بود: ‌ آدم بخیلی که وجوهات و حق را از مال خود نپردازد، و دیگر عالمی که دین خود را به دنیای خود بفروشد. ‌ 🌹 ‌ 📚فهرست غرر، ص ۲۷۲ ‌ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
‍ 🔴منـــکران و مخـــالفان پس ازظهــور از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است كه قائم (عليه السلام) قيام مى كند با امر جديد و كتاب جديد و قضاى جديد و بر عرب سخت مى گيرد و با شمشير عمل مى كند و...[1]  حال بايد ديد مراد از «امر جديد» و «كتاب جديد» چيست. مسلماً، مراد، اين نيست كه حضرت مهدی (علیه السلام) كتاب و قرآن جديدى مى آورد، همان گونه كه پيامبر خاتم (صلى الله عليه و آله) كتاب تازه اى به بشريّت عرضه كرد؛ چون، اين معنا، با خاتميّت دين محمد (صلى الله عليه و آله) و اين كه قرآن آخرين و كامل‌ترين كتاب الهى است، سازگارى ندارد، بلكه مراد، اين است كه تبيين جديد و تفسير تازه از دين و قرآن ارائه مى دهد كه طبعاً با تفسيرهاى موجود كه با عقل هاى بشرى و غير معصوم ارائه شده، فرق خواهد داشت و پيرايه هايى كه بر دين و احكام بسته اند، زدوده خواهد شد. لذا ممكن است اين تفسير جديد، با خواسته ها و اميال بعضى، سازگارى نداشته باشد و باعث مخالفت آنان با حضرت حجت (عليه السلام) شود و عدّه اى با تمسّک به اين مطلب، به انكار آن حضرت بپردازند.  به عبارت ديگر، همان عواملى كه باعث مى شد تا مردم جاهلى، نبوّت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را انكار كنند، باعث انكار حضرت مهدى (عليه السلام) نيز خواهند شد. 📚پی نوشت‌ها: بحارالأنوار، ج ۵٢، ص ٣۵۴.  نعمانى، الغيبة، ص ١۵٢.  منبع: امام مهدى (عج)، رسول رضوى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (١٣٨۴) ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚 نقل شده است: مردی در مدینه بود که همیشه از او بوی خوش به مشام می‌رسید. روزی شخصی علتش را از او پرسید. گفت: ای مرد! داستان من از اسرار است و باید این ست بین من و خدای متعال باقی بماند. آن شخص او را قسم داد و گفت: دست از تو بر نمی دارم تا آن را بیان کنی. گفت: در اول جوانی بسیار زیبا بودم و شغلم پارچه فروشی بود. روزی زنی و کنیزی در دکان من آمدند و مقداری پارچه خریدند، وقتی قیمت آنها را حساب کردم برخاستند و گفتند: ای جوان! این پارچه‌ها را تا منزل ما بیاور تا قیمت آنها را به تو بدهیم. من هم برخاستم و با ایشان به راه افتادم. وقتی رسیدیم ایشان داخل شدند و من مدتی بیرون ماندم. بعد از ساعتی مرا به داخل خانه دعوت کردند، وقتی داخل شدم دیدم آن منزل از فرشهای نفیس و پرده‌های الوان و ظرفهای قیمتی زینت شده است، مرا نشاندند و پذیرایی مفصلی کردند. بعد آن زن چادر از سر برداشت، دیدم زنی بسیار زیبا و خوش اندام است که تا به حال مثل چنین زنی را ندیده بودم، او خود را به انواع جواهرات و لباسهای قیمتی و زیبا آراسته بود، آمد کنار من نشست و با ناز و کرشمه با من سخن گفت. بعد طعام آوردند، سپس به من گفت: ای جوانمرد؛ غرض من از خریدن پارچه به دست آوردن تو بود. وقتی چشمم به او افتاد و مهربانی‌هایی از او دیدم شیطان وسوسه‌ام کرد، نزدیک بود عقل خود را از دست بدهم و دامنم آلوده شود. در این هنگام الهامی از غیب به من رسید و کسی این آیه را تلاوت کرد: «وأما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فإن الجنه هی المأوی» ؛ و اما کسی که از مقام پروردگار خویش ترسید و نفس خود را از هوا و هوس نهی کرد، بهشت جایگاه دائمی او خواهد بود. در این هنگام لرزه ای بر بدنم افتاد و قاطعانه تصمیم گرفتم دامن پاک خود را به گناه آلوده نکنم. آن زن مشغول عشوه گری شد؛ اما من توجهی به او نکردم و روی خوشی نشان ندادم. چون او مرا بی میل دید به کنیزان دستور داد چوب بسیاری آوردند، دست و پای مرا محکم بستند و روی زمین انداختند. بعد از آن به من گفت: یا مرا به مرادم می‌رسانی با تو را به هلاکت میرسانیم، حال کدام را اختیار میکنی؟ گفتم: اگر مرا قطعه قطعه کنی و به آتش بسوزانی مرتکب این عمل زشت نمیشوم و دامن خود را به گناه آلوده نمی کنم. آنها به طوری با چوب مرا زدند که خون از بدنم جاری شد. با خود گفتم: باید حیله ای به کار ببرم و خود را از دست شان نجات دهم. فریاد زدم: مرا نزنید، دست و پای مرا باز کنید من راضی شدم. مرا باز کردند، من هم راه دستشویی را از آنان سؤال کردم، داخل شدم و خود را به نجاست آلوده کردم و بیرون آمدم. وقتی آن زن و کنیزان نزد من می‌آمدند، من هم با دست آلوده به طرف ایشان می‌رفتم و آنان می‌گریختند. در این هنگام وقت را غنیمت شمردم و فرار کردم، آن گاه خود را به آبی رساندم، جامه‌های خود را شستم و غسل کردم. ناگاه شخصی آمد لباس‌های نیکویی به من داد و من هم پوشیدم، سپس بوی خوشی به من مالید و گفت: ای پرهیزکار! چون تو پا بر نفس خود نهادی و از آتش روز جزا ترسیدی، تو را از این بلا نجات دادیم. آن گاه گفت: دل خوش دار که این لباس هرگز کهنه و چرک نمی شود و این بوی خوش هرگز از تو برطرف نمی گردد. از آن روز تاکنون نه لباسم چرک شده و نه بوی خوش از بدنم برطرف گردیده است. 📙خزینة الجواهر۶۵۴
هدایت شده از 🌱 برای آگاهی 🌱
واحد | بی تو ای صاحب الزمان... - @Baboljjonon.mp3
حجم: 12.35M
بی تو ای صاحب الزمان... 🎤کربلایی جواد مقدم 🎤 💚الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج 💚 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
هدایت شده از 🌱 برای آگاهی 🌱
🔰 | 📍نماز با آرامش.... 🔻نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند. در بعضی وقتها که فراغت بیشتری داشت آیه « ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تکرار می کرد. به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور کامل می گرفت. او به قدری نسبت به ماه رمضان مقید و حساس بود که مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می کرد کوچکترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد. 🌷شهید عباس بابایی🌷 اینجا کوله بارت و از عشق ❤️ پر کن👇 https://eitaa.com/joinchat/3220766771Cfba4e4f388
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا